پیشنهادهای هادی سلیمی (٢٤٣)
همانندسازی فرافکن ( یک مکانیسم دفاعی روانشناختی است که در آن فرد احساسات یا افکار ناخوشایند خود را به شخص دیگری نسبت می دهد و سپس سعی می کند آن شخص ر ...
خیلی از دوستان اشاره کردند و منم خالی از لطف ندیدم اینو بگم شاید با تصویرسازی بیشتر توی ذهنتون بمونه. توی رابطه وقتی یکی بدون هیچ دلیلی میره و مثل رو ...
ریشه لاتین کلمه هیجان ( emotion ) است. “Emovere”, which means to displace, to mobilize, to remove the body from its state, is a performance piece t ...
خیرخواه، بخشنده، دهنده An otherish person is someone who is a Giver in life – they want to help other people
والدگری مشترک، هم والدگری
آماده سازی، رشد دادن چیزی ( خصوصا با پول ) ، موفق ساختن stimulate the growth or success of something by supplying it with money.
بازگشت به گذشته، گذشته نگری، مرور خاطره
احمق انگاری این واژه در اصطلاح اشاره به استفاده از فنون و ابزارهای روان شناختی دارد تا موجب شود مخاطب به سلامت عقلی خودش شک کند. این اصطلاح از فیلم ...
کودکی که نقش پدر و مادر را ایفا کند ( چیزی کهدر خانواده بسیار شاهد او هستیم کودک والدشده، کودک با نقش والدگری when a child becomes parent to their s ...
رفتار متمایز داشتن، تفاوت رفتاری و گفتاری، فرق گذاشتن رفتار کردن یا صحبت کردن در مورد ( کسی یا چیزی در یک گروه ) به روشی که از رفتار یا صحبت معمول با ...
لوکاهی کلمه هاوایی به معنای وحدت ، یگانگی ، هماهنگی و توافق است. Lōkahi is the Hawaiian word meaning unity, oneness, harmony, and agreement.
تمرکز داشتن روی هدف، روی موضوع تمرکز داشتن، چشم به جایزه دوختن، چشم به هدف داشتن eyes on the prize used to say that someone keeps their attention on ...
کودک خاموش، گمشده، کودک ساکت کودکانی که توی خانواده خیلی ساکت و حتی گوشه گیر هستند The Lost Child is usually known as “the quiet one” or “the dreamer ...
والدگری فرزندان، فرزندان والدگر، فرزندانی که نقش پدر و مادری ایفا کنند Parentification is the process of role reversal whereby a child is obliged to ...
خرده سیستم، زیر شاخه
آلبوم، آلبومی که فرد می تواند مجموعه ای از دستاوردها، عکس ها و . . . را در آن جمع آوری کند. a scrapbook or photo album intended to show its subject ...
بیان نظرات خود، عقاید خود را بگویید give one's own opinions.
خارج شدن، کنار کشیدن فرایندی که شخص سوم سعی می کند از رابطه یا سیستم بی ثبات دونفر دیگر خارج شود. detriangulation is the process in which the third ...
موقعیت دریافت کننده مثلا توی بازی یک سری افراد انتخاب می شوند تا توپ را بگیرند یا برای کارها و موقعیت های خاصی انتخاب می شوند. توی ورزشی مثل بیسبال ...
هشتمون گرو نهمونه عدم تمکن مالی، تمام شدن حقوق قبل از رسیدن به حقوق بعدی، قبل از برج پول تمام شدن to spend all of the money from one paycheck before ...
آرام کردن، تمام کردن، فرونشاندن ( خصوصا سوال یا مشکل را ) To settle or finish, especially a question or discussion
چنددرمانگری، درمانگری چندنفری عموما در روان درمانی و خانواده درمانی استفاده می شود و اشاره به همکاری دو الی چند درمانگر برای درمان مراجع اشاره دارد C ...
تأمل در خویشتن
معنی کاهش اعتماد به نفس و شهامت هم میده؛ اینکه فردی باعث شود تا اعتماد به نفس و شهامتمون کم بشه causing a loss of courage or self - confidence
خودپسند، مغرور one becomes conceited.
حفظ تعادل، تلو تلو نخوردن دیدید مثلا میخواهید سوار قایق بشید هی تلو تلو میخورید و تعادلتون رو حفظ می کنید که توی آب نیفتید، یا وقتی قایق حرکت میکنه ه ...
