talking point

/ˈtɔːkɪŋˈpɔɪnt//ˈtɔːkɪŋpoɪnt/

(مثلا در ارائه ی بحث یا استدلال) نکته ی مجاب کننده، نکته ی گویا، نکته یا دلیل مهم بحک وگفتگو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a fact, idea, or view that is esp. persuasive or supportive of one side in an argument.

جمله های نمونه

1. It's bound to be the main talking point during discussions between the Prime Minister and the President.
[ترجمه گوگل]این موضوع در طول گفتگوهای بین نخست وزیر و رئیس جمهور به عنوان نقطه اصلی گفتگو خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این موضوع بحث اصلی مذاکرات بین نخست وزیر و رئیس جمهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The judge's decision became a legal talking point.
[ترجمه گوگل]تصمیم قاضی به یک بحث قانونی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]تصمیم قاضی به یک نقطه صحبت قانونی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Talking point - Cosmetic surgery Would you spend thousands on a new face?
[ترجمه گوگل]نکته بحث - جراحی زیبایی آیا هزاران دلار برای یک چهره جدید هزینه می کنید؟
[ترجمه ترگمان]عمل جراحی پلاستیک ممکنه هزاران دلار رو روی صورت جدید صرف کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The obvious talking point after the game was the deliberate knock-down by David Campese, which prevented the ball reaching Rory Underwood.
[ترجمه گوگل]نکته آشکار پس از بازی، ناک داون عمدی دیوید کمپس بود که مانع از رسیدن توپ به روری آندروود شد
[ترجمه ترگمان]نقطه صحبت واضح بعد از بازی، ضربه عمدی دیوید Campese بود که مانع رسیدن توپ به روری آندروود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the process, Clementsen has become a talking point in the debate over gender discrimination.
[ترجمه گوگل]در این روند، کلمنتسن به یک نقطه صحبت در بحث در مورد تبعیض جنسیتی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]در این روند، Clementsen به بحث در مورد تبعیض جنسیتی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was the talking point of the station, she would lay money on that.
[ترجمه گوگل]نقطه صحبت ایستگاه بود، او روی آن پول می گذاشت
[ترجمه ترگمان]موضوع صحبت از ایستگاه بود و پول در آن می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the big talking point was the first half bust-up involving the rivals managers and team officials.
[ترجمه گوگل]اما نکته مهم بحث در نیمه اول شکست مدیران رقیب و مسئولان تیم بود
[ترجمه ترگمان]اما نقطه صحبت بزرگ عبارت بود از نیمه دوم ورشکستگی که مدیران و مقامات تیم در آن شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This time the listeners have their go in "Talking Point" and I, for one, won't miss that!
[ترجمه گوگل]این بار شنوندگان در «نقطه صحبت کردن» تلاش می‌کنند و من این را از دست نمی‌دهم!
[ترجمه ترگمان]این بار شنوندگان وارد \"نقطه صحبت\" شدند و من برای یک نفر آن را از دست نخواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This commitment will also be a big talking point at the next annual UN summit, due to start in Durban on November 28th.
[ترجمه گوگل]این تعهد همچنین در اجلاس سالانه بعدی سازمان ملل که قرار است در 28 نوامبر در دوربان آغاز شود، نقطه گفتگوی بزرگی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این تعهد همچنین نقطه گفتگوی مهمی در اجلاس سالانه سازمان ملل خواهد بود که قرار است در روز ۲۸ نوامبر در دوربان آغاز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The talking point of the game saw England being denied an equalising goal just minutes after, when a Frank Lampard shot from 20 metres hit the crossbar before bouncing down over the line.
[ترجمه گوگل]نقطه بحث در این بازی دید که انگلیس تنها دقایقی بعد از گل تساوی محروم شد، زمانی که یک ضربه فرانک لمپارد از فاصله 20 متری به تیر افقی دروازه برخورد کرد و سپس از روی خط به پایین پرتاب شد
[ترجمه ترگمان]نقطه صحبت این بازی متوجه شد که انگلیس تنها چند دقیقه پس از این که یک شوت فرانک Lampard از ۲۰ متر به میله عرضی اصابت کرد قبل از این که از بالای خط عبور کند، یک گل equalising را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That goal is another talking point in the new magazine.
[ترجمه گوگل]این هدف یکی دیگر از نکات صحبت در مجله جدید است
[ترجمه ترگمان]این هدف یک نقطه صحبت کردن دیگر در مجله جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That is an Israeli talking point, people here will say, aimed at making the world forget Israel's misdeeds.
[ترجمه گوگل]مردم اینجا می گویند که این یک نقطه صحبت اسرائیلی است که هدفش این است که دنیا اعمال ناشایست اسرائیل را فراموش کند
[ترجمه ترگمان]این یک نقطه صحبت اسرائیل است، مردم اینجا خواهند گفت، با هدف ساختن جهان فراموش کردن misdeeds اسرائیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And already her book has a talking point: What does she mean by Chinese and Western?
[ترجمه گوگل]و در حال حاضر کتاب او یک نکته قابل بحث دارد: منظور او از چینی و غربی چیست؟
[ترجمه ترگمان]و در حال حاضر کتاب او یک نقطه صحبت دارد: منظور او از چین و غرب چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Artist da Vinci has proved an endless talking point for conspiracy theorists looking for hidden meanings in his works.
[ترجمه گوگل]هنرمند داوینچی برای نظریه پردازان توطئه که به دنبال معانی پنهان در آثار او هستند، نقطه بحث بی پایانی را ثابت کرده است
[ترجمه ترگمان]هنرمند da یک نقطه صحبت بی پایان برای نظریه پردازان توطئه برای جستجوی معانی پنهان در آثار خود را اثبات کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pollution in Hong Kong has long been a talking point of the city's population.
[ترجمه گوگل]آلودگی در هنگ کنگ مدت هاست که بحث جمعیت این شهر بوده است
[ترجمه ترگمان]آلودگی در هنگ کنگ مدتی طولانی در مورد جمعیت شهر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a talking point is an interesting subject for discussion or argument.

پیشنهاد کاربران

موضوع بحث روز
نقل مجلس / نقل محفل
نقل محافل
لقله زبان
بحثی که بر سرزبانها میوفته و مردم مدام راجبش حرف میزنن، مثل افزایش قیمت خودرو

بپرس