sew up

/ˈsoʊˈəp//səʊʌp/

معنی: درز گرفتن، دوختن
معانی دیگر: 1- دوختن و بستن، دوختن و پوشاندن 2- (عامیانه) حتما برنده بودن، با موفقیت به انجام رساندن 3- منحصر کردن

جمله های نمونه

1. Next day, Miss Stone decided to sew up the rip.
[ترجمه گوگل]روز بعد، خانم استون تصمیم گرفت تا ریپ را بدوزد
[ترجمه ترگمان]روز بعد، میس استون تصمیم گرفت the رو بخیه بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stuff the cushion and then sew up the final seam.
[ترجمه بهار] کوسن را پر کنید و بعد آخرین درز را بدوزید .
|
[ترجمه گوگل]کوسن را پر کنید و سپس درز نهایی را بدوزید
[ترجمه ترگمان]همه جا بالش را مرتب کن و بعد the را مرتب کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I want to sew up 1000 votes.
[ترجمه بهار] من میخوام هزار تا رای و بگیرم ( برنده بشم )
|
[ترجمه گوگل]من میخوام 1000 رای بدوزم
[ترجمه ترگمان]من می خواهم ۱۰۰۰ رای بدوزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A nurse will come and sew up that wound for you soon.
[ترجمه گوگل]به زودی یک پرستار می آید و آن زخم را برای شما می دوزد
[ترجمه ترگمان]یک پرستار می آید و به زودی آن زخم را به شما می دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They will sew up the whole market.
[ترجمه گوگل]کل بازار را می دوزند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام بازار را خواهند دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I've got to sew up that hole in your jeans.
[ترجمه گوگل]من باید آن سوراخ شلوار جین شما را بدوزم
[ترجمه ترگمان]من باید اون سوراخ in رو بدوزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Could you sew up this hole in my trousers?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این سوراخ را در شلوار من بدوزید؟
[ترجمه ترگمان]میشه این سوراخ تو شلوار من رو بخیه بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When you sew up to this end, fasten off the thread.
[ترجمه گوگل]وقتی تا این انتها دوختید، نخ را محکم کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی به این پایان رسیدی رشته نخ را از هم جدا کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It didn't take me long to sew up the deal.
[ترجمه گوگل]مدت زیادی طول نکشید که معامله را تنظیم کردم
[ترجمه ترگمان]خیلی طول نکشید تا معامله را مرتب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'll just sew up that tear, and the coat will be as good as new.
[ترجمه گوگل]من فقط آن پارگی را می دوزم و کت به اندازه نو خواهد بود
[ترجمه ترگمان]من فقط آن قطره اشک را دوختم و این کت به خوبی نو خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sew up the zips of beanbags.
[ترجمه گوگل]زیپ کیسه های لوبیا را بدوزید
[ترجمه ترگمان]و the را به Sew up
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The enemy is the mind's tendency to systematize, sew up experience, place a distance between itself and immediacy.
[ترجمه گوگل]دشمن تمایل ذهن به نظام‌سازی، دوختن تجربه، فاصله‌گذاری بین خود و بی‌واسطگی است
[ترجمه ترگمان]دشمن گرایش ذهن به systematize، دوختن تجربه، ایجاد فاصله بین خود و فوریت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many capitalists hoped to sew up the boxing champion for advertising their new products.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سرمایه داران امیدوار بودند که قهرمان بوکس را برای تبلیغات محصولات جدید خود بدوزند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سرمایه داران امیدوار بودند که قهرمان بوکس برای تبلیغ محصولات جدید خود شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He tried to sew up as many votes as possible before the convention.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا حد ممکن رای را قبل از کنوانسیون به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد تا حد امکان قبل از کنوانسیون، تا آنجا که ممکن است رای بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As soon as I sew up this job, we can go home.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه این کار را دوختم، می توانیم به خانه برگردیم
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه این کار را انجام می دهم، می توانیم به خانه برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درز گرفتن (فعل)
caulk, chink, calk, seam, sew up

دوختن (فعل)
scallop, seam, sew up, suture, sew

انگلیسی به انگلیسی

• connect, attach using a needle and thread

پیشنهاد کاربران

بخیه زدن
تکمیل کردن - کامل کردن - محکم کردن
If you have a competition or game sewn up, you are certain to win it or get control of it:
The Democratic candidate appears to have the election sewn up.
دوختن، کوک زدن
مثال:
Could you sew up this hole in my trousers?
کوک زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) دو پاره جامه را بهم پیوند کردن به طریق استعجال تا در دوختن کم و زیاده نشود. ( آنندراج ) . بخیه زدن با دست در روی پارچه و جامه. ( از فرهنگ فارسی معین ) . با بخیه های خرد دوزند. با بخیه های دورادور دوختن بار اول را. جامه را با بخیه های درشت دوختن. شَمج. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
...
[مشاهده متن کامل]

خس بود در لفظ تازی کوک و اندر شاعری
کوک زن بر سوزنی گر خوش نراند لفظ خس .
سوزنی.

بپرس