پرسش خود را بپرسید
معنی Throw در این جمله چی میشه؟
١ هفته پیش
٤٤
The king’s son, the prince, decided to throw a fancy ball and invited every lady of the land to com
٩٢٩
٠
٠
٦٧
٣ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
- برگزار کردن (یک مهمانی)
- ترتیب دادن (مراسمی)
- مهمانی دادن
- به پا داشتن
٢٢,٣٤٠
٢٣
٤٥٥
١٦٥
١ هفته پیش
بالماسکه برگزار کنه!
بالماسکه ترتیب بده!
٢٤,٨٨٣
١٠
٥٢٢
٢٠٦
١ هفته پیش
throw a party : مهمانی برگزار کردن
fancy ball : بالماسکه
پسر شاه، شاهزاده، تصمیم گرفت یه مهمونی بالماسکه برگزار کنه و همه بانوان آن سرزمین رو دعوت کرد
٤,٠٨٥
٠
٤٢
٣٨
١ هفته پیش