معانی مختلف و اصلی و پرکاربرد کلمه abstract در جاهای مختلف
معانی مختلف و اصلی و پرکاربرد کلمه abstract در جاهای مختلف چیست
٥ پاسخ
یکی از معانی abstract در سبکی از نقاشی به کار میرود که به معنای غیر واقعی است.
"abstract art"
کلمه “abstract” در جاهای مختلف و با توجه به زمینههای مختلف، معانی متفاوتی دارد. در زیر، معانی اصلی و پرکاربرد کلمه “abstract” در چند زمینه را عرض می کنم :
هنر: در هنر، “abstract” به معنای نمایش یا بیان ایدهها، احساسات و مفاهیم غیرقابل تصویر است. این نوع هنر به شکلها و رنگهای غیرواقعی و غیرمشخصی متکی است و به صورت غیرمستقیم و البته غیرواضح از واقعیت الهام میگیرد. به عنوان مثال،
“The painting is an abstract representation of emotions”
به معنای “این نقاشی نمایشی از احساسات به صورت غیرواقعی است”.
فلسفه: در فلسفه، “abstract” به معنای جدا شده از واقعیت مادی و مستقل از آن استفاده میشود. به عنوان مثال،
“Abstract concepts such as justice and beauty are not directly observable in the physical world” به معنای
“مفاهیم انتزاعی مانند عدالت و زیبایی به طور مستقیم در دنیای مادی قابل مشاهده نیستند”.
علوم: در علوم، “abstract” به معنای خلاصه شده، مجرد شده یا تجربیات و دادهها را به صورت خلاصه و مستقل از جزئیات ارائه میدهد. به عنوان مثال،
“The scientist presented an abstract of his research findings” به معنای
“دانشمند خلاصهای از یافتههای تحقیق خود را ارائه کرد”.
ریاضیات: در ریاضیات، “abstract” به معنای مفهومی یا عمومی است که از موارد خاص و جزئی تفکیک شده است. به عنوان مثال،
“In abstract algebra, we study mathematical structures without specific numbers or operations” به معنای
“در جبر انتزاعی، ما ساختارهای ریاضی را بدون اعداد یا عملیات خاص مورد بررسی قرار میدهیم”.
به طور کلی، کلمه “abstract” در موارد مختلف به معنای جدا شده، خلاصه شده، مجرد شده، غیرواقعی یا مفهومی استفاده میشود، و معنی آن بستگی به زمینه و متن مورد استفاده دارد.
به معنی:
غیر عینی، انتزاعی
غیر عینی، انتزاعی،دشوار، غیر واقعی
این کلمه دارای سه نقش دستوری صفت، اسم و فعل است.
* در نقش صفت:
۱- خصوصیتی که مرجع خارجی ندارد یعنی عینی نیست بلکه ذهنی است یا ذاتی نیست بلکه مطلق است.
۲- غیر کاربردی و غیر عملی و صرفا نظری.
۳- سخت برای فهمیدن؛ پیچیده؛ غامض؛ مغلق.
۴- خصوصیت هنری که با ویژگیهای هندسی، رسمی یا غیرقابل بازنمایی مشخص میشود.
۵- ویژگی برنهاده، قراردادی، و صوری نه طبیعی و فطری.
۶- در فلسفه، از نظر برخی تجربهگرایان، به مفهوم کلی بدون پرداختن به خصوصیات تشریحی اشاره دارد .
* در نقش اسم
۱- یک نسخه فشرده از یک نوشته، گفتار و غیره؛ خلاصه.
۲- یک ایده یا اصطلاح انتزاعی و نه عینی.
۳- یک نقاشی یا مجسمهی تجریدی یا انتزاعی.
* در نقش فعل
۱- فکر کردن به (کیفیت یا مفهوم) به طور کلی بدون ارجاع به مثالی خاص به لحاظ نظری.
۲- شکل دادن (یک ایده کلی) به شکل انتزاعی و یا تجریدی
۳- خلاصه کردن؛ بهینه کردن
۴- حذف کردن
۵- استخراج کردن
۶-(euphemistically) دزدی کردن