پیشنهادهای هادی سلیمی (٢٤١)
رفتار جامعه پسند، رفتار ارتقا دهنده
خودجهتمندی، خودجهت دهی
ارتباط خوب و ملایم داشتن با دیگری، ارتباط نزدیک و صمیمانه با دیگری داشتن
قدرت زدایی، ناتوانسازی، خلع قدرت
نافرمانی، عنادورزی، مخالفت ورزی
کنترل کننده افراطی
بزرگ ساز
کلر مقدس، حضرت کلر، یک زن قدیس در کاتولیک رومی
شگفت اینکه، عجیب اینکه، به طرز تناقض آمیزی، جالب اینکه
خودجهت یافته، خود هدایت یافته،
معمولی، اصلی، اولیه، نمونه اصلی
خلال، فرصت، بازه زمانی، فرصت کاری، دوره کاری
بازآفرینی، بازنویسی، بازنویسی داستان،
عصای رهبری، نشان رهبری، نشان فرماندهی،
جشن ازدواج؛ جشن عروسی
بازگرداندن، از اول شروع کردن، به عقب برگشتن
درخت زندگی
خودستایی، از خود راضی، مغرور
اسناد نادرست، اسناد غلط، نسبت دادن اشتبا، سوء نسبت
زمینه، اساس، مبنا، پایه
کسب و کار مرسوم؛ روش معمول؛ روش همیشگی ( عدم تغییر روش با توجه به الزامات بیرونی )
فردگرایانه، قضاوت فردی، فردمحورانه
چک برگشتی
واقعیت بخشیدن، جسم بخشیدن، مفصل تر کردن، با جزئیات ساختن، اطلاعات افزودن
شکلک در آوردن، دهن کجی کردن
آسودگی خیال، نفس راحت، آخیش
دوست داشتنی نبودن
فعالیت کم، در مقابل بیش فعال
رویدادنگاری، یادداشت برداری روزانه، ثبت روزانه وقایع
مؤثق، معتبر، پایا، چیزی که به خوبی ساخته و پرداخته شده
انس گرفتن، مأنوس شدن، خو گرفتن
گروه متخصصان، انجمن کارهای گروهی، گروهی از متخصصان که با هم کار می کنند
پایش
پذیرش چیزی بدون هرگونه سؤال و جواب، انجام چیزی بدون هرگونه شک، عدم شک و تردی، مسلم دانستن چیزی
انجام چیزی به روشی آسان، انجام عملی به صورت آرام و خنده دار
مورد توجه قرار دادن، مطمح نظر قرار دادن، مدنظر قرار دادن، رسیدگی کردن
اتفاق نظر، همرأیی، نظر مشابه، عقیده یکسان
کامل تر، شفاف تر، دقیق تر
زیر و بم، فوت و فن، جزئیات
خودتأملی، تأمل بر خویشتن
قاعده مند، تحت قاعده و قانون
بهزیستی ، عافیت
ساختمندگرایی
مافوق، برتر، ارباب، بالا دست
حال یافت، فهمیدن دقیق حال و احساس کسی، همدلی
شالوده شکنی، ساختارزدایی
بقای اقتصادی، حیات اقتصادی، رشد اقتصادی
هموابستگی ( نوعی رفتار بیمارگونه که در آن فرد به نیازهای خود توجهی ندارد و نیازهای دیگری را در اولویت قرار می دهد و به او خدمت می کند که موجب وابستگی ...
پدر خانه دار، پدر یا شوهری که کارهای خانه را انجام می دهد و زن بیرون از خانه کار می کند
راه رفتن روی پوسته تخم مرغ، کنایه از احتیاط بسیار زیاد،