پیشنهاد‌های مریم فتحی سلمی (٢٢٩)

بازدید
٥٤٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

پایگاه مرکز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کش و قوس آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

غنیمت امتیاز حق امتیاز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سر در گم شدن بیراهه رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دل و روده. تمام اندام ها ی داخلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

سنگین رنگین متین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی هم تلنبار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

خدشه دار کردن چیزی سست کردن باور ها نسبت به چیزی لکه دار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تصورات کسی را نسبت به چیزی خراب کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

to be a testament to . . . گواهی بر . . . . بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دیونه شدی؟!!! زده به سرت؟!!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

یا خود خدا!!!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باب طبع من نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تیپش خیلی خفنه تیکه شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کسی نشون دادن که با کی طرفه کسیو سرجاش نشوندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

شکوندن انگشتای دست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خفه شو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هر از گاه گه گاهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

خفت گیری کردن زورگیری کردن

پیشنهاد
٤

باید یه اعترافی بکنم. .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مگر اینکه از روی نعش من رد بشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

زن زندگیه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاریه که شده کار از کار گذشته کاریش نمیشه کرد دیگه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

رو مخ بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به دل نگیر

پیشنهاد
٠

به ته خط رسیدن ( کنایه از باختن همه همه چیز )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

به معنای" به جا آوردن" یا "شناختن" هم هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

زود با من پسر خاله نشو. . خیلیم خودمونی نشو با من. .

پیشنهاد
١

Americans use this phrase to say that everything is ordinary, same routine . یه جورایی روز از نو روزی از نو Life goes on, and it is necessary to w ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف بسه ، وقت عمل دیگه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

. . . . . . . . . . . . . با این وجودمیگم که/اما با این اوصاف. . . . . . . . ( جاهای خالی از دوجمله با معانی متضاد با هم استفاده میشه ) مثلا: " I d ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چوپان دروغگو کسی که به واسطه تظاهر های غیرواقعیش دیگه کسی حرفشو باور نداره

پیشنهاد
١٥

با چنگ و دندون. . به هر زحمتی که شده. .

پیشنهاد
١

کسی را دنبال نخودسیاه فرستادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

گفتنش آسونه کاش انجام دادنشم به راحتیه گفتنش بود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

به زور یا صلاح کاری را انجام دادن

پیشنهاد
١

آرامش قبل از طوفان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بلاتکلیف رو هواست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

حال و هوای خوبی نداشتن

پیشنهاد
٢

هرچیزی یه حکمتی داره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تا حالاش که اوکی بوده تا حالالش که به خیر گذشته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگه از آسمون سنگم بباره به هر قیمت که شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

از در و دیوار باریدن قوز بالا قوز پشت سرهم بدبیاری آوردن گاومون زایید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بو بردن از چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تملق یا چاپلوسی برای کسی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

very similar in appearance or character یک روح در دو بدن یا مثل سیبی که از وسط نصف کردن داشتن شباهت ظاهری یا اخلاقی زیاد یا سلایق مشابه به هم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل روز روشنه کاملا معلومه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاکی و متواضع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در نطفه خفه کردن از بین بردن چیزی قبل از بروز و ظهور آن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

come with may هر چه بادا باد هرچه پیش آید خوش آید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

say someone or something rocks means that you think that person or thing is great درجه یکی حرف نداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

to have qualities, opportunities etc that people are likely to want or enjoy حرفی برای گفتن داشتن ( کنایه از داشتن مهارت یا تخصص لازم در زمینه ای برا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابزار های باستانی وقدیمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

نمایندگی شعبه حق امتیاز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

این یکی رو دیگه گند نزن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

به حالت خلسه رفتن انجماد فکری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به حالت اسلوموشن در آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی حس شدن خواب رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بزن بریم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

کیف با بند بلد که به صورت کج انداخته میشه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ور رفتن با چیزی دست و پنجه نرم کردن با چیزی

پیشنهاد
٣

چهارچشمی مواظب چیزی بودن پشت سر چشم داشتن ( کنایه از خیلی حواس جمع بودن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

لازم به ذکر نیست نیازی به گفتن نداره بدیهی است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کیف قاپ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

امنیت کسی را به خطر انداختن کسی را در معرض خطر قرار دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

چیزی که خیلی آزار هنده است چیزی ه خیلی رو اعصابه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیلی زیاد سیگار کشیدن مثل دودکش سیگار دود کردن

پیشنهاد
٤

نمیخوام معذبتون کنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به روی چشم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

هوای همدیگر را داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرت به کارخودت باشه دخالت نکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

آمیزه ای از خوبی ها و بدی هاست اصلاحا شمشیر دو لبه است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

well protected well built به خوبی حفاظت شده خوش ساخت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چیزای زیادی برای عرضه کردن داره محاسن زیادی داره حرف زیادی واسه گفتن داره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

