پیشنهاد‌های سلطان امیرحسین (١٨٢)

بازدید
٣٤٩
تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

وجهه، ظاهر، شخصیت ( بیرونی )

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

سد راه مشکلات کسی شدن، جلوی بروز مشکلات کسی را گرفتن، مشکلات کسی را رتق و فتق کردن، مشکلات را از سر راه کسی برداشتن Comes from American football, whe ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خط لباس زیر ( که از روی لباس مشخصه ) مخفف Visible Panty Line example: She wore seamless underwear to avoid VPL under the dress

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بع! مسخره! خسته نباشی! ( لحن کنایه آمیز ) Friends S2E19: Phoebe : Ok, question number 28, have you ever allowed a lightning bearer to take your wind ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( دارو ) قطره ( چشم، بینی، . . . ) Friends S02E15: Dr. Burke ( to Monica ) : Drops. Here, they’re free

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم می تونه به معنای اشتباه لپی و لفظی باشه و هم می تونه به معنای گفتن چیزی باشه که نباید می گفتی ( مثل اینکه بگی از دهنم در رفت ) one: you might acc ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماسیده from Friends S10E08: The stuffing has become soggy.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

That's unmistakable خودخودشه. رد خور نداره

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

جذابیت، وقار Friends S1E10 while Daryl Hannah is beautiful in a conventional way, you are luminous with a kind of a delicate grace

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه جورایی همون تُرد خودمونه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سرگردون، پریشون Friends ( S1E2 ) you're, like, all chaotic and twirly

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی مزه، بی نمک، حوصله سر بر ( From Friends S10E05 ) ?where else would lame Mr. No Balls hide it

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پتیاره، هر جایی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تصوری که یک فرد از خود دارد، مخصوصا در قبال ظاهر یا توانایی های خود This problem of yours stems from poor self - image

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر نوع رسانه خبری اعم از مطبوعات و غیره

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( درباره بانوان ) پتیاره، بی قید و بند، بی بند و بار From Friend S5E17: I am not some hussy who will just sleep around to get ahead

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر سِری، هر بار He found support from his friends at every turn, making his difficult times more bearable

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وا رفتن، خراب شدن، از هم گسستن dissolving suture would give way in a few days نخ بخیه دیزالوینگ بعد از چند روز وا میره

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پا دادن، نظر داشتن، عشوه آمدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( خودم تجربه نکردم ولی ) می فهمم، درک می کنم، می تونم تصور کنم Trump: which is harder to quit? Alcohol or drugs? I’ve heard alcohol is harder to quit ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به هم ریخته، داغون، افتضاح From Friends S10E03: you look positively ghastly

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عجب گرفتاری شدیما!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اوضاع را آرام کردن Friends S08E24 Phoebe: Joey, we’re trying to dial down the crazy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشت گره کرده را در هوا به علامت شعار دادن یا پیروزی یا موفقیت تکان دادن ( مثلا مثل شعار دادن در نماز جمعه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدم نشد، بهتر it’s for the best

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خونه تکونی ( به معنای تغییرات زیاد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشغال، عوضی Freeze, punk give me your money, punk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یِر به یِِر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گُنده، سُر و مُر و گُنده "He told me a big fat lie. " "That was a big fat mistake. " "She handed me a big fat envelope full of money. " "I saw a big ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاص، جالب، باحال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بهترین وجه، در کامل ترین صورت، perfectly he would take whatever he was given, and he would do it to the tens هر کاری بهش می گفتن قبول می کرد و به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حداقل if nothing else, it’ll make you feel better

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شنل he's Satan in a smock

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ببین کی داره میگه، تو خودت از من بدتری بابا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ببین کی داره میگه، تو خودت از من بدتری بابا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدبیاری، بدشانسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تصحیح می کنم منظورم nod بود نه node . ظاهرا متاسفانه امکان ادیت وجود نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستان node به معنای حرکت سر به سمت بالا و پایینه ( مثلا برای تاکید صحبتهای فرد دیگری که در حال صحبت با شماست ) . off هم که معناش مشخصه. بنابرین node ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در معرض خطر ، آسیب، صدمه، حمله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازخورد، برداشت عمومی، افکار عمومی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( معنای حقیقی یا استعاره ) آب از لب و لوچه کسی آویزون شدن Joey : Fine! Let’s just go. I don’t need your stupid dinner. Chandler : That would be a lo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نو نوار کردن، تر و تمیز کردن، دستی به سر و روی چیزی کشیدن

پیشنهاد
١

ما هم می تونیم از این کارا بکنیم، چیزی که عوض داره گله نداره، ما هم چلاق نیستیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

روشنفکرانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به دردِ ( چیزی ) خوردن، ارزش داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عمراً، به همین خیال باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بذله گویی کردن، بذله گویی

پیشنهاد
٠

بسته به شنونده حرف و نظر خود را تغییر دادن، به هر کی یه چیزی گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to express an opinion through your actions, for example by not going to a place or by deciding not to spend money توسط اقدامات خود نظر خود را در مواف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( منفی و دروغین ) اظهار فضل، فضل فروشی، جا نماز آب کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جِر دادن all I want to do is rip off his sweatpants

