entail

/enˈteɪl//ɪnˈteɪl/

معنی: موجب شدن، در برداشتن، شامل بودن، متضمن بودن، مستلزم بودن، حمل کردن بر، حبس یا وقف کردن
معانی دیگر: در پی داشتن، (حقوق - ارث را به اشخاص مخصوصی منحصر کردن) انحصار وراثت دادن، (کسان به خصوصی را) وارث خود کردن، حبس کردن مال، حبس مال، وقف مال، انحصار وراثت، فراهم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: entails, entailing, entailed
(1) تعریف: to call for or bring about as a necessary accompaniment; necessarily involve.
مشابه: imply, involve

- Running a political campaign entails hard work.
[ترجمه لیلانوری] برای اجرای یک کارزار انتخاباتی باید سخت کوشید.
|
[ترجمه گوگل] اجرای یک کمپین سیاسی مستلزم کار سخت است
[ترجمه ترگمان] اجرای یک کمپین سیاسی مستلزم کار سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It sounds like a good idea, but think of all the complicated negotiating it would entail.
[ترجمه لیلانوری] فکر خوبی است، اما به همه ی بحثهای پیچیده ی بعد از آن فکر کنید.
|
[ترجمه Mh] نظراً ایده ی خوبی میاد، اما به همه ی بحث های پیچیده ای که در پی داره ( شامل میشه ) فکر کن
|
[ترجمه گوگل] این ایده خوبی به نظر می رسد، اما به تمام مذاکرات پیچیده ای که در پی دارد فکر کنید
[ترجمه ترگمان] این ایده خوبی به نظر می رسد، اما به تمام مذاکره پیچیده که شامل می شود فکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This project will entail making hundreds of precise measurements.
[ترجمه گوگل] این پروژه مستلزم انجام صدها اندازه گیری دقیق است
[ترجمه ترگمان] این پروژه مستلزم ساخت صدها اندازه گیری دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Will this assignment entail your working longer hours at the office?
[ترجمه Sina] ایا این کار مستلزم ساعت ها کار در دفتر خواهد بود ؟
|
[ترجمه گوگل] آیا این تکلیف مستلزم کار کردن ساعات طولانی تری در دفتر خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان] این تکلیف ساعات کار شما را در دفتر ثبت خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to limit (an inheritance, esp. of land) to certain heirs.
اسم ( noun )
مشتقات: entailer (n.), entailment (n.)
(1) تعریف: the action or an instance of entailing.

(2) تعریف: the condition of something that is entailed.

(3) تعریف: something that is entailed.

جمله های نمونه

1. this project will entail great costs
این طرح هزینه ی زیادی در پی خواهد داشت.