همانندسازی افراطی
تحلیلی یا بازخورد از یک فرد دارای منصب "Armchair Analysis" refers to an analysis coming from an onlooker observing from an armchair instead of someon ...
دلایل مخالفت، نقد، دلیل نقد
نجوش
پیش رفتن با احتیاط ( مثلا کسی که خجالت می کشه و با احتیاط داره میره خونه فامیل ) To move forward, especially in a courageous but cautious or wary ma ...
به معنای خجالت یا ترس و عدم راحتی با موقعیت ها و افراد غریبه که عمدتا در کودکان شایع است، ترس از موقعیت های ناآشنا Slow to warm up" is just a phrase ...
با گستاخی جواب دادن، عمدتا در مورد کودکان به کار می رود در زمانی که والدین چیزی به آن ها می گویند و آن ها پررویی و گستاخی می کنند If a child talks ba ...
در کنترل چیزی بودن، تحت کنترل بودن To remain completely in control of, aware about, or on schedule with something.
راست و بی پرده، بدون هیجان without showing emotion
به دردسر افتادن، مشکل پیدا کردن to fail to be noticed, resulting in problems
بزرگسال گونه، بالغ گونه، شبیه بزرگسال Resembling or characteristic of an adult
دوست داشتنی، عزیز، محبوب، نورچشمی If someone is the apple of your eye, you love them very much and are very proud of them.
به معنی نظرخواهی کردن، بازخورد گرفتن Of a person, to tell something to someone in order to solicit feedback about it. In this usage, a noun is used ...
انجام کاری بدون تاخیر و معطلی و به شکل درست “Jump right in” means to do something without delay.
گرفتار، تحول نیافتگی مفهومی است در روان شناسی و خانواده درمانی که به معنای عدم وجود مرزهای شخصی است و عمدتا خودمختاری فرد از بین می رود و اعتقاد بر ا ...
خانواده همسر
مغلوب ساختن، پیشی جستن، آدم خوب، نیروی ذخیره، در ورق بازی هم از این اصطلاح استفاده می شود ( خال حکم ) . a helpful or admirable person.
افسردگی آشفته وار ؛ یک اصطلاح پزشکی نیست و عمدتا برای توصیف افرادی به کار می رود که ترکیبی از نشانگان اضطراب و افسردگی را دارند
یک نوع نگرش است که چرا به خودم زحمت بدم، دلیلی نداره خودمو اذیت کنم
با انگیزه کرده کسی یا چیزی برای رفتار کردن در یک روش خاص The things that motivate one or make one behave in a certain way.
جنبه تأکیدی دارد، سفت و سخت، مؤکدا unvarying in tone or emphasis
بدتر شدن، از کنترل خارج شدن To get someone or something under control.
خرج کردن پول در زمانی کوتاه یه نوع ولخرجی و خوشگذرانی An expensive series of purchases made in a short time
مورد توجه سیستم نبودن، مورد حمایت قرار نگرفتن To fall through the cracks or to slip through the cracks means to remain unnoticed or unaddressed, to n ...
پذیرش مسئولیت به خاطر نبود کسی، مسئولیت پذیری to have responsibility for something while someone is absent
شیوه، سبک
( دوره ) نامزدبازی a period during which a couple develop a romantic relationship, especially with a view to marriage.
غافلگیر شدن، جا خوردن، انتظار نداشتن to surprise someone, esp. in a way that makes the person feel confused or uncertain
رابطه جدید این نوع رابطه زمانی آغاز می شود که شما برای حواسپرتی و کم کردن فشار یک رابطه عاشقانه و نزدیک پایان یافته شده، با فرد دیگری رابطه جدیدی آغا ...
به طور کلیشه ای در حالت کلی
حرکت کردن
مبنای مورد نیاز مثلا پزشک می گوید که هرماه یکبار بیاید تا شما را ملاقات کنم، این تاریخ درواقع مبنای مورد نیاز را نشان می دهد مثالهای زیر As - Need ...
تاریخ پایانی، آخرین مهلت The drop - dead date is the last possible date on which something must be completed and, in most circumstances, an extensio ...
