سلام دوستان من درحال تحقیق کردن در یک موضوعی هستم و خیلی خیلی معنی این ابیات رو لازم دارم خواهشمندم که اگر معنی و مفهوم رو میدونید دریغ نکنید قصیده۹۱ از خاقانی هست بیت۵۵: ملک منطق الطیر طیار داند ز ژاژ مطین که طیان نماید بیت۵۸: قوی چار بینان ارکانش چندان که دور فلک هفت بنیان نماید ممنون میشم توضیح مختصری راجب مفهوم کلی این قصیده بفرمایید
همه نقدها شمردی، به وکیلدر سپردی / بِشِنو از این محاسب عدد و شمار دیگر واژه "محاسب" به چه کسی اشاره دارد و چه نقشی در این بیت دارد؟
نیست جنسیت ز روی شکل و ذات آب جنس خاک آمد در نبات باد جنس آتش آمد در قوام طبع را جنس آمدست آخر مدام جنس ما چون نیست جنس شاه ما مای ما شد بهر مای او فنا چون فنا شد مای ما او ماند فرد پیش پای اسپ او گردم چو گرد ✏ «مولانا»
نیست جنسیت ز روی شکل و ذات آب جنس خاک آمد در نبات باد جنس آتش آمد در قوام طبع را جنس آمدست آخر مدام جنس ما چون نیست جنس شاه ما مای ما شد بهر مای او فنا چون فنا شد مای ما او ماند فرد پیش پای اسپ او گردم چو گرد ✏ «مولانا»
چونک کرخی کرخ او را شد حرس شد خلیفهٔ عشق و ربانی نفس وان شقیق از شق آن راه شگرف گشت او خورشید رای و تیز طرف ✏ «مولانا»
طالب زر گشته جمله پیر و خام لیک قلب از زر نداند چشم عام پرتوی بر قلب زن خالص ببین بی محک زر را مکن از ظن گزین گر محک داری گزین کن ور نه رو نزد دانا خویشتن را کن گرو یا محک باید میان جان خویش ور ندانی ره مرو تنها تو پیش ✏ «مولانا»
کز ضرورت هست مرداری مباح بس فسادی کز ضرورت شد صلاح دیر یابد صوفی آز از روزگار زان سبب صوفی بود بسیارخوار جز مگر آن صوفیی کز نور حق سیر خورد او فارغست از ننگ دق ✏ «مولانا»
نام دیوی ره برد در ساحری تو به نام حق پشیزی میبری ✏ «مولانا»
این دیالوگ از زبان دلقک در پرده سوم و صحنه دوم بیان میشه اما من متوجه منظور آن نمیشوم ممنون میشوم کسی برایم توضح بدهد: [آن که خانه ای دارد که سرپناهی باشد، کلاهخود خوبی به سر دارد. ((آن یک برین ماهی قباد که میخواهد پیش از سر داشتن خانه ای داشته باشد )) خودش و آن سرش شپش خواهند گذاشت برای همین است که گدا ها چندين بار عروسی میکنند.] مشکل بنده خطی است که داخل پرانتز گذاشتم.
کوزهٔ سربسته اندر آب زفت از دل پر باد فوق آب رفت باد درویشی چو در باطن بود بر سر آب جهان ساکن بود پس دهان دل ببند و مهر کن پر کنش از باد کبر من لدن ✏ «مولوی»