پرسش خود را بپرسید
ترجمه ی روان "i got my fingers burned"
١ سال پیش
٣٣٣
ترجمه ی روان ضرب المثل
"i got my fingers burned"
٤,٢٤٩
٠
٦
١٩٦
٥ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
get/have your fingers burned
to suffer unpleasant results of an action, especially loss of money, so you do not want to do the same thing again
آسفالت شدن گرفتار شدن
٥,٨٩٦
١
٣٨
٥٦
٤ ماه پیش
سلام،
درگفتار عامیانه:خودمو تو هچل انداختم...
یعنی خودمو گرفتار کردم
٢٨
٠
٠
١
١ سال پیش
Burn your fingers/get your fingers burned
Informal : to suffer the unpleasant results of something that you have done.
I'll never do it again.
٤٠٢
٠
٥
٨
١ سال پیش
نتجه ناخوشایندی از اقدامی داشتید که نمی خواهید دوباره آن را انجام دهید «پشت دست رو داغ کردن » معادل خوبیه
٣,٧٦٢
١
٣١
٣٢
١ سال پیش
پشت دستم را داغ کردم
کنایه از اینکه بار دیگر کاری را که از انجامش پشیمان شدم انجام ندهم
٣٢,٠٧١
٨
١٢٦
١١٥
١ سال پیش