همه ی ابیات به جز...........
تست ادبیات با لیل توضیح بدید لطفا
همه ی ابیات به جز........... به شیوه ی بلاغی سروده شده اند .
شمع جانم را بکشت آن بیوفا
جای دیگر روشنایی میکند
آهن افسرده میکوبد که جهد
با قضای آسمانی میکند
ماجرای دل نمیگفتم به خلق
آب چشمم ترجمانی میکند
برف پیری مینشیند بر سرم
همچنان طبعم جوانی میکند
٥ پاسخ
شیوهی بلاغی یعنی جابهجایی اجزای جمله برای تاثیرگذاری بیشتر کلام. حالا هر بیت رو بررسی میکنیم:
شمع جانم را بکشت آن بیوفا / جای دیگر روشنایی میکند: آن بیوفا شمع جانم را بکشت ---> مفعول برای تاکید اول اومده و شیوهی بلاغی داریم پس حذف میشه.
آهن افسرده میکوبد که جهد / با قضای آسمانی میکند: اینجا که حرف اضافه نیست و به معنای کسی که است: آن کسی که آهن افسرده میکوبد: بازم مفعول اول اومده و شیوهی بلاغی داریم پس حذف میشه این گزینه
ماجرای دل نمیگفتم به خلق / آب چشمم ترجمانی میکند: من به خلق ماجرای دل نمیگفتم: باز هم جابهجایی و شیوهی بلاغی داریم پس حذفه.
برف پیری مینشیند بر سرم / همچنان طبعم جوانی میکند: برف پیری بر سر من مینشیند: جابهجایی نداریم و شیوهی بلاغی نمیبینیم.
پس گزینهی 4 درسته.در این ابیات، شاعر از شیوههای بلاغی مختلفی استفاده کرده است، اما یکی از ابیات به وضوح از این شیوهها فاصله میگیرد و بیشتر به بیان مستقیم احساسات و افکار میپردازد.
به طور خاص، بیت اول و بیت دوم و بیت چهارم بیشتر به تصویرسازی و استفاده از تشبیه و استعاره پرداختهاند. در بیت اول، "شمع جانم را بکشت آن بیوفا" استعارهای زیبا از عشق و فراق است که احساسات عمیق شاعر را به تصویر میکشد.
بیت دوم نیز به شیوههای بلاغی و تصویرسازی وابسته است. در این بیت، شاعر از تشبیه و توصیف برای بیان احساسات خود استفاده کرده است. اگر به این بیت دقت کنیم، میتوانیم ببینیم که شاعر چگونه با استفاده از واژهها، احساساتی عمیق و ملموس را به تصویر میکشد.
به طور کلی، در بیت دوم میتوانیم نشانههایی از بلاغت و تصویرسازی را مشاهده کنیم که به بیان عواطف و احساسات شاعر کمک میکند. بنابراین، بیت دوم نیز در کنار سایر ابیات، به شیوههای بلاغی وابسته است و نمیتوان آن را به طور کامل از این دسته جدا کرد.
همچنین در بیت چهارم، "برف پیری مینشیند بر سرم" نیز به خوبی پیری را با برف تشبیه کرده و احساس جوانی درونی را در تضاد با آن به نمایش میگذارد.
اما بیت سوم "ماجرای دل نمیگفتم به خلق / آب چشمم ترجمانی میکند" به نوعی بیان مستقیمتری از احساسات شاعر دارد. در این بیت، شاعر به وضوح از عدم بیان احساسات خود صحبت میکند و "آب چشم" به عنوان نشانهای از غم و اندوه به کار رفته است. این بیان کمتر به تصویرسازی و تشبیه وابسته است و بیشتر به واقعیت عاطفی اشاره دارد.
بنابراین، جمله شما میتواند به این شکل تکمیل شود: "همه ی ابیات به جز بیت سوم به شیوه ی بلاغی سروده شده اند."
