نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح
نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح
سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح
به چه نکتهای اشاره دارد و چه ارتباطی با مفهوم صبح دارد؟
١٢ پاسخ
شراب نوشی به هنگام طلوع آفتاب و ابتدای صبح، یا در اصطلاح -صبوحی نوشیدن- رسمی متداول و دیرآشنا بوده،
حضرت سعدی:«تا خلوتیان سحر از خواب درآیند
مستان صبوحی به مناجات برآرید»
حضرت حافظ:«تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد»
درین بیت هم شاعر میگوید به هنگام طلوع صبح نشد که جامی بنوشیم و فرصتی رو مغتنم بدونیم و شاد باشیم و از شوق و شادی جامه و پیرهنی چاک کنیم، نظیر صبح که گویا با دمیدن پیرهن شب را چاک میکند، صبح رو فردی تجسم کرده که پیرهنی مشکی بر تنشه و گویا این پیرهن رو پاره میکنه و همین عامل سحر شدن و صبحه
شراب به رخ کسی کشیدن، یعنی در مقابل کسی ایستادن و به افتخارش شراب نوشیدن است، یه چیزی تو مایههای به سلامتی کسی نوشیدن
صبح یا سحر نماد گریباندری است، به اعتبار شکافتن گریبان تاریکی. از طرفی گریبان دریدن خودش نماد مستیه، اوج مستی. صبح هر روز مانند انسانی مست، گریبان خودش رو میدره اما این توفیق نصیب شاعر نشده (وسعش نمیرسه، یا خودش رو در این حد نمیبینه یا هرچیزی) که رو در روی صبح بایسته و به افتخار و احترامش صبوحیای بنوشه.
بیت «نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح / سینهای چاک نکردیم به اندازه صبح» به ظرافت به معنای **تجربهی نو شدن، آغاز و تحول** اشاره دارد.
### نکتهها:
1. **«شراب به رخ تازه صبح»**:
- در ادبیات کلاسیک فارسی، **شراب** نماد شادی، سرمستی و لذت است. **رخ تازه صبح** به تازگی و شادابی بامداد اشاره دارد. این مصرع میگوید که شاعر هنوز نتوانسته است لذت و شادابی را به طور کامل از تازگی و نو شدن صبح بهرهمند شود.
2. **«سینهای چاک نکردیم به اندازه صبح»**:
- **چاک کردن سینه** اشاره به شکافتن دل برای عشق، درد یا هیجان شدید دارد. این مصرع به این معناست که دل شاعر به اندازه صبح، که نماد تحول و روشنی است، از درد یا شور باز نشده است؛ یعنی او هنوز نتوانسته است عمق تجربهها یا دگرگونیهای معنوی و عاطفی را بهطور کامل درک کند.
### ارتباط با مفهوم صبح:
صبح در اینجا نماد **آغاز نوین، روشنایی و شادابی** است، و شاعر در این بیت با حسرت بیان میکند که هنوز نتوانسته است از این فرصتها یا دگرگونیهای صبح بهخوبی بهرهمند شود.
سلام و وقت به خیر
نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح **** سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح
حس بنده به عنوان یک شاعر این هست که داره رنگ ارغوانی سحر رو تشبیه می کنه به شراب. رخ تازه ی صبح به معنی سحرگاه هست. از طرفی خود شاعر اشاره می کنه در سحرگاه شرابی رو مصرف نکرده و به نوعی جرات این رو نداشته که از خود بی خود بشه یا انگار مثل صبح غرق در شراب بشه.
در بیت دوم هم سینه چاک کردن رو میشه تشبیه دونست به برخواستن خورشید از بین دو کوه، انگار اون نور سحرگاهی که از بین دو کوه بیرون میاد نوعی چاک کردن سینه هست . این جا باز هم خودش رو ملامت می کنه که جرات نداشته مثل صبح برای روشن کردن واقعیت سینه چاک کنه.
صبح می تونه نماد یک شخص خاص هم باشه. یعنی شاعر احتمالا داره خودش رو ملامت می کنه که چرا مثل اون شخص که نمادش صبح هست، جرات روشنگری نداشته.