دشوار بودن درک، عدم فهمیدن، قابل فهم نبودن too difficult or strange for you to understand
معنیش تقریبا اینه �وقتی چیزی سابقه اش اونقدر بده که شما شک دارید تغییر کنه� مشکلاتی که خیلی وقته بودند و فکر می کنید درست نمی شوند عدم اطمنیان از اصل ...
ریز ریز کردن، تکه تکه کردن
کوپن، حق بیمه
مثل بیمه تکمیلی هست، وقتی بیمه شونده توی درمان پولی پرداخت می کنه، تقریبا یه مبلغی رو بیمه گذار به بیمه شونده پرداخت می کنه a small fixed amount req ...
دیده نشدن، پشت کاری مخفی شدن و دیده نشدن، غیبت داشتن گاهی وقتا میگیم خیلی وقته ندیدمت. . بعد میگیم کار داشتم To fall behind another object or item a ...
جواب سربالا دادن، یا توی زبان عامیانه خودمون گاهی می گوییم که فلانی جواب داد ( یعنی گستاخی و پررویی کرد ) To respond angrily or rudely at an inappro ...
انجام دادن کار یا پروژه to complete a project, transaction, or task
شناگری که به جای عمیق رفته و درجا پا می زند تا سرش را بالای آب نگه دارد swimmer can do while in a vertical position to keep their head above the surf ...
پذیرش رفتار اشتباه، درواقع مهر تأیید به یک چیز غلط زدن approve or sanction ( something ) , especially with reluctance accept ( behaviour that is cons ...
بیان هیجان یا احساسی به صورت خیلی شدید و غلو کردن در آن، جوسازی، غلو کردن، اغراق کردن، to express a feeling in a much stronger way than is necessary ...
شکایت، غرولند ( چیز جزئی ) a complaint, especially a trivial one
زیر و بم چیزی را فهمیدن to succeed in discovering something difficult, complicated, or secret
به معنی فرصتی برای رسیدن یا انجام چیز جدید If you say that something helps someone to get their foot in the door or their toe in the door, you mean t ...
حبس کردن و عدم ابراز احساس، خفه کردن خود to stop yourself from feeling or showing a particular emotion
پیش قدم
گاهی معنی به عقب برگشتن و بررسی کردن معنی میده؛ اینکه به عقب برگردی و چک کنی کار یا هرچیز دیگری درست انجام شده یا خیر to show that an explanation or ...
من تو، شما همه؛ من و تو باهم، بقیه هم با هم
متحد شدن علیه کسی، عزم رو جزم کردن برای آسیب زدن به کسی، قصد ضربه زدن به کسی
تغییر ظواهر صورت برای بیان یک احساس یا حتی برای برقراری ارتباط، شکلک درآوردن، ادا درآوردن
مرتکب اشتبه شدن، خطا کردن، خبط کردن
پوشیدن لباس مناسب ( متناسب با شغل و حرفه یا وضعیتی که هستید ) to have an appearance or wear clothing that is usual or expected for a particular sit ...
از چشمان طرف همه چیز رو خوندن بیانگر اینکه از چشمان طرف احساسات و افکار او را متوجه می شوید you can understand a person's emotions and sometimes thou ...
آماده شدن برای انجام سریع کاری به روشی جدید، انجام سریع و موفقیت آمیز کاری جدید to immediately work hard and successfully at a new activity
پرندگان و زنبورها در واقع اصطلاحی برای توضیح دادن روابط صمیمانه و جنسی به کودکان است مثل همان اصطلاح پدر دانه تو را توی دل مادر کاشت "The birds and t ...
مافوق
زلزله سنج، زلزله نگار
کارگاه چوب و نجاری
هرکسی یا هرچیزی که جدید نباشد، کهنه، قدیمی، تاریخ گذشته : something or someone not new or exciting any more
یک نوع سبک مدیریت است به این معنا که دائما کارکنان خود را نظاره کنی و اونها رو بپایی.
کنایه از لطف زیادی، اینکه نباید در حق کسی چیزی را زیاد انجام داد ممکن است برای وی خوب نباشد to not have or use too much of something because you thin ...