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( خواسته یا نا خواسته ) ایزوله، بدون ارتباط با دیگران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعجوبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با توجه به معانی ارائه شده در دیکشنری های آکسفورد و لانگمن، معنای شهر محل تولد ( زادگاه ) یا محل و شهر دوران کودکی رو میده. ( Oxford: the place whe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مرکز همایش، سالن اجتماع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناچیز، کم مثال زیر از سریال فرندز: Ross: Rach, what are you doing here? Rachel: Hey! You know what? You are in our apartment all the time! Okay? thi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ramble ( on ) ( about something ) دری وری گفتن، چرت و پرت گفتن، پرت و پلا گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سُر و مُر و گنده there he was in your car. Big as life تو ماشینت نشسته بود. سر و مر و گنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از اون ور بوم افتاده، بیش از حد اصلاح شده what we’ve done is overcorrected از اونور بوم افتادیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شلواری که قدش تا جایی بین زانو و قوزکه ( یعنی تا ساق میاد پایین نه بیشتر و زن و مرد هم نداره ) ( Oxford Dictionary ) a style of trousers ending bet ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( به چیزی ) قناعت کردن، تن دادن، ( با اکراه ) پذیرفتن، کنار آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قمپز در کردن، لاف زدن، الدرم بلدرم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( مجازاً، وقتی کسی از نادیده گرفته شدن از طرف دیگران ناراحت و دلخور شده ) برگ چغندر I am not a potted plant here

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با شدت بیشتر، به میزانِ ( به مراتب ) بیشتر، در مقیاس بزرگتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

join at the hip with someone یعنی رابطه نزدیک و تنگاتنگی با کسی داشتن

پیشنهاد
٠

( کسی را یا اعصاب کسی را ) به هم ریختن، To make someone feel annoyef, anxious or upset

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( خانم، دختر ) هرزه، بی بند و بار، بی قید و بند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( همین کار، اندازه یا مقدار ) باید کافی باشه، باید جواب بده، باید کار کنه "That ought to do it" is a colloquial expression meaning that whatever acti ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

باشعور، فهمیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی از معانی rule رو دوستان نوشتن و اضافه گویی نمی کنم فقط خواستم یه اصطلاح بگم اینجا. Knicks rules all یعنی نیکز ( تیم بسکتبال نیویورک ) سَروَره. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دخمه، جای داغون، an unpleasant place to live in or be in SYN: dump

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در بدترین شکلش، در بدترین نوعش، در بدترین حالتش ( از این بدتر نمیشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بریتیش fuck off یا bite me هست به معنای بزن به چاک، گمشو، گورتو گم کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

that's beside the point یعنی مساله چیز دیگه ایه، مساله اصلی این نیست، نکته این نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در فارسی یه جورایی نمیشه معنای معادلی براش پیدا کرد ولی از لحاظ مفهومی به کسی می گن که به خاطر دست و پا چلفتی بودن یا دلایل دیگه، به طور ناخواسته باع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشست و برخواست کردن، در ارتباط بودن، حشر و نشر داشتن ( معمولاً با افراد مهم و از طبقات سیاسی و اجتماعی بالا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی اعصاب، بد اخلاق، گند دماغ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

یُبس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( کله ) به جایی خوردن don't tell your mom about our little bonking incident درباره اینکه کله هامون خورد به هم به مامانت چیزی نگو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمایل عاطفی، عشقی یا جنسی به فردی از نژاد دیگر ( به خصوص تمایل فردی سفیدپوست ( کاکِیژِن ) به فردی از نژاد آفریقایی ) ( این اصطلاح در حال منسوخ شدنه و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

با حال، هیجان انگیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

انتخاب دوم از روی ناچاری This phrase is often used informally to refer to a situation where someone is involved with a person romantically or sexuall ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودتو ( برای حمله من ) آماده کن، آماده حمله ( من ) باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو تا معنی داره طبق دیکشنری های لانگمن و آکسفورد: 1. همون شهر فرنگ خودمون 2. یه برنامه که در آن مشتری پولی می پردازه و یک خانم در اتاق یا باکسی لباسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادرار کردن، شاشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هدیه یا چیزی که برای دلجویی و رفع کدورت و به منظور آشتی با کسی که باهاش دعوا یا مشاجره داشتی به او داده می شود. دوستان توجه کنن که پیشنهاد نیست ( با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کودن، احمق، کله پوک، مغز فندقی، اسمی که دانلد ترامپ روی Nikki Haley نامزد جمهوری خواه ریاست جمهوری آمریکا گذاشته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دوستان all around تا جایی که من فهمیدم معنای "همه جوره" و "از هر نظر" میده نه "روی هم رفته". مثلا مثال زیر معنیش اینه که من از هر نظر آدم خوبیم نه ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدغن، ممنوع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بچه ریقو، بچه قرتی ( هنگام خطاب تحقیرآمیز ) give me your money, punk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خنده تصنعی و زورکی ( برای ضایع نشدن طرف مقابل )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جل الخالق!، عجب!، پشمام!، یا للعجب!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