شاعرانه معنی کردید. سپاس
این بیت به شیوه ای استعاری و نمادین به مفهوم صبح و طلوع خورشید اشاره دارد. در اینجا "صبح" به معنای آغاز روز تازه، فرصت جدید و شروع مجدد است.شاعر در این ابیات به این نکته اشاره میکند که او هنوز فرصت و انگیزه لازم برای آغاز روز تازه را پیدا نکرده است. او هنوز شراب غم و اندوه را به رخ صبح تازه نکشیده و سینه خود را به اندازه صبح چاک نداده است.
این به معنای آن است که او هنوز غرق در غم و اندوه است و آماده استقبال از فرصتهای جدید نشده است. شاعر با این تصویر زیبا و استعاری میخواهد بگوید که گاهی انسان آنقدر در غم و اندوه فرو رفته که حتی آماده استقبال از روز تازه و فرصتهای جدید نیست. او باید ابتدا غمهای خود را بر طرف کند تا بتواند به استقبال صبح و آغاز روز جدید برود.
در مجموع، این بیت به زیبایی مفهوم غرق شدن در غم و اندوه و ناتوانی در استقبال از فرصتهای جدید را به تصویر میکشد و به ما یادآوری میکند که گاهی لازم است قبل از آغاز روز تازه، با غمهای خود کنار بیاییم.شاعر داره به این نکته اشاره میکنه که شاید همهچیز به ظاهر خوب به نظر برسه، ولی هنوز مشکلات و دغدغههای جدیتری وجود داره که باید بهش توجه کرد. به عبارت دیگه، صبح تازه نماد شروع جدیدی هست، اما واقعیتهای عمیقتر هنوز سرجاشون هستن.
شاعر در این بیت به توصیف زیبایی رنگ قرمز شفق و طلوع خورشید در صبح گاهان پرداخته است.
در مصرع اول اشاره به این دارد که،
تا کنون هر بار که شرابی کشیدیم ( یا ساختیم ) هیچ گاه رنگِ آن به زیبایی رنگِ قرمزِ طلوع خورشید (شفق) نبوده است.
در مصرع دوم،
آشکار شدنِ صبحِ سپید را
از میان تاریکیِ شب،
تشبیه کرده است به
پدیدار شدنِ تن
پس از گشودنِ لباس معشوق.
منظور شاعر این است که به اندازه صبح که پرده سیاهی شب را می درد و خود را نمایان میسازد ما خودمان را عرضه نکرده ایم و ذات خود را به خلق نشان نداده ایم
شراب نماد راستی و بی آلایشی است
این بیت از صائب تبریزی است و به نوعی به مفهوم گذر زمان و ناپایداری لذتهای دنیوی اشاره دارد. در این بیت، شاعر میگوید که ما نتوانستیم از شراب لذت ببریم و سینهای را به اندازه صبح چاک نکردیم.
صبح در اینجا نمادی از تازگی و شروع دوباره است. شاعر با استفاده از این نماد، به این نکته اشاره میکند که لذتهای شبانه و دنیوی نمیتوانند جایگزین تازگی و امید صبح شوند. به عبارت دیگر، لذتهای گذرا و موقتی نمیتوانند به اندازه امید و تازگی صبح ارزشمند باشند.
احتمالا به مفهوم این که هیچ نماز نخوانم تا صبح و سینه را به اندازه صبح نگشودم. تا به معنویت الهی برسم.
مصرع ابتدایی اشاره به سرخی طلوع خورشید در صبح داره و میگه که شرابی به چنین سرخی برای خود نریخته ایم مصرع دوم هم اشاره به وسعت و پهنای این رنگ سرخ داره و میگه که ما هرگز چنین که صبح سینه چاکی میکنه و خون خودش رو سراسر آسمان پخش میکنه سینه چاک نبوده ایم. در کل این شعر در مدح زیبایی طلوع و طبیعت سروده شده.
ما شرابی به سرخی طلوع خورشید نخوردیم ، دیوانگی و مستی همگام صبح خیلی زیاد است.
صبح اول طلوع خورشید، صبح دوم زمان خوردن شراب است که تاثیرش زیاد بوده در مستی