پیشنهادهای سلطان امیرحسین (١٨٢)
عجب . . . ( لحن کنایه آمیز ) So much for the loyalty عجب وفاداری ای
بیان کردن مشاهدات I'm just making an observation فقط دارم مشاهداتمو ( چیزی که می بینمو ) بیان می کنم
به درد ( چیزی ) خوردن، ( به چیزی ) کمک کردن
خونه تکونی کردن ( به معنای تغییرات اساسی اعمال کردن )
بِبُرش، بِبُر صداتو، خفه خون بگیر
( کار، مساله، . . . ) واجب
( پول یا . . . ) دست و پا کردن، جمع کردن
خالی بستن
گستاخ، بیش از حد خودمونی، پسر خاله، پررو
کسی که در مواجهه با نظرات و خواسته های دیگران مقاومتی نشون نمیده و تسلیمه
( انسان یا اشیاء ) نیازمند به رسیدگی و توجه بسیار
مشکل یا مساله قدیمی، اساسی و بنیادین ( چیزی که از قدیم الایام وجود داشته و به این راحتی ها حل نمیشه )
حواستو جمع کن، مراقب باش
ناخونک زدن
آدم مطمئن و قابل اعتماد، کسی که باور و اعتقادش به راحتی عوض نمی شود و حزب باد نیست ( در معنای مثبت )
پرورش دادن ( عضله و . . . )
دو تا معنی می تونه داشته باشه تا جایی که می دونم: 1. پاش بیفته، لازم بشه، در موقع لزوم 2. در نهایت ( اتفاقی که میفته اینه که . . . ) ، دستِ آخر . . . ...
کلی، یه عالمه I have plenty of things to do کلی کار دارم
ساده، بی تکلف، خودمونی
اُلدُرَم بُلدُرَم
موضوع بحث روز
خشن، بی ملاحظه، تند، رک I’m very in - your - face about stuff
اکانت فِیک، اکانت جعلی
کامل، بی نقص ( مثلا در ultimate surrender )
ماست مالی کردن
بخیه زدن
زیاده روی، نامردی، بی انصافی
بی خود، سطح پایین، آبکی
خوراندن، چیز خور کردن
1. بی دلیل نیست که . . . ، ( حتما ) دلیلی داره که . . . ، ( حتما ) یه چیزی هست که . . . 2. اینم بگم که . . . ، قبل ذکره که . . . ، راستی . . . ، لاز ...
( کسی را ) ضایع کردن
به درد بخور
سرِ خود
بی اندازه، خیلی زیاد
نیروهای نظامی، سربازان
تموم شده، از دست رفته، چیزی که بهش امیدی نیست
رویکرد
غرق در کاری یا چیزی
کلافه، بی حوصله
بِخُشکی شانس
خوب به نظر آمدن
القا کردن
در شرایطِ، در حال و هوایِ، در فضایِ، در بحبوحه
در شرایطِ، در حال و هوایِ
خاک خوری کردن ( قبل از رسیدن به موفقیت ) ، زحمت کشیدن، خاک چیزی را خوردن
سر به هوا
به دنبال داشتن
هیاهو
آگهی
سرزنش کردن