پرسش خود را بپرسید
معنی Throw در این جمله چی میشه؟
٤ ماه پیش
٧٦
The king’s son, the prince, decided to throw a fancy ball and invited every lady of the land to com
٩٢٩
٠
٠
٦٩
٣ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
- برگزار کردن (یک مهمانی)
- ترتیب دادن (مراسمی)
- مهمانی دادن
- به پا داشتن
٣٧,٣١٠
٤٦
٨٦٨
٢٥١
٤ ماه پیش
بالماسکه برگزار کنه!
بالماسکه ترتیب بده!
٢٥,٦٤٩
١٠
٥٣٦
٢١٣
٤ ماه پیش
throw a party : مهمانی برگزار کردن
fancy ball : بالماسکه
پسر شاه، شاهزاده، تصمیم گرفت یه مهمونی بالماسکه برگزار کنه و همه بانوان آن سرزمین رو دعوت کرد
٤,٣٢٢
٠
٤٢
٤١
٤ ماه پیش