استاد، اوستا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مظلوم نمایی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینو خوب اومدی!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیشعوری ( با عرض معذرت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خداوکیلی straight up, I’ve never seen him before

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( در آغاز فیلم یا سریال ) پرداختن به داستان قبل از تیتراژ یا موسیقی ابتدایی A "cold open" is a term commonly used in television and film production. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حجم زیاد، حجم انبوه، انبوهِ . . . ، یه عالمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عجب . . . ( لحن کنایه آمیز ) So much for the loyalty عجب وفاداری ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیان کردن مشاهدات I'm just making an observation فقط دارم مشاهداتمو ( چیزی که می بینمو ) بیان می کنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به درد ( چیزی ) خوردن، ( به چیزی ) کمک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خونه تکونی کردن ( به معنای تغییرات اساسی اعمال کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بِبُرش، بِبُر صداتو، خفه خون بگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( کار، مساله، . . . ) واجب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( پول یا . . . ) دست و پا کردن، جمع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خالی بستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گستاخ، بیش از حد خودمونی، پسر خاله، پررو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی که در مواجهه با نظرات و خواسته های دیگران مقاومتی نشون نمیده و تسلیمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( انسان یا اشیاء ) نیازمند به رسیدگی و توجه بسیار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشکل یا مساله قدیمی، اساسی و بنیادین ( چیزی که از قدیم الایام وجود داشته و به این راحتی ها حل نمیشه )

پیشنهاد
٠

حواستو جمع کن، مراقب باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناخونک زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم مطمئن و قابل اعتماد، کسی که باور و اعتقادش به راحتی عوض نمی شود و حزب باد نیست ( در معنای مثبت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

پرورش دادن ( عضله و . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دو تا معنی می تونه داشته باشه تا جایی که می دونم: 1. پاش بیفته، لازم بشه، در موقع لزوم 2. در نهایت ( اتفاقی که میفته اینه که . . . ) ، دستِ آخر . . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلی، یه عالمه I have plenty of things to do کلی کار دارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ساده، بی تکلف، خودمونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اُلدُرَم بُلدُرَم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موضوع بحث روز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشن، بی ملاحظه، تند، رک I’m very in - your - face about stuff

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اکانت فِیک، اکانت جعلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کامل، بی نقص ( مثلا در ultimate surrender )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ماست مالی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بخیه زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیاده روی، نامردی، بی انصافی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خود، سطح پایین، آبکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوراندن، چیز خور کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. بی دلیل نیست که . . . ، ( حتما ) دلیلی داره که . . . ، ( حتما ) یه چیزی هست که . . . 2. اینم بگم که . . . ، قبل ذکره که . . . ، راستی . . . ، لاز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( کسی را ) ضایع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به درد بخور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرِ خود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی اندازه، خیلی زیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نیروهای نظامی، سربازان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تموم شده، از دست رفته، چیزی که بهش امیدی نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رویکرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

غرق در کاری یا چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلافه، بی حوصله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بِخُشکی شانس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوب به نظر آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

القا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در شرایطِ، در حال و هوایِ، در فضایِ، در بحبوحه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در شرایطِ، در حال و هوایِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خاک خوری کردن ( قبل از رسیدن به موفقیت ) ، زحمت کشیدن، خاک چیزی را خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر به هوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

به دنبال داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیاهو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آگهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرزنش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جل الخالق!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی خیال، سخت نگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در به در دنبال چیزی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غلیان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درجه یک، چیزی که رو دستش نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فکرشو بکن! ( برای وقته که یکی یه حرکت میکنه یا چیزی میگه و میگی ( فصل اول اپیزود 7 فرندز )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذی نفع بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی درک و شعور، بی شعور ( با عرض معذرت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست و پنجه نرم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شمرده شمرده توضیح دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به تواناییهای کسی باور داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ادای احترام کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تا جایی که من فهمیدم معنای همچنین میده و البته همونطور که دوستان فرمودند اگر از جمله حذف شود، اتفاقی نمی افتد. البته بار جمله ممکن است تغییر کند ( تا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

لوس بازی، مسخره بازی، انجام عملی برای جلب توجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اوضاع به هم ریختن، گند چیزی درآمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تبصره، شرط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عجب!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

( خودمونی ) ضایع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فعال شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معمولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عوام فریبی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر در گم کردن، گیج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بار آوردن، عادت دادن، تربیت کردن، آموزش دادن، نهادینه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدمه زدن، آسیب رساندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هر کس نظر خودشو داره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خر کردن، هندونه زیر بغل کسی گذاشتن، سر کسی شیره مالیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

له له زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درک، فهم، شعور، تشخیص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وصله ناجور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دریافت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای یک بار هم که شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جای کار داشتن، کامل نبودن، ایراد داشتن