پرسش خود را بپرسید
معنی Throw در این جمله چی میشه؟
٦ ماه پیش
٩١
The king’s son, the prince, decided to throw a fancy ball and invited every lady of the land to com
٩٢٩
٠
٠
٧٠
٣ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
- برگزار کردن (یک مهمانی)
- ترتیب دادن (مراسمی)
- مهمانی دادن
- به پا داشتن
٤١,٨٣٦
٥٢
٩٦٨
٢٨٤
٦ ماه پیش
بالماسکه برگزار کنه!
بالماسکه ترتیب بده!
٢٥,٩١٧
١٠
٥٥٦
٢١٧
٦ ماه پیش
throw a party : مهمانی برگزار کردن
fancy ball : بالماسکه
پسر شاه، شاهزاده، تصمیم گرفت یه مهمونی بالماسکه برگزار کنه و همه بانوان آن سرزمین رو دعوت کرد
٤,٥٢٠
٠
٤٢
٤١
٦ ماه پیش