اگر اشتباه نکنم ،
اگر به ابیات با دقت بیشتری نگاه کنیم، در مییابیم که همهی ابیات بهجز یکی از آنها به شیوهی بلاغی سروده شدهاند. بیایید هر بیت را جداگانه بررسی کنیم:
1. شمع جانم را بکشت آن بیوفا / جای دیگر روشنایی میکند
در این بیت، استعارهای از جان شاعر بهعنوان شمع آمده است که توسط "بیوفا" خاموش شده و جای دیگری روشنایی میبخشد. این بیت بلاغی است.
2. اهن افسرده میکوبد که جهد / با قضای آسمانی میکند
"آهن افسرده" در اینجا استعارهای برای فردی خسته و ناامید است که تلاش بیهودهای دارد. این بیت نیز به شیوهی بلاغی سروده شده است.
3. ماجرای دل نمیگفتم به خلق / آب چشمم ترجمانی میکند
در اینجا "آب چشم" به عنوان زبان حال شاعر است که بیانی کنایهآمیز و استعاری دارد. این بیت هم بلاغی است.
4. برف پیری مینشیند بر سرم / همچنان طبعم جوانی میکند
اما این بیت تنها توصیفی ساده از پیری است که بر سر شاعر نشسته، و "طبعم جوانی میکند" تنها حالتی را بیان میکند بدون استفاده از استعاره یا کنایه خاص. بنابراین، این بیت بلاغی نیست.اسخ صحیح: بیت چهارم
شیوۀ بلاغی منظور داشتن آرایه نیست، منظور جابه جایی اجزای جمله است. بیت چهارم هم آرایۀ تشبیه دارد. برف پیری: پیری به برف مانند شده. هم استعارۀ مکنیه دارد. طبع به انسان مانند شده و مشبه به یعنی انسان حذف شده و مشبه یعنی طبع با یکی از متعلقات مشبه به یعنی جوانی آورده شده است.
بیت ۲ چون اینجا جابجایی اجزای جمله مدنظر است نه آرایه
شیوۀ بلاغی: جابهجایی اجزای جمله برای زیبایی و تأثیرگذاری کلام.
در این ابیات اجزای جمله به این شکلاند:
گزینۀ 1) آن بیوفا شمع جانم را بکشت (او) جای دیگر روشنایی میکند (فاعل مصراع اول جابهجا شده)
گزینۀ 2) (او) آهن افسرده را میکوبد که (او) جهد را با قضای آسمانی میکند (انجام میدهد) (همۀ اجزا سر جای خود هستند)
گزینۀ 3) (من) ماجرای دل را به کس نمیگفتم آب چشمم ترجمانی میکند (فعل مصراع اول جابهجا شده)
گزینۀ 4) برف پیری بر سرم مینشیند همچنان طبعم جوانی میکند (فعل مصراع اول جابهجا شده)
همانطور که میبینید در گزینۀ دوم همۀ اجزای جمله سر جای خود قرار گرفتهاند.
نکته اول: همیشه فاعل در ابتدای جمله و فعل در انتهای جمله میآید. هر جا این نکته رعایت نشده بود شیوۀ بلاغی داریم.
نکته دوم: فاعل میتواند حذف شود و به صورت شناسه بیاید. برای همین فاعل مستتر شیوۀ بلاغی نیست.
نکته سوم: اجزای فرعی جمله مثل متمم و قید میتوانند جابهجا شوند و جابهجایی آنها بلاغی نیست.
نکتۀ چهارم: جهد کردن فعل مرکب نیست، جهد مفعول است. جهد را انجام میدهد
شیوۀ بلاغی یعنی جابه جایی اجزای جمله.
حتی اگر سؤال آرایه را می خواست باز بیت سوم استعارۀ مکنیه داشت. یعنی اشک را به انسان ترجمه کننده تشبیه کرده و مشبه یعنی آب چشم به همراه یکی از ویژگی های مشبه به یعنی ترجمان بودن آورده شده