آماده جنگ، کسی که شمشیر از پشت کشیده، آماده واکنش نشان دادن
گله مند، شکایت کنان، اخمو، غرغرو
آنقدر وانمود کن تا به واقعیت تبدیل کنی
کم اهمیت جلوه دادن کاری، ناچیز شمردن - - عمدتا به معنای این است وقتی کسی کاری انجام می دهد یا چیزی می گوید می گوییم مهم نیست. شاید دقیق تر توی این جم ...
درست نبودن، صحیح نبودن
به معنای ترغیب و تشویق دیگران برای انجام دادن کار مورد نظر شما
عقب نشینی، پاسخ یا واکنش و رفتار عجولانه و سریع
کنشگر، عامل، مولد ( در مقابل واکنش پذیری قرار دارد )
مدخل، ورودی درب
تغییر مسیر، تغییر جایگاه،
فرار و اجتناب از چیزی یا کسی، کنایه از فرار کردن از مخمصه یا مشکل به جای اینکه به قلب آن بزند
دلالت داشتن
به آرامی نزدیک شدن
نگهداری افراطی، مراقبت بیش از حد
بسیار گوش به زنگ بودن، بسیار هوشیار بودن
کنایه از توی مخمصه افتادن، عصبانی شدن، در دردسر افتادن، تنبیه یا مجازات شدن
فعال و هوشیار بودن، متمرکز و فعال بودن، آماده بودن برای انجام کاری مثلا وقتی میخای به کودک دستور بدهی و او سراپا گوش وایستاده و به محض شنیدن مثل فرفر ...
در کنترل دیگران بودن، اینکه دیگران به او بگوید چگونه باشد و چه کاری انجام دهد
شم
عوامل مهمی که در یک تصمیم یا یک موقعیت باید لحاظ شود، موارد مهم، موضوعات مهم مورد توجه in a decision or situation is the most important factor that y ...
نتیجه نهایی، آخریک کلام، حرف آخر
دور از انتظار، غیر مترقبه، یهویی
آمادگی برای گفتگو
مضمون، محتوای اصلی، کنه مطلب
پاسخ نیشدار و تحریک کننده به کسی دادن
یاوه سرایی، چرت و پرت گویی، دری وری گویی
زیاد حرف زدن
به معنای کج کردن سر به سمت چپ و مخالفت کردن و جواب منفی دادن
پشت دیگران قایم شدن، دست دست کردن تا اینکه دیگران آن کار را انجام دهند
موقعیت یا وضعیتی بین دو نظر مغایر هم
بدفهمی
کنایه از توجه نکردن، خسته شدن، مثلا وقتی کسی صحبت می کند طوری نگاه می کنید که زیادی صحبت می کند و خسته شدید
تلو تلو خوردن، اینور و اونور رفتن
جدا از مفهوم ترن، توی تکست هایی که خوندم بیشتر به معنای نوسانات روحی و خلقی، نوسانات یابالا و پایین شدن ارتباط و روحیات معنا می دهد.
یک پا تو بودن و یک پا بیرون بودن اشاره به مردد بودن برای ترک کردن، تردید داشتن، دودل بودن،
انجام کار یا گفتن حرفی به صورت سرسری، بی مبالاتی کردن
تفرد، فردیت، یکتایی
اصطلاح دقیقش خیلی سخته و پیدا نکردم؛ درواقع وقتی فردی کاری را با روشی ماهرانه انجام دهد تا دیگری دقیقا به همان صورتی که خواسته عمل کند
( از نظر احساسی ) بی اهمیت، بی عاطفه، نشان ندادن همدلی یا عاطفه برای کسی ( اینکه خیلی از گداها یا بدبختی خیلی ها رو میبینیم و اهمیت و عاطفه ای نشون ن ...
تصدیق نشده، به رسمت شناخته نشده، بی اهمیت، در کل فرد یا کاری که مورد رسمیت و تصدیق قرار نگیرد ( مثلا زمانی که فردی وارد اتاق می شود اما کسی محلی به ا ...
