مادر همه سوالات
چه نیرویی ، چه فشاری ، چه جذبی مارا به طرف خود میکشند ؟ درست مثل .....دیشب بود یا چند شب پیش بود که اونجا بودیم ، مادرم همیشه اونجا میگه به صدای رحیم ربّ که میشنوم انگار بچه هام میان تو , و اما بچه ها ، چقدر حیف میشه شارژ این دستگاه که دارم باهاش کار میکنم تموم میشه ، اینجا هم مثل اون بیرون نیست با پول رو میخورن و به تف هم کف دستت نمی اندازند ، البته این یه مدلشه ، هر کسی بتونه با زن و بچه هاش بیاد کل این معرکه رو میدیم به فرانسوی ها ، شما تقریبا رسیده آید به goodbye me baby lonerand i am so hollow
١ پاسخ
چون وقتی نیک بنگری کل دنیا یه حقیقته ، یه چیزه . بهش میگن توحید افعالی . که بدونی اینهمه کثرتی که میبینی در واقع یکی هست .
مثلا وقتی تو اشعار میگن «زلف» ، یعنی یه عالمه پدیده ، یه عالمه چیز ، مثل هر انسان ، هر حیوان ، هر درخت یا هر سنگ و کلوخ . هر پدیده ای شبیه یک تار موست . اگر موها رو ببینی کثرت میبینی و اگر تن رو ببینی ، یک وجود رو میبینی .
پس در واقع وحدت است .
و این مثالی که آوردی مادر از کجا میفهمه که .... چون عالم یک چیزه ! نه چندین میلیارد چیز !