معنای واژهی foil در روایت داستان
دوستان، من به دنبال معادل فارسی کلمهیfoil با این تعریف هستم:
شخصیتی در روایت داستان که در تضاد با شخصیت دیگر (بخصوص قهرمان داستان) قرار دارد. لزوماً ضدقهرمان نیست اما گاهی ممکن است این دو یکی باشند.
تعریف از ویکیپدیای انگلیسی:
In any narrative, a foil is a character who contrasts with another character, typically, a character who contrasts with the protagonist, in order to better highlight or differentiate certain qualities of the protagonist.[2][3][4] A foil to the protagonist may also be the antagonist of the plot.[5]
٤ پاسخ
شخصیت مقابل (و همانطور که خود شما اشاره داشتید الزاماً آنتاگونیست نیست و حضورش برای بروز خصوصیات ناشناختهی قهرمان داستان است. اما در بعضی مواقع ممکن است با قهرمان داستان در کانفلیکت و تضاد باشد. به عبارت دیگر #مقابل بودن# به معنای در تقابل است و نه در تضاد. این معنی کلمه foil برای موارد دیگر غیر از شخصیت یا حتی انسان هم بکار میرود:
his white cravat was a perfect foil for his bronzed features
کراوات سفیدش در تقابلِ عالی با رنگ پوستش (برنزه بودنش) بود.
بنابراین ترجمه مناسب #شخصیت مقابل# است.
یکی از این کلمات می تواند جایگزین چنین کلمه ای واقع شود
حریف، مدعی، معارض، هماورد، هم چشم،
بسیار بسیار ممنونم
خیلی ممنون
در این مدخل آبادیس:
https://abadis.ir/entofa/foil-character/
ممنون. عجیبه که این ترکیب را خودم جستجو نکردم! معمولاً قبل از سؤال همه جوره موضوع را جستجو می کنم.
ممنونم بابت توضیح بسیار روشنگرتان