عمل کردن بر خلاف عقیده، رفتار کردن بر خلاف میل
محدودیت شدید در کارایی و کارآمدی، عاجز و ناتوان شدن
تنزل دادن، فروکاستن
فعالیت مجدد، عمل دوباره
کنایه از شروع کاری به روشی آرام
دنبال کردن، ادامه دادن
وقت کشی، به حاشیه راندن، متوقف کردن فعالیت ( مثل زمانی که بازیکن توپ را کنار خط کرنر می برد تا وقت بازی تلف شود )
متمایل
نامتمایل، بی میل
کلاهتان را قاضی کنید
محرک، آغازگر، فراخوان، شروع کننده
حالتی که برای هر دو جنس زن و مرد قابل قبول و طبیعی است، وضعیت جنسیتی معمول
عشقبازی - رابطه فرازناشویی
هم پدری و هم مادری کردن
a considerable number or amount of something مقدار قابل توجهی
رخنه کردن، نفوذ کردن
امتیاز اعتباری . در کشورهای غربی فرد می تواند دارای کارت اعتباری ( credit card ) باشد. اگر فردی وام بگیرد دارای سابقه اعتباری می شود. سابقه اعتباری ه ...
رشد کردن، بالا رفتن
انجام کاری بدون تفکر یا بدون تلاش
خودسرزنش گری
خودانکاری
توانایی آگاهی و هوشیاری کامل در لحظه حال، متمرکز شدن نسبت به امری و عدم توجه به وقایع دور و اطراف
فرار کردن از مخمصه، تبرئه شدن، خلاص شدن، راحت شدن از مسئولیت، فرار کردن از بار تعهد، اجازه دادن به کسی که از یک موقعیت دشوار فرار کند یا از انجام چیز ...
زمان استراحت بگیرید، توقف کنید، استراحت کنید، صبر کنید،
مبتکر، خودآغازگر
کنایه از کار بیهوده، کار بدون نتیجه
همیشه کار مشابه انجام دادن، یکنواخت و تکراری
ون نوعی نمودار دایره ای تو در تو
والدین یا خویشاوندان نزدیک همسر
اتفاق نظر داشتن، هم عقیده بودن، عین هم بودن
تقسیم کردن، تسهیم کردن
خودارزشمندی، بها دادن به خود، عزت نفس
پرواز خودکار ، پرواز بدون خلبان
مشروب خوار قهار گروهی، فردی که دوست دارد در محیط های جمعی مشروب مصرف کند
نگاهی که در آن دنیا رابطه دگرجنس گرایی را بهنجار و طبیعی می داند و همجنسگرایی را آسیب و نقص می داند
شکل پذیری مغز؛ انعطاف پذیری مغز
انعطاف پذیری عصبی؛ شکل پذیری عصبی
همصدا شدن با کسی، هم نوا شدن با،
پذیرش چیزی بدون چون و چرا؛انتظار خدمت همیشگی از کسی یا چیزی بدون تشکر یا بدون به رسمیت شناختن وی
با دقت و با احتیاط حرکت کردن برای دانستن چیزی؛ آهسته و با احتیاط قدم بر داشتن در جایی تاریک؛ فهمیدن اینکه فرد در مورد فلان شخص یا فلان چیز چه فکر و ع ...
تمرکز بر خویشتن، خودمحوری، خودمرکزبینی
توانایی اتکا و اعتماد به صداقت و درستی دیگری، قابلیت اعتماد
بافت انگاری کردن، زمینه ای ساختن، در متن قرار دادن، در بافت قرار دادن، با توجه به بافت مفهوم سازی کردن، با توجه به زمینه فرمول بندی کردن
به جنگ با اشک برخواستن، کنایه از تلاش برای گریه نکردن
عدم خنثی بودن، جانبداری، سوگیرانه، طرفدارانه
اقدام پژوهی، پژوهش در عمل
مذکر، ویژگی و کیفیات زنانه نداشتن
این واقعیته، همینی که هست، واقعیت همینه، این راهشه
دفاع از خود، مبارزه برای خود، حفاظت از خود، روی پای خود ایستادن
مغلوب ساختن کسی یا چیزی، نابود کردن کسی یا چیزی، کنایه از نابود کردن یا پنبه کردن چیزی
بیرون دادن نفس، دم براوردن
روا دانستن، پسند کردن، تأیید کردن
دیوارکشی، دیوارسنگی ( در اصطلاح و در مبحث زوج درمانی، گاتمن دیوارکشی را به عنوان یکی از دلایلی می داند که موجب مرگ رابطه می شود. در این حالت شخص به ن ...
