فهرست پیشنهادهای ١٤٠٠/٠٥/١١ ( ٤٧١ )

grapple dawn upon platysma sternocleidomastoid تکگوییدن thorough search monologue check to the king parameter alternative cover a distance matches اخمتخمیدن frown فیلمی با بازی الهام حمیدی frown برمستن گریه weep cry برمه textiles food technology building engineering set to plumlike inner کودک درون دگشتن tweet ذبحیدن ذبح slaughter سلاخیدن سلاخی حمله عفویدن عفو رخنیدن رخنه be spoilt for choice broom hike up be shorn of st سیراب کردن سیراب اب دادن دل کسی را اب کردن انتظار دادن spicy of no use گاو کوه کنار دیوار روبه رو روبروی مقابل روبرو جلوی جلو نزدیک پای بغل کنار پهلوی پهلو گردن بند سینهٔ سفید ث قواد قرمساق دلال محبت جاکش بزک کرده زن شلخته fried on earth elderly میانه سال میان سال میان سال زن میانسال ننه عاقله گیس سفید عاقله زن dame ریش سفید مرغ کرچ زهکونی تیپا اردنگ اردنگی شلخته نامنظم بی نظم زنانه پسرانه مردانه نشونده زن صیغه ای افتاب عالمتاب افتاب مردمک مردم چشم مردمک چشم مردمک ناشز cash crop شکیل خوش جنم خوش ترکیب ملوسک ملوس نازان خرامان بهناز از روی ناز خوش ادا ملوس مامک دوست داشتنی ملوس playful ملوس عشوه انگیز go down پیر زن ننه پیروک پیره زن قرمساقی جاکشی قوادی دیوثی دلالی محبت قواد پاانداز قواده دلال محبت پاکش stuff down وساطت کردن وساطت گیس گرو گذاشتن طلب قحبه خانه فاحشه خانه روسپی خانه جنده خانه fitful قحبه فاحشه جنده بدکاره cut it out supraspinous قحبه خانه فاحشه خانه فاحشه خانه روسپی خانه روسپی خانه جنده خانه blotted out قحبه خانه جنده خانه blot out روسپی خانه فاحشه خانه جنده خانه بیت لطف قحبه خانه فاحشه روسبی stupefied قحبه روسپی جنده قحبه کوک زدن پلک چشم پلک مراقب بودن بهم بافته شده بهم تابیدن و بافتن بهم بافتن بهم وصل کردن بهم دوختن بخیه کردن درز گرفتن بخیه زدن sew up دوختن شکاف stitch به راه بودن مهیا بودن مهیا اماده لباس رخت عصبانی بودن اجیل دقیق شدن در تعمق کردن تعمق تحت نظر گرفتن دقت کردن قلق شگرد فن شگرد فوت و فن زیر و بم راز و رمز کار قلق کار قلق خم و چم چم و خم فن تکنیک شگرد فن شگرد لم کلک زدن حیله کردن حیله زدن حیله بستن غش و قلب دوز و کلک جولان تقدیس تقدس موجود جنبنده scrutinizing مردن جیم شدن گریختن فلنگ را بستن فلنگ بستن دررفتن غیبت کردن فرار از خدمت to be anchored anchor رمز senselessly bubble deployment deployment dependent on degaussed subject to intent on doing anything bender tasseography ban get far grudge غمازه traveling staff غمازه غمازه رودم e pals understate wind up prince edward island divo bolide wealth bracket zilch regera carry off agera koenigsegg سوگندیدن پربالیدن noise get a taste of gallery neurasthenia اتا کو at any cost patio i'm not messy present dumped control group hang out endemism undertrained boxroom disregard specificity compilation self importance borne scandal sheet lemma prowess get the better of get a grip implication disposed of tear one down fob retard مادام موسیو زن و شوهر زن و بچه if relevant عائله عایله زن و بچه find fault with somebody رفقاء رفقا دوستان اسمان in operation trapped کافی است بس است مرتشی پول دوست نفس عمیق scrubbing هن زدن نفس کشیدن نفس نفس زدن miss out anticommute communicated تابستان داغ man child قیه هرا گرمای شدید گرما scrubwoman مذی rave rave about needs assessment سرشک اشک ابدیده raving about مستی rave about پر حرارت drift in i hope so به سر اوردن عمر دیوار دیواره دیوار نازک دیوارچه دیوار نازک خشتی تیغ افتاب سپیدی صبح روشنی صبحدم روشنی صبح طلوع خورشید درخواست کمک از طلوع افتاب طلوع افتاب مدام پیوسته یه تیغ تابش خورشیدی پرتو افتاب bear with me اشعهٔ خورشید شعاع نور فروغ شعاع خورشیدی روشنی افتاب majoritarian متفق شدن متحد گردیدن گشتن متحد شدن یکپارچه یکسره همه به کلی یکدست سراسر تماما سرتاپا ی سرتاپا سراپا خلوص اخلاص صمیمیت خلوص نیت بی ریایی king ذکاء صفای ذهن ذکا تیزی خاطر kurdish هوا کردن پرواز دادن فراری دادن سر دادن سر دادن شروع کردن annoyed خورشید افتاب عالمتاب افتاب سخنان فصیح کلام بلیغ سخنان سخن ناب سخن شیوا سخن زبده کلام موزون کلام قصار روشنی افتاب کشتار جمعی کشتار کردن کشت و کشتار قتل عام قتل عام کردن اسمان گردیدن دور زدن خرنش خرناسه وقیح پررو بی شرم بی چشم و رو بی ازرم بی حیا dust to dust ashes to ashes چهارزانو زدن چهار زانو نشستن a testament to semantic guffaw proptech celibate neet chalk and cheese unfuck your self nostril get over fret carbon footprint carbon footprint flagship go along fuming get feet wet sliced زمان بر talmud baruch spinoza awful flash point gospel testament refute anthropomorphism تجربه resigned brown goods fix up tarlike ادای کسی را در اوردن