قطرهٔ دانش كه بخشيدی ز پيش متصل گردان به درياهای خويش
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان هزار بادهی ناخورده در رگ تاک است
یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست هیچ کس از آفتاب خط و گواهان نخواست
دروغ از بر ما نباشد ز رای که از رای باشد بزرگی به جای
مکن دوستی با دروغ آزمای همان نیز با مرد ناپاکرای
منظور شاعر از " مطبخ" قوت جبریل از مطبخ نبود بود از دیدار خلاق وجود
"قصه سکندر" به چه معناست ؟ ما قصه سکندر و دارا نخواندهایم از ما به جز حکایت مهر و وفا مپرس
معنی "خرق " در بیت زیر چیه ؟ آنک بیرون از طبایع جان اوست منصب خرق سببها آن اوست
"حشر" چه معنایی داره ؟ حشر تو گوید که سر مرگ چیست میوهها گویند سر برگ چیست
"به لابه" گفتن یعنی چی؟ به لابه گفت شبی میرِ مجلسِ تو شوم شدم به رغبتِ خویشش کمین غلام و نشد