شونه به شونه سپر به سپر bumper - to - bumper traffic ترافیک بسیار سنگین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

چطور؟ مثلا چی؟ چطور یعنی؟

پیشنهاد
٢٢

تا بیاد جا بیفته خوب ، زمان میبره

پیشنهاد
٢

عیب جویی کردن از کسی کسی رو مقصر دونستن سرزنش کردن دیگری به خاطر اشتباهات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودسرزنشگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

قسمتهایی از بدن که سیاه شدن مثل گودی زیر چشم که سیاه و کبود شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

خاتمه دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طرز غیر قابل کنترل به طرز مهارناشدنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

محسوب شدن ( در صورت استفاده به همراه خطر، تهدید ) it can pose a threat to the native plant آن میتواند یک خطر برای گیاهان بومی محسوب شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

انباشت شدن رسوب کردن تجمع پیدا کردن زیاد شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پاهایی که خوشگله و آدم روش میشه صندل بپوشه و نشونشون بده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی ماهی بسیار کوچک که برای انجام پدیکور و مانیکور استفاده میشود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پرسه زدن یه نگاهی به دور و اطراف انداختن و برانداز کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

لباسی که خیلی غیر رسمی و نامناسب است برای مراسمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

لباس ساده بدون طرح

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

لباس دامن کوتاه ( نیمه رسمی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

به نکته خوبی اشاره کردی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

حالا که فکرشو میکنم. .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

وجهه خوبی نداشتن موجه نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

توجه کردن، دقت کردن، اهمیت دادن، no one give them a second thought هیچ کس حتی نگاهشونم نمیکنه ( اهمیت نمیده بهشون )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

عمرا کاری رو انجام دادن علاقه ای به انجام کاری نداشتن به اصلاح عامیانه کشته مرده چیزی نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مبالغه آمیز زیاده رویی but not over the top اما نه در اون حد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

با کیفیت خوش ساخت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

لباسهایی که رنگ ملایم دارن برعکس لباسهایی که رنگهای جیغ دارن یا بسیار براق هستند و بسیار جلب توجه میکنن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یه کار بهت دادما! یبار ازت کاری خواستما ( گند زدی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مهمون من من حساب میکنم حساب با من

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پس آوردن چیزی که خریدین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پس گرفتن پول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

best

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قابل سازماندهی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گرفتار شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدون درآمد وقف عام

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تلبار کردن افزودن به قبلیا روی هم جمع شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کنار آمدن با چیزی سر کردن با چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

برحذر بودن دوری جستن اجتناب کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

باقی مانده پول پول خرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیونه شدن دست به کار احمقانه زدن

پیشنهاد
٣

پول گرفتن از خودپرداز با کارت اعتباری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

To earn enough money in order to support oneself financially. خوب پول در آوردن درآمد خوب داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

روی آنتن بودن روی خط بودن ( در برنامه رادیویی یا تلویزیونی )

پیشنهاد
١٢

کل حقوق ماهیانه ام قبل از اینکه سر ماه حقوقمو بگیرم تموم شده. تا آخر ماه هیچی از حقوقم برام نمی مونه.

پیشنهاد
٣

نمیدونم این پولا چطور خرج میشن اصلا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

به دخل و خرج حواست بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

بیشتر از درامد خرج کردن دخل و خرج جور درنیامدن هشتش گرو نه بودن یعنی پا را از گلیم خود درازتر کردن لقمه بزرگتر از دهان برداشتن خود را تو خرج انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

to spend less on your lifestyle than you generate in earnings. دخل و خرج جور در آمدن کمتر از درآمد خرج کردن لقمه اندازه دهن خود برداشتن پا را به اند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیر بار قرض بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

if I can play my cards right اگه کارم درست پیش بره اگه بخت باهام یاری کنه اگه بتونم کارمو درست انجام بدم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قانون بی چون و چرا قاعده بی برو برگرد اصل اساسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

با همه وجود یا صمیم قلب چیزی را خواستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

impulse item/buy/purchase\goods are products that people buy on impulse, i. e. , without planning to do so. خریدهای یهویی غیرضروری خریدهای از سر جو ...

پیشنهاد
٣

پس انداز کردن برای روز مبادا

پیشنهاد
١٥

هر چیزی تعادلش خوبه

پیشنهاد
٣

Be intelligent or shrewd; have good sense or good judgment. مخ بودن. عاقل بودن. مغز متفکر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

از سر و تهش زدن تقلیل دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول نقد کم داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

زنده کردن یاد موضوعی یادآوری کردن به یاد آوردن ex: sometimes it brings up our childhood memories گاهی خاطرات کودکیمان را برایمان زنده میکند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

تعامل داشتن ارتباط برقرار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

تحت تاثیر چیزی قرار گرفتن

پیشنهاد
٢

از دست کسی عصبی شدن آرامش و خونسردی خود را درمقابل کسی از دست دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مشکل پسند و ایرادی بهانه جو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

وا چه چیزا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

to tell the truth or to be honest همه این موارد برای بیان یک عقیده مخالف به صورت مودبانه استفاده میشود به معنی : راستشو بخوای. . . یا اگه بخوام رورا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

fail to interest someone. جذاب نبودن و سرد کردن حس کسی نسبت به خود حالگیر بودن تو ذوق کسی زدن خوردن تو حال کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بیش از حد زیادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

برداشت بد نکن سوتفاهم نشه اشتباه نگیری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خودشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

برای حوزه موسیقی به معنای فاقد ارزش هنری و صرفا عوام پسند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

خستگی در کردن تمدد اعصاب کردن ریکس کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

انرژی دادن به حرکت وا داشتن

پیشنهاد
٨

آش دهن سوزی نیست حرفی برای گفتن نداره همچین چیز بخصوصیم نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوای چیزی کردن هوس چیزی کردن I'm not in a mood for حسش نیست حوصلشو ندارم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

مشکل پسند سختگیر آدم ایرادگیر پرتوقع

پیشنهاد
٣

نمیخوام اذیتتون کنم قصد جسارت ندارم منظور بدی ندارم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

you indecat ethat sth isn't your personal tast با سلیقه من جور در نمیاد باب طبع من نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

با آهنگ رقصیدن با آهنگ خود را تکان دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

احساساتی شدن تحت تاثیر احساسات قرار گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پاسخ دادن به موسیقی رقصیدن با آهنگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

The word 'sound' refers to a sensation caused in the ear by the vibration of the surrounding air or other medium. Sometimes it refers to the vibratio ...

پیشنهاد
٥

خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

جواب دادن جور شدن رو به راه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

از سر و ته چیزی زدن تقلیل دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوروبرت رو نگاهی انداختن. ex : every time you turn around , you hear about another war, poverty , natural disaster . . . هر دفه که دور و ورت رو نگ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

تاب آوردن

پیشنهاد
١١

ناگهان فکری به سر زدن ناگهان با یک جرقه. . . :ex in a burst of creative thinking, he though some might recognize the girls ناگهان فکری به سرش زد، ا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

نیازی به گفتن نیست که. . . واضح است که . . . معلوم است که. . . پیداست که. . . مشخص است که. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

راه افتادن با ماشین و ترک کردن محلی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

it is impossible to live normally with that outlook اینجور که نمیشه زندگی کرد

پیشنهاد
٤

دونه به دونشون تکتکشون یک به یکشون

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

هی هر دفعه. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

هر روزه خدا ( تاکید میکند که هر روز یک عمل انجام میشود ) Everyday and Every single day are technically the same thing. The only difference is th ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

به گردش در آوردن مدام

پیشنهاد
١٧

به کجا داریم میریم؟ کنایه از وقایع ناخوشایندی که در جهان رخ میدهد

پیشنهاد
٤

تو ذوق زدن از بین بردن مزه انجام کاری گرفتن حال کسی برای انجام کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مردم دار مردمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بساط خود را جمع کردنو رفتن اسبابکشی کردن نقل مکان کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

pull one's weight سهم خود را ادا کردن

پیشنهاد
٥

say something that one has wanted to say for a long time, resulting in a feeling of relief. سبک شدن با صحبت کردن در مورد موضوعی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

what on earth are you doing? چه غلطی داری میکنی؟!!!!!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

غلط کردم و در جواب say uncle به معنی بگو غلط کردم استفاده میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

call and report that you are sick and you need a leave تماس گرفتن به منظور گرفتن مرخصی به علت بیمار بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

a person or thing with no protection against an attack or other source of danger. مثلل مرغ پر و بال بسته بی دفاع و آسیب پذیر

پیشنهاد
٠

it is certain to happen but you do not know when it will happen دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

move out of the way of sth or sb از سر راه کنار رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

the latest fashion very popular right now آخرین مد روز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

صدایی رسایی داشتن خوب آواز خوندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

اقرار به اشتباه کردن و عذر خواستن شکر خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

If you get your hands on something or lay your hands on something, you manage to find it or obtain it, usually after some difficulty. به چنگ آوردن ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

I'm a little obsessed یکم حساس شدم به این موضوع وسواس پیدا کردم فکرمو مشغول کرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

it's impossible to live normally with that outlook اینجوری که نمیشه ( با این فکر ) زندگی کرد این که درستش نیست سخت نگیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

handout به معنی خیرات یا به معنی سر فصلی از مطالب و توضیحات که در جلسه ای مطرح میشوند اما hand out تقسیم کردن و پخش کردن بین افراد میباشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

this takes the cake definition : this is the worst این دیگه شاهکاره این دیگه نوبرشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

to make something too important زیاده روی کردن افراط کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

there is not thing anyone can do about it کاریش نمیشه کرده همینه که هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

definition: to make angry example: it drives me crazy دیونه ام کرده اعصابمو خرد کرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

