معنی " تحری" چیه ؟ قبله را چون کرد دست حق عیان ** پس تحری بعد ازین مردود دان
اندرون تست آن طوطی نهان عکس او را دیده تو بر این و آن می برد شادیت را تو شاد ازو میپذیری ظلم را چون داد ازو ای که جان را بهر تن میسوختی سوختی جان را و تن افروختی سوختم من سوخته خواهد کسی تا زمن آتش زند اندر خسی سوخته چون قابل آتش بود سوخته بستان که آتشکش بود چون زنم دم کآتش دل تیز شد شیر هجر آشفته و خونریز شد آنک او هشیار خود تندست و مست چون بود چون او قدح گیرد به دست ✏ «مولوی»
ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما افتاده در غرقابهای تا خود که داند آشنا گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا ✏ «مولوی»
تا چه عالم هاست در سودای عقل تا چه با پهناست این دریای عقل
مدتی زن شد مراقب هر دو را تاکشان فرصت نیفتد در خلا تا در آمد حکم و تقدیر اله عقل حارس خیرهسر گشت و تباه حکم و تقدیرش چو آید بیوقوف عقل کی بود در قمر افتد خسوف
تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده است چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند
این قسمت از شعر سهراب استعاره از چیست؟ پسر روشن آب، لب پاشویه نشست، و عقاب خورشید آمد اورا به هوا برد که برد.
معنی که کیمیای سعادت، سکوت بود، سکوت چه زخم ها که نخوردم من از زبان خودم!
چرا روی آب نمیرقصید اگه راهتون درسته یعنی چی توی ی آهنگ شنیدمش؟
"کانجا که ارادت بود انکار نباشد" یعنی چی؟ گر دست به شمشیر بری عشق همان است کانجا که ارادت بود انکار نباشد