تفسیر شعر خیام
١٥ پاسخ
چون خیام فیلسوف هم بوده کاملا مدبرانه داره فلسفه تحلیلی را در شعر نقد میکنه و چون دین و یقین در قافیه به کار رفته تمرکزش برکسانی است که در تفکراتشون شک راه نمیدن . و در بیت دوم مصرع اول با میترسم آغاز میکنه منظورش اینه فرقه یا گروهی که شک را درون تفکراتشون راه نمیدن قومی خطرناک و آسیب پذیرن .
و در آخر هم میگه که هردو قوم راه را اشتباه میرن.
در کل خیام بانگاه فیلسوفانه وارد شک دیگری شده که مخاطب را داره دعوت به تفکر و تشکیک در هرمقطعی از یقین میکنه.
منظورش این نیست که دینداران قوم متفکر هستند بلکه آن افراد را کسانی میداند که درباره دین فکر میکنند.
قاعدتا همه در مقوله دین و سیاست و ... بر این عقیده اند که حق با آنانست و تقریبا اثبات حقانیت یک گروه تا زمانی که تمام حرفهای طرف متقابل شنیده نشده غیرممکن است
خیام می گوید که یک گروه فکر می کنند حق با آنانست به فلان دلیل) گروهی دیگر نیز فکر میکنند حق باایشانست(من نمیدانم حق با کیست) و ترسم اینست که روز قیامت بشود و بانگی بر بیاید که حق با هیچکدامتان نبوده جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند : مربوط به قولی از پیامبر است که گفته امت من هفتاد و دو ملت یا فرقه می شوند
در مجموع می خواهد شیوه شک گرایی را ترویج کند و بگوید که تعصبات و پنداره های یقینی مردم هر چه که هست و می تواند باشد بر آنها شک و تردید رواست
منظور حکیم،،، ترس از دروغ بودن دنیا س،، تفکری در کار وپایدار،، درهمان راه عدهای بدون تفکری به یقین درستی کارشان،، هردو یک راه را با تفکرهای متفاوت،، بانگی برآید منظور آنست کسی که هیچ یک از این روش های بالا را نرفته،، ولی زودتر بهتر به کمال حقیقت رسیده،،، افتادگی و فروتنی،، محبت بی چشم داشت،، دست گیری،، راه این است
اگر اشتباه نکنم طبق نظر آقای الهی قمشهای
شعر خیام طعنه ای است بر امثال امام فخر رازی و غزالی که گمان به داشتن یقین برده اند. خود خیام یک موحد تمام عیار است.منظور از متفکر در این بیت یعنی کسی که در مورد دین و شریعت با مقیاس وظرفِ عقل و دانش بشری کنکاش و تحقیق میکنند و دین را با معیار عقل انسان تفسیر و بیان میکنند. گروه دوم هم کسانی که خود راعلامه کامل دهر دانسته و فکر میکنند دین و معارف حقیقی را کامل و بدون عیب و نقص درک کرده و به آن واقف هستند.
اشعار عالیجناب خیام هم باید مانند عالیجناب مولانا عارفانه معنا کرد .
مبحث اول تناقضات است که به تصور شاعر نمیتواند درست باشد .
قومی متفکرند اندر ره دین
منظور قوم و گروه نیست ، منظور تفکر است و به نظر شاعر با تفکر نمیتوان خدا را شناخت .
همچنین میگوید قومی فتاده منظور کسانی ست که دین را از پدران به ارث برده اند و خود انتخابی نکرده اند و به پندارشان خدای انها ست که یقینا خدای یکتا و فقط دین انهاست که به حق است .
و به نظر شاعر نه با دین اکتسابی و نه با تفکر و تئوری میتوان به حقیقت رسید بلکه فقط عاشقی ست که چاره ی کار است .
قوم متفکر، منظور طلاب و کسانی میباشد که به تحصیل دین می پردازند
میگه یک قوم در دین فکر میکنند و خود را دین مدار تصور میکنند در حالی شاید از اصل دین دورند
یک قوم دیگر غیر از اینها خودشان را درست میدانند و به کشفیات خود یقین دارند و خود مدار هستند، احتمالا مخالف دسته اول
من بیم دارم فردا که رستاخیز و دادگاه حق بر پا بشه یه فرشتهای این دو گروه رو صدا بزنه بگه آهای بی خبرها راه درست غیر از اینی بود که شما رفتید
یه عده هستن که تحقیق میکنن راجع به دین و احکام و شریعت و کتابهای مختلف میخونن و از نظرات دیگران بهره میبرن
یه عده دیگه هستن که فکر میکنن به حقیقت رسیدند .
ولی اگر نور حق به وجود آدم تابید اونوقت خواهد فهمید که همۀ این فکرها و باورها بیهوده بوده .که اصلا نمیشه وصفش کرد.
و در آخر پیشنهاد میکنم تمهیدات عین القضات همدانی رو بخونی تا بلکه بفهمی این رباعی چی گفته.
به نظر من نمی توان قوم را در این شعر به شخص یا قشر خاصی نسبت داد ، سراینده ابتدا مقدماتی را می گوید و در پایان یک نتیجه کلی ارائه می کند .
به بیان ساده در مفهوم این رباعی؛ شاعر میگه ممکنه هیچ کدوم از راههای کسب معرفت و شناخت حقیقت ما درست نباشه.
مطلقِ «قوم متفکر» مد نظر شاعر نیست؛ در نظرگاه خیام،انسان ها با دیدگاههای مختلف، در سرگشتگی بین انتخابها و افکار خویشند و عمرشان در شک و گمان و وهم و یقین بین این عقیده و تفکری دیگر تلف می شود و روزی که اندیشه انسانی از خواب غفلت بیدار شود، متوجه خواهد شد که نقد عمر را بی سبب در این راه تلف کرده است!
شاعر با انتقادی ظریف از دیدگاه باورمندان به دین و یقین یافتگان آن، علی الخصوص متعصبان مذهبی (خشکه مذهبان) به آنان انذار می دهد که روزی بیدار خواهید شد و عمر گرانمایه را هدررفته خواهید یاف؛ بی آنکه راه صواب را یافته باشید...
منظور از متفکرین در راه دین فقیهان هستند.بگمان افتادگان در راه یقین شاید عارفان باشند.البته مهم راه سوم است که از نظر خیام آن ها مهم ترین گروه هستند آن ها بیشترین احتمال موفقیت را دارا هستند.فقیهان نماینده شناخت مقصد زندگی بشر با دین و برای دین در دنیایی دیگر هستند.
عرفا نماینده دین جدید و نفی انسان برای رسیدن به مقصدانسان می باشند.
اما خیام با اشاره به به واقعیت ماهیت انسانی و درک درست همین دنیا تلاش دارد به ما درک درستی از زندگی در همین وقت حال بدهد.تا انسان برای هیچ دنیای آرمانی قربانی نگردد.
درود . دوست عزیز فخررازی بعد از خیام بوده