2. What does the job actually entail?
[ترجمه گوگل]این شغل در واقع چه چیزی را شامل می شود؟
[ترجمه ترگمان]این شغل در واقع چه چیزی را به دنبال دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such a decision would entail a huge political risk.
[ترجمه Ferry] چنین تصمیمی منجر به یک خطر بزرگ سیاسی خواهد شد.
|
[ترجمه حمید سانی] چنین تصمیمی خطربسیار بزرگی، ازنظرسیاسی درپی خواهد داشت
|
[ترجمه مریم] این سفر مستلزم ۲ بار تعویض قطار است
|
[ترجمه گوگل]چنین تصمیمی ریسک سیاسی بزرگی را در پی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]چنین تصمیمی مستلزم یک خطر عظیم سیاسی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The journey will entail changing trains twice.
[ترجمه Sina] این سفر شامل دو بار عوض کردن قطار می باشد.
|
[ترجمه حمید سانی] در این سفر، باید ۲بار قطار عوض کرد
|
[ترجمه مریم] ین سفر مستلزم دو بار تعویض قطار است.
|
[ترجمه گوگل]این سفر مستلزم تعویض دوبار قطار است
[ترجمه ترگمان]این سفر دو بار شامل تغییر قطارها خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That will entail an early start tomorrow morning.
[ترجمه حمید سانی] اینکار باید سریعأ شروع بشه، فرداصبح
|
[ترجمه ممدقلی] آن مستلزم یک شروع زود هنگام در فردا صبح است.
|
[ترجمه گوگل]که مستلزم شروع زودهنگام فردا صبح است
[ترجمه ترگمان]فردا صبح زود شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The enterprise will entail enormous expense and labour on us.
[ترجمه گوگل]این شرکت مستلزم هزینه و کار هنگفتی برای ما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این شرکت هزینه های هنگفتی را در بر خواهد داشت و نیروی کار ما را به دنبال خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It will entail driving a long distance every day.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم رانندگی مسافت طولانی هر روز خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این شامل رانندگی طولانی در هر روز خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such goods entail the existence of consciousness, so they must relate to conscious experience in some way.
[ترجمه گوگل]چنین کالاهایی مستلزم وجود آگاهی هستند، بنابراین باید به نوعی با تجربه آگاهانه ارتباط برقرار کنند
[ترجمه ترگمان]این کالاها مستلزم وجود آگاهی هستند، بنابراین باید به تجربیات آگاهانه نسبت داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Restructuring will inevitably entail compromises.
[ترجمه گوگل]تجدید ساختار ناگزیر مستلزم مصالحه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بازسازی به طور اجتناب ناپذیری منجر به مصالحه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the contrary, a given boundary may entail a combination of spatial, technical and social elements in different mixes.
[ترجمه گوگل]برعکس، یک مرز مشخص ممکن است شامل ترکیبی از عناصر فضایی، فنی و اجتماعی در ترکیبات مختلف باشد
[ترجمه ترگمان]بر عکس، یک مرز مشخص می تواند شامل ترکیبی از عناصر فضایی، تکنیکی و اجتماعی در ترکیب های مختلف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any price below the equilibrium price will entail a shortage; that is, quantity demanded will exceed quantity supplied.
[ترجمه گوگل]هر قیمتی که کمتر از قیمت تعادلی باشد، کمبود را در پی خواهد داشت یعنی مقدار تقاضا از مقدار عرضه شده بیشتر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]هر قیمت پایین تر از قیمت تعادلی منجر به کمبود خواهد شد؛ یعنی، کمیت درخواست شده از مقدار عرضه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Depending on the political system, this might entail voting and campaign activities to influence the selection and action of political authorities.
[ترجمه گوگل]بسته به نظام سیاسی، این ممکن است مستلزم رای گیری و فعالیت های مبارزاتی برای تأثیرگذاری بر انتخاب و عملکرد مقامات سیاسی باشد
[ترجمه ترگمان]بسته به نظام سیاسی، این ممکن است شامل رای گیری و فعالیت های انتخاباتی برای نفوذ بر انتخاب و اقدام مقامات سیاسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This would entail acceptance that such crises are an integral condition of the existence of liberalised capital markets.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم پذیرش این است که چنین بحران هایی شرط جدایی ناپذیر وجود بازارهای سرمایه آزاد شده است
[ترجمه ترگمان]این امر مستلزم پذیرش این امر است که چنین بحران هایی یک شرط اساسی برای وجود بازارهای سرمایه آزاد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dissolution of the League did not entail the expiry of the supervisory function.
[ترجمه گوگل]انحلال لیگ مستلزم انقضای وظیفه نظارتی نبود
[ترجمه ترگمان]انحلال لیگ شامل انقضای تابع نظارتی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Topic-neutral knowledge is weaker than, and hence is entailed by, full knowledge, though it does not entail it.
[ترجمه گوگل]دانش خنثی نسبت به موضوع ضعیف تر از دانش کامل است، و از این رو مستلزم آن است، هرچند مستلزم آن نیست
[ترجمه ترگمان]موضوع - دانش خنثی ضعیف تر از آن است، و از این رو به طور کامل به دانش کامل می رسد، هر چند که آن مستلزم آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موجب شدن (فعل)
cause, inure, afford, bring, entail, evince, originate, incur

در برداشتن (فعل)
bear, comport, entail, comprise, contain, embody, encircle, include, presuppose, infold

شامل بودن (فعل)
embrace, entail, comprise, contain, encompass, include, subtend, consist

متضمن بودن (فعل)
entail, comprise, contain, embody, include, presuppose

مستلزم بودن (فعل)
entail, require, implicate, necessitate, involve

حمل کردن بر (فعل)
entail

حبس یا وقف کردن (فعل)
entail

انگلیسی به انگلیسی

• legal limitation which determines who may inherit an estate or property; predetermined succession for a position or office
intail, involve, cause; require; demand; set a limitation on who may inherit an estate or property
if one thing entails another, it necessarily involves it or causes it.

پیشنهاد کاربران

Entail=imply=involve
مستلزم بودن
To involve sth as a necessary part of sth else
entail sth on sb یعنی ( هزینه و غیره ) بر کسی تحمیل کردن، برای کسی به بار آوردن
به دنبال داشتن
لازم داشتن
ایجاب کردن
مستلزم بودن ، شامل بودن ، درپی داشتن ، منجرشدن ، در بر داشتن ، موجب شدن
منجر شدن

به بار آوردن
مستلزم بودن ، necessitate
?What does success entails
موفقیت مستلزم چیست؟ چه چیزی برای موفقیت لازم است؟

در پی داشتن
draw on
Involve: مستلزمدبودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس