dumped

/ˈdəmp//dʌmp/

زباله، اشغال، موادی که موقتا برای استعمال انبارمی شود، تفکر، خیال، جنس را(برای رقابت) بقیمت خیلی ارزان فروختن، فرورفتن درخیالات واهی، حالت مالخولیایی رو گرفت، روبرداری کردن

جمله های نمونه

1. he dumped his mistress and took a new one
معشوق خود را ول کرد و معشوق تازه ای گرفت.

2. protesters dumped the first shipload of tea into the sea
اعتراض کنندگان اولین محموله ی چای کشتی را به دریا ریختند.

3. the truck dumped the bricks with an ear- rending noise
کامیون آجرها را با صدای گوشخراشی خالی کرد.

4. he was removed and his body dumped in the river
او را کشتند و جسدش را به رودخانه انداختند.

5. she collected the broken glass and dumped it in the trash can
شیشه های شکسته را جمع کرد و در زباله دان ریخت.

6. the tractor scooped the dirt off the road and dumped it into the truck
تراکتور خاک ها را از جاده برمی داشت و توی کامیون خالی می کرد.

7. The first baseman was dumped from the team.
[ترجمه گوگل]اولین بازیکن پایه از تیم کنار گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]بازیکن ایستاده اول از تیم اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Toxic chemicals continue to be dumped in the North Sea.
[ترجمه گوگل]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال ریخته می شود
[ترجمه ترگمان]مواد شیمیایی سمی همچنان در دریای شمال رها می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Merrill dumped her suitcase down in the hall.
[ترجمه گوگل]مریل چمدانش را در سالن انداخت
[ترجمه ترگمان]مریل suitcase چمدانش را در هال انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Western countries often dumped surplus goods into Third World countries.
[ترجمه گوگل]کشورهای غربی اغلب کالاهای مازاد را به کشورهای جهان سوم می ریختند
[ترجمه ترگمان]کشورهای غربی اغلب کالاهای اضافی را به کشورهای جهان سوم پرتاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The waste was dumped in the sea.
[ترجمه گوگل]زباله ها در دریا ریخته شد
[ترجمه ترگمان]ضایعات در دریا پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She has been dumped on too often.
[ترجمه گوگل]او اغلب به روی او ریخته شده است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی وقته که اینجا رو ترک کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Too much toxic waste is being dumped at sea.
[ترجمه گوگل]زباله های سمی زیادی در دریا ریخته می شود
[ترجمه ترگمان]مواد سمی زیادی توی دریا انداخته میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The manufacturers in some countries dumped their surplus commodities abroad.
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان در برخی کشورها کالاهای مازاد خود را در خارج از کشور تخلیه کردند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان در برخی کشورها کالاهای اضافی خود را در خارج از کشور رها کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She was unceremoniously dumped to be replaced by a leader who could win the election.
[ترجمه گوگل]او بدون تشریفات کنار گذاشته شد تا با رهبری که بتواند در انتخابات پیروز شود جایگزین شود
[ترجمه ترگمان]او به سادگی رها شد تا توسط یک رهبر که می توانست در انتخابات پیروز شود جای گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dropped in a pile; (slang) rejected by someone (e.g.: "did you hear the lates? steve was dumped by susan last night")

پیشنهاد کاربران

ریختن ، فروریختن
dumped a total of seven inches of rain on some areas in four hours.
در چهار ساعت مجموعاً هفت اینچ باران در برخی مناطق باریده است.
ریختن ، فروریختن
He just dumped her without any warning.
قطع ناگهانی رابطه عاشقانه
Should I dumped this coffee? It's cold.
دورانداختن
Don't dump your kids on me. I've got work to do.
دادن یه مسئولیت ناخواسته به یکی
ریختن
مثلا she dumped the food in a pan to warm it.
دو دره کردن کسی در رابطه عاشقانه
پیچوندن کسی در رابطه عاشقانه
get rid of someone or something
she dumped her dirty clothes in the washer.
Abandoned
افتادن
قال گذاشته شده ( در عروسی و رابطه و . . . )
ترک شده
رها شده
پرت شده ( مثل زباله )
ول شده

دور ریخته شده
ول کردن در رابطه
کسی رو پیچاندن
بیمصرف بودن
به زباله انداخته شده
خارج شدن از یک رابطه رمانتیک
throw
The spy who dumed me
جاسوسی که منو دور زد
Has dumped garbage
تخلیه یا انداختن زباله
بهم زدن ( در رابطه )
مثلا:she dumped him
تخلیه شده
Or
تخلیه کردن
قطع ارتباط عاشقانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس