دو کلمه sand و dust چه فرقی با هم دارند ؟ به کدوم گردو خاک میگیم sand و به کدام میگیم dust?
dust همون گرد و خاک میشه. به ذرات ریز معلق هوا هم میگن. sand به معنی شن (مثال خیلی واضح شن هایی که توی ساحل دریا هستن) از dust بزرگتر هستن و راحت تر دیده میشن.
دوستانی که گاهی بیدلیل دیسلایک میزنن واقعاً برام سواله که دقیقاً چی توی بعضی جوابها اذیتتون میکنه آیا لحن صمیمی و خودمونی اذیتکنندهست؟ یا تحلیلهای طولانی؟ شاید هم فقط تفاوت سلیقه داریم اگه نظرتون رو بگید، خیلی خوشحال میشم شاید بتونیم بهتر همدیگه رو بفهمیم و فضای آبادیس رو گفتوگومحورتر کنیم
درود بانوی گرامی مرجان! نخستین بار است که اینجا نوشته یا پرسش تو را می بینم. میگویم « تو» چون به یک تن (نفر) شما گفتن در دستور زبان ایرانی (پارسی) نادرست است و از سویی دیگر به دوست و گُل و خدا هم گو ...
درود در زبان پارسی (فارسی نه) بی پروا = نترس، بی باک، دلیر و گستاخ = کسی که بی پروا سخن گوید یا کاری انجام دهد. اگر کار یا سخن او خردمندانه باشد ( به کسی یا چیزی زیانی نرساند) اینجا واژه ی گستاخ ینی ...
درود دوستان معنی حرف اضافه ی "مر" که در متون کهن فارسی رایج بود چیست؟
علامت تأکید و حصر: «مر» به ویژه در اوایل مفعولهایی که به «را» ختم میشدند، برای تأکید و محدود کردن معنای مفعول به کار میرفته است. مثلاً در جملههایی مانند «بی هنران مر هنرمندان را نتوانند دید» که د ...
hang out به معنی چرخیدن هم میده can you stop hanging out with me میشه دیگه با من نچرخی معنی میده
اگر منظورتون از ((چرخیدن))، گشتن با کسی و دور و بر کسی پیدا شدن هست ؛ آره این معنیو هم می ده. دور و بر من نپلک، دور و برمن پیدات نشه، با من نگرد
آن شیفتهٔ مه حصاری چون تار قصب شد از نزاری ✏ «نظامی»
معنی : اون عاشق دلباختهی ماهرخی که در حصار بود (یعنی مجنون که عاشق لیلیِ در حجاب و دور از دسترسه)، از شدت لاغری و رنج عشق، اونقدر نزار (ضعیف و نحیف) شده بود که مثل نخِ نازک ابریشم شده بود، یعنی د ...
آن شیفتهٔ مه حصاری چون تار قصب شد از نزاری ✏ «نظامی»
میگه مجنون از عشق لیلی مثل نخ حریر لاغر و باریک شد . مه حصاری لیلی هست که خانواده ش حبس خانگیش کرده بودن و اجازه نمی دادن مجنون رو ببینه .
درود دوستان معنی حرف اضافه ی "مر" که در متون کهن فارسی رایج بود چیست؟
مر در متون قدیم معمولا مخفف اگر هست
چرا خوانش ه واکه در واژه نه با واژه های دیگر مانند نامه ، خانه ، دانه ، پایه ، کاشانه ، استفاده ، تئوریزه و ... یکی نیست. مگر نه این است که در همه این واژه ها ه واکه است؟
درود الفبای فارسی که عربها می گویند ما آنرا از آنان وام گرفتیم، برای واژه های پارسی بسنده نیست. فارسی، زبان مسلمان ایرانی است که او خود با برداشت (کُپی) از دبیره اَوستایی ۳۲ وات - واچ - بند وا ...
الف) نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع .کاول نظرم هر چه وجود از نظر افتاد ب) در سوخته پنهان نتوان داشتن آتش . ما هیچ نگفتیم و حکایت به در افتاد ج) با هر که خبر گفتم از اوصاف جمالش . مشتاق چنان شد که چو من بی خبر افتاد د) صاحب نظران این نفس گرم چو آتش . دانند که در خرمن من بیشتر افتاد
مصرع رنگ رخساره خبر میدهد از سر ضمیر داره به یه نکتهی لطیف انسانی اشاره میکنه: وقتی آدم درونش پر از احساس یا فکری باشه، خیلی وقتا اون حس ناخودآگاه از چهرهش هم پیدا میشه. یعنی ظاهر آدم میتون ...