همواره بیست چهارساعته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

it's better to be cautious than to regret it later احتیاط شرط عقل است پیشگیری بهتر از درمان است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

مرخصی استعلاجی گرفتن

پیشنهاد
١

مگه چقد بد شانسی میتونی بیاری دیگه؟ بعیده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

to deal with problems or difficulties by doing whatever you need to do, rather than by trying only one method خود را با ساز زمانه کوک کردن کنار آمدن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مبتلا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

to be on someone's nerve روی مخ کسی بودن کسیو عذاب دادن اعصاب کسی را به هم ریختن

پیشنهاد
٨

There is not thing any one can do about it کاری از دست کسی ساخته نیست چه میشه کرد؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

used to say that something will definitely happen in the future حتمیه دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره

پیشنهاد
٦

not to judge before getting familiar با ذهن باز در مورد چیزی فکر کردن پیش داوری نکردن در مورد چیزی

پیشنهاد
٩

you can't win them all بازی برد و باخت داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

to cause a situation or organization to change in a positive direction برگرداندن اوضاع حل کردن مشکلات بهبود دادن اوضاع

پیشنهاد
٠

پایان شب سیه و سپید است کور سوی امیدی وجود دارد پایان کار خوش است. things will get better

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ریشه چیزی را خشکاندن نابود کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

to destroy something completely that it is no longer exist ریشه کن کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

said about people or organizations that are rich, and can therefore get or do what they want پول حرف اولو میزنه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

1 - expressing surprise چطور ممکنه؟!!! 2 - used for asking someone for their opinion or their reaction to something مایلید چطوری . . . ؟ به طور مثا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

to emphasizing a problem انقدر داغونه که. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

to try hard to do something when there is no chance that you will succeed بحث بی نتیجه آب در هاون کوبیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

. deceive someone playfully; tease someone سرکار گذاشتن. ایستگاه کردن دست انداختن شوخی کردن با کسی ?are you pulling my leg گرفتی ما رو؟ مسخرمون کر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

If you feel like a "fish out of water" everything seem unfamiliar to you احساس غربت کردن از یه دنیای دیگه بودن احساس تعلق به جایی نداشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنای بلیط هواپیماست ولی در شرایطی که فرد بدون بلیط وارد فرودگاه می شود و به دنبال یک بلیط تخفیف خورده از یک پرواز کم فروش است که به زودی حرکت میک ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

وعده سر خرمن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

fancy luxurious مجلل لوکس درجه یک لاکچری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

1 frequently or repeatedly; much of the time, ( Archaic equivalents ) oftentimes, ofttimes. اغلب اوقات

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

have a particular talent for dealing with can handdle a special thing توانایی سر و کله زدن، داشتن. . . جفت و جور بودن با. . خو داشتن با. . توانای ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

i can't stop doing sth دست خودم نیست

پیشنهاد
٦

not pay attention از یه گوش شنیدن و از یه گوش به در کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

it's the last chance این آخرین فرصته حالا یا هیچوقت آخرین شانس

پیشنهاد
٤

work hard به سختی تلاش کردن عرق ریختن ( به معنی زحمت کشیدن ) با تمام توان جنگیدن برای رسیدن به هدف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

all of the sudden suddenly یهویی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

this is the point دقیقا نکته همینجاست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

phrase. Sense is used in several expressions to indicate how true your statement is. For example, if you say that something is true in a sense, you m ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

معنی:acquire a great deal of money, typically in a sudden or unexpected way. مترادف: hit the jack pot یه شبه به جایی رسیدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

معادل: emphasize on مترادف:bring/call/draw attention to. . . . اهمیت دادن مترادف:accentuate. . . . . تاکید کردن مترادف:corroborate, confirm . . . ...

پیشنهاد
٦

to unexpectedly do something which solves a problem or helps you to achieve something انجام کار غیره منتظره که مشکل شما رو حل میکنه یا کمک میکنه چیزی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

a serious problem that makes your life very difficult, especially being dependent on drugs مشکل چندین ساله زخم چندین ساله مریضی بیعلاج

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

a business, investment, or product that provides a steady income or profit. کار بسیار پر منفعت پول ساز Hong Kong Telecom has been a cash cow, thank ...

پیشنهاد
٥

lose one's voice or find it hard to speak because of hoarseness. احساس ناراحتیدر گلو که باعث میشه نتونی درست صحبت کنی I have a frog in my throat صد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

annoy someone اذیت کردن کسی سربه سر گذاشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

a way in which you can achieve something دقیقا همون چیزیه که لازمه