prowess

/ˈpraʊəs//ˈpraʊɪs/

معنی: سلحشوری، دلاوری
معانی دیگر: زبردستی، مهارت، چالاکی، چستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: great skill or talent; superior ability.
مترادف: expertise, mastery
متضاد: incompetence, ineptitude
مشابه: ability, capability, competence, dexterity, facility, faculty, genius, knack, know-how, might, proficiency, skill, talent, virtuosity

- He was small, but his prowess as a fighter was well-known and the bullies left him alone.
[ترجمه سین.] درسته جثه کوچکی داشت, اما در مهارتش به عنوان یک جنگجو معروف بود, این شد که کسانی که اذیتش میکردند, دست از سرش برداشتند.
|
[ترجمه حسین کتابدار] اگر چه جثه کوچکی داشت، اما مهارتش در مبارزه زبان زد همه بود، از این رو زور گویان و قلدرها، دست از سرش برداشتند
|
[ترجمه گوگل] او کوچک بود، اما مهارت او به عنوان یک مبارز شناخته شده بود و قلدرها او را تنها گذاشتند
[ترجمه ترگمان] او کوچک بود، اما شجاعت او به عنوان یک جنگجو خوب شناخته شده بود و the او را تنها گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: exceptional strength, courage, or ability in battle.
مترادف: bravery, courage, heroism, might, nerve, strength, valor
متضاد: cowardice
مشابه: grit, guts, moxie, nettle, spunk, stamina, vigor

جمله های نمونه

1. He's always bragging about his prowess as a cricketer.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد مهارت خود به عنوان یک کریکت باز می بالد
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد شجاعت او به عنوان یک کریکت لاف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He boasted of his prowess as a lover.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک عاشق به مهارت خود می بالید
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک عاشق به شجاعت خود می بالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their striker demonstrated all his prowess with the boot.
[ترجمه گوگل]مهاجم آنها تمام توان خود را با چکمه نشان داد
[ترجمه ترگمان]مهاجم آن ها تمام دلاوری خود را با بوت نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's always boasting about his sexual prowess.
[ترجمه علی جادری] او همیشه در مورد قدرت جنسی اش , لاف می زند .
|
[ترجمه گوگل]او همیشه به قدرت جنسی خود می بالد
[ترجمه ترگمان]اون همیشه در مورد مهارت جنسی اون لاف میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We had to admire his prowess as an oarsman / his rowing prowess.
[ترجمه گوگل]ما باید مهارت او را به عنوان یک پاروزن / قدرت قایقرانی او را تحسین می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما باید شجاعت او را به عنوان پارو بزنی و شجاعت او تحسین می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was famous for his prowess as an athlete.
[ترجمه گوگل]او به دلیل مهارتش در ورزشکار مشهور بود
[ترجمه ترگمان]او به خاطر شجاعت او به عنوان یک ورزش کار مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Gurkhas are famed for their prowess in battle.
[ترجمه گوگل]گورکاها به دلیل مهارت خود در نبرد مشهور هستند
[ترجمه ترگمان]The به خاطر دلاوری خود در جنگ مشهور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was complimented on his prowess as an oarsman.
[ترجمه گوگل]از مهارتش به عنوان یک پاروزن تعریف می شد
[ترجمه ترگمان]از شجاعت او به عنوان پارو بزنی تعریف و تمجید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Although he liked to be admired for his prowess, he didn't like male-talk of that kind.
[ترجمه گوگل]اگرچه او دوست داشت به خاطر مهارتش مورد تحسین قرار گیرد، اما از این نوع صحبت های مردانه خوشش نمی آمد
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه دوست داشت به خاطر شجاعت او تحسین شود، از این نوع گفتگو خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her military prowess should not have been doubted.
[ترجمه گوگل]توانایی نظامی او نباید مورد تردید قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]شجاعت نظامی او نباید شک و تردید داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was where physical prowess was under constant assessment and where a boy's self-respect could be built up or crushed.
[ترجمه گوگل]جایی بود که توانایی بدنی تحت ارزیابی دائمی بود و عزت نفس یک پسر می‌توانست ایجاد شود یا از بین برود
[ترجمه ترگمان]جایی که مهارت فیزیکی تحت ارزیابی مداوم قرار داشت و در آن احترام به نفس یک پسر را می توان بنا کرد یا خرد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dex's thinner housemates wonder at his prowess.
[ترجمه گوگل]هم خانه های لاغرتر دکس از مهارت او شگفت زده می شوند
[ترجمه ترگمان]housemates نازک تر از دلاوری او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It shamed me to be evaluating the prowess of a man whom I would not ordinarily desire.
[ترجمه گوگل]برای من شرم آور بود که توانمندی مردی را ارزیابی کنم که معمولاً آرزویش را نداشتم
[ترجمه ترگمان]این باعث خجالت من بود که به عنوان کسی که معمولا تمایلی به این کار نداشتم در نظر بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The scenario of a soldier showing supreme athletic prowess in the name of his country was how de Coubertin imagined the Games.
[ترجمه گوگل]سناریوی سربازی که به نام کشورش توانایی های ورزشی عالی را نشان می دهد این بود که دو کوبرتن بازی ها را چگونه تصور می کرد
[ترجمه ترگمان]سناریوی یک سرباز که شجاعت عالی ورزشی را به نام کشورش نشان می دهد، این بود که چگونه de این بازی ها را تصور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The young student from the theatrical school showed great prowess at acting in the play.
[ترجمه گوگل]هنرجوی جوان مدرسه تئاتر در این نمایش مهارت زیادی در بازی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان جوان مدرسه تئاتر مهارت زیادی در بازی کردن در نمایش نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سلحشوری (اسم)
bravery, gallantry, prowess

دلاوری (اسم)
courage, valor, gallantry, valiancy, prowess, errantry, valiance

انگلیسی به انگلیسی

• valor, might, heroism; courage, bravery; superior combat skills, great combat ability; superior ability, excellent skill
someone's prowess is their great ability at doing something; a literary word.

پیشنهاد کاربران

NOUN
🗣️پرَاؤ ئس
SYNs: skill - artistry
معنای primary meaning ش میشه
چیره دستی - زبردستی - خبرگی - توانمندی و توانایی و مهارت زایدالوصف
( در زمینه کار و هنر و غیره )
MEANING:
...
[مشاهده متن کامل]

- great skill at doing something
- great ability or skill
- extraordinary ability
💠 Trump’s hubris has brought about the downfall of his family’s business empire
. . . Trump tried to cover his financial crisis with stories about his sex life. He leaked to the New York Post a fake quote, supposedly Marla’s statement about his sexual prowess, timed for just after Valentine’s Day 1990, splashed on the front page: Best Sex I Ever Had.

جنگاوری
great ability or skill
رسمی / توانایی یا مهارت زیاد
athletic/sporting prowess
He's always boasting about his sexual prowess
Synonyms
artistry/ skill
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/prowess?q=prowess
جبروت
صولت
مهارت، سلحشوری
خبرگی، چیره دستی، شایستگی، قابلیت، توانمندی، توانایی، توان، تفوق، برتری، قدرت، مهارت، سزاواری، لیاقت، زرنگی، زیرکی، ورزیدگی، چیرگی، فضیلت، شجاعت، قهرمانی، دلیری، تهور، شهامت، بی باکی، بی پروایی، یارایی، رشادت، غیرت، جرات، بهادری، نترسی، بی محابایی، سرسختی
تخصص

بپرس