پرسشها با دستهبندی (زبان فارسی => زبان فارسی => شعر)
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۲ معشوقه چو آفتاب تابان گردد عاشق به مثال ذره گردان گردد چون باد بهار عشق جنبان گردد هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد
مفهوم کلی رباعی زیر را بنویسید. آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ای و در خواب شدند
آرایه ی تضمین در بیت یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور /کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور چی هست اصلا تضمین یعنی چی؟
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
اکنون که ز قید گشتی آزاد ای زن بنمای یکی جامه دانش بر تن وانگاه به میدان عمل پای بنه با سعی خود آباد نما خاک وطن.
پاشو ای مست که دنیا همه دیوانه توست کنون که فتنه فرا رفت و فرصت است ای دوست
دربیت دلیری کجا نام او اشکبوس همی بر خروشید بر سان کوس واژه ی « کجا » به چه معنی است؟
بروید ای حریفان بِکِشید یار ما را به من آورید آخر صنم گریزپا را به ترانههای شیرین به بهانههای زرین بکشید سوی خانه مهِ خوبِ خوشلقا را
در مصراع « ماه ایارش آوازه ماست.» «ایار» معادل کدام ماه است؟
در شعر وقتی که مرگ در شکم درندگان دنده های بشر را دید و در قهقهه ی فشنگ ها بر سر زنان گریان به دبکه پرداخت جز او کسی نخندید. منظور از درندگان چیست؟