خواستنی نبودن، مورد پسند نبودن
گرامی نداشتن، عزیز نشمردن، دلداری یا مراقبت نکردن
تفکرمندی، ملاحظه گری
ترک پرخاشگرانه موقعیت، ترک موقعیت با حالت آشفتگی ( مثلا وقتی دو نفر بحث و دعوا می کنند، یکی با ناراحتی و جنجال موقعیت را ترک کند )
تغذیه کننده
قشر تازه مخ
خیزش آمیگدال
رفتار اجتماعی، اشاره به رفتاری اجتماعی با هدف همراهی و کمک به دیگران
فردگرایی افراطی، تأکید افراطی بر اصالت فردی
چشمان پر ذوق، در واقع به روابط عاشقانه اشاره دارد و به معنای خیره شدن در چشمان معشوق و لذت بردن از آن است
راه رفتن روی پوسته تخم مرغ، کنایه از احتیاط بسیار زیاد،
پدر خانه دار، پدر یا شوهری که کارهای خانه را انجام می دهد و زن بیرون از خانه کار می کند
هموابستگی ( نوعی رفتار بیمارگونه که در آن فرد به نیازهای خود توجهی ندارد و نیازهای دیگری را در اولویت قرار می دهد و به او خدمت می کند که موجب وابستگی ...
بقای اقتصادی، حیات اقتصادی، رشد اقتصادی
شالوده شکنی، ساختارزدایی
حال یافت، فهمیدن دقیق حال و احساس کسی، همدلی
مافوق، برتر، ارباب، بالا دست
ساختمندگرایی
بهزیستی ، عافیت
قاعده مند، تحت قاعده و قانون
خودتأملی، تأمل بر خویشتن
زیر و بم، فوت و فن، جزئیات
کامل تر، شفاف تر، دقیق تر
اتفاق نظر، همرأیی، نظر مشابه، عقیده یکسان
مورد توجه قرار دادن، مطمح نظر قرار دادن، مدنظر قرار دادن، رسیدگی کردن
انجام چیزی به روشی آسان، انجام عملی به صورت آرام و خنده دار
پذیرش چیزی بدون هرگونه سؤال و جواب، انجام چیزی بدون هرگونه شک، عدم شک و تردی، مسلم دانستن چیزی
پایش
گروه متخصصان، انجمن کارهای گروهی، گروهی از متخصصان که با هم کار می کنند
انس گرفتن، مأنوس شدن، خو گرفتن
مؤثق، معتبر، پایا، چیزی که به خوبی ساخته و پرداخته شده
رویدادنگاری، یادداشت برداری روزانه، ثبت روزانه وقایع
فعالیت کم، در مقابل بیش فعال
دوست داشتنی نبودن
آسودگی خیال، نفس راحت، آخیش
شکلک در آوردن، دهن کجی کردن
واقعیت بخشیدن، جسم بخشیدن، مفصل تر کردن، با جزئیات ساختن، اطلاعات افزودن
چک برگشتی
فردگرایانه، قضاوت فردی، فردمحورانه
کسب و کار مرسوم؛ روش معمول؛ روش همیشگی ( عدم تغییر روش با توجه به الزامات بیرونی )
زمینه، اساس، مبنا، پایه
اسناد نادرست، اسناد غلط، نسبت دادن اشتبا، سوء نسبت
خودستایی، از خود راضی، مغرور
درخت زندگی
بازگرداندن، از اول شروع کردن، به عقب برگشتن
جشن ازدواج؛ جشن عروسی
عصای رهبری، نشان رهبری، نشان فرماندهی،
بازآفرینی، بازنویسی، بازنویسی داستان،
خلال، فرصت، بازه زمانی، فرصت کاری، دوره کاری
معمولی، اصلی، اولیه، نمونه اصلی
خودجهت یافته، خود هدایت یافته،
شگفت اینکه، عجیب اینکه، به طرز تناقض آمیزی، جالب اینکه
کلر مقدس، حضرت کلر، یک زن قدیس در کاتولیک رومی
بزرگ ساز
کنترل کننده افراطی
نافرمانی، عنادورزی، مخالفت ورزی
قدرت زدایی، ناتوانسازی، خلع قدرت
ارتباط خوب و ملایم داشتن با دیگری، ارتباط نزدیک و صمیمانه با دیگری داشتن
خودجهتمندی، خودجهت دهی
رفتار جامعه پسند، رفتار ارتقا دهنده