oppositional

جمله های نمونه

1. Children go through defined periods of oppositional behaviour and may need humouring out of them.
[ترجمه گوگل]کودکان دوره های مشخصی از رفتار مخالف را پشت سر می گذارند و ممکن است نیاز به طنز داشته باشند
[ترجمه ترگمان]کودکان از طریق دوره های تعریف شده رفتار oppositional عبور می کنند و ممکن است به humouring از آن ها نیاز داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The gradual assimilation of oppositional art into institutional orthodoxy represents one of the failed utopias of the modern period.
[ترجمه گوگل]ادغام تدریجی هنر اپوزیسیون در ارتدوکس نهادی یکی از آرمانشهرهای شکست خورده دوره مدرن است
[ترجمه ترگمان]جذب تدریجی هنر مخالف در orthodoxy نهادی، یکی از the utopias دوره مدرن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One of the hallmarks of beer is an oppositional one is that you cannot tell a vintage.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های آبجو مخالف بودن آن این است که شما نمی توانید یک محصول قدیمی را تشخیص دهید
[ترجمه ترگمان]یکی از نشانه های آبجو این است که شما نمی توانید به یک محصول قدیمی بگویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It suppressed political dissent and oppositional parties, manipulated elections and militarized labour.
[ترجمه گوگل]مخالفان سیاسی و احزاب مخالف را سرکوب کرد، در انتخابات دستکاری کرد و کارگران را نظامی کرد
[ترجمه ترگمان]آن مخالفت سیاسی و احزاب مخالف را سرکوب کرد، انتخابات را دستکاری کرد و اقدام نظامی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The greatest oppositional base is among evangelical Protestants, not Catholics.
[ترجمه گوگل]بزرگترین پایگاه مخالف در میان پروتستان های انجیلی است نه کاتولیک ها
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین oppositional در میان پروتستان های انجیلی است، نه کاتولیک ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's not a meeting of two oppositional mindsets either.
[ترجمه گوگل]دیدار دو تفکر مخالف هم نیست
[ترجمه ترگمان]این یک ملاقات با دو طرز فکر متضاد هم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just as American capitalism was able to marginalise oppositional structures at home, so with the running down of public cultures abroad it has been able to penetrate into new markets.
[ترجمه گوگل]همانطور که سرمایه داری آمریکایی توانست ساختارهای اپوزیسیون را در داخل به حاشیه ببرد، با رو به زوال فرهنگ های عمومی در خارج از کشور نیز توانسته است به بازارهای جدید نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]درست همانطور که سرمایه داری آمریکایی قادر بود ساختارهای متضاد خود را در خانه مهار کند، بنابراین با پایین رفتن فرهنگ های عمومی در خارج از کشور قادر به نفوذ به بازارهای جدید بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, it is perhaps doubtful whether many delinquents hold openly oppositional views or values as Cohen suggests.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، شاید تردید وجود داشته باشد که آیا بسیاری از بزهکاران دیدگاه‌ها یا ارزش‌هایی آشکارا مخالف دارند که کوهن پیشنهاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، شاید در این مورد تردید وجود دارد که آیا بسیاری از متخلفان دیدگاه های مخالف و یا ارزش های متضاد را به صورت کوهن نشان می دهند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The procedures of selection are within given discourses supported by institutional validations, even when apparently oppositional.
[ترجمه گوگل]رویه‌های انتخاب در چارچوب گفتمان‌های معینی هستند که با اعتبارسنجی‌های نهادی پشتیبانی می‌شوند، حتی زمانی که به ظاهر مخالف هستند
[ترجمه ترگمان]روند انتخاب در گفتمان های خاصی است که توسط validations سازمانی پشتیبانی می شوند، حتی زمانی که ظاهرا مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Feminist extensions of conventional psychological methodology often resemble more explicitly oppositional programmes for social scientific method.
[ترجمه گوگل]بسط های فمینیستی روش شناسی روانشناختی مرسوم اغلب شبیه برنامه های مخالف صریح تری برای روش علمی اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]گسترش فمینیستی روش روان شناسی متعارف اغلب شبیه برنامه های explicitly more برای روش علمی اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The result was more severe than satirical, an alliance of oppositional noises.
[ترجمه گوگل]نتیجه شدیدتر از طنز، اتحاد صداهای مخالف بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه این کار شدیدتر از satirical بود، اتحاد با صدای oppositional
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But your attitude toward evangelicals is to bring them in and not face them in a kind of oppositional way.
[ترجمه گوگل]اما نگرش شما نسبت به انجیلی ها این است که آنها را وارد کنید و به نوعی مخالفت با آنها نکنید
[ترجمه ترگمان]اما نگرش شما نسبت به evangelicals این است که آن ها را وارد کنید و به نوعی با آن ها مواجه نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "The government hates intellectuals because they are liberal and oppositional," he reportedly said.
[ترجمه گوگل]او گفته است: «دولت از روشنفکران متنفر است، زیرا آنها لیبرال و اپوزیسیون هستند
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" دولت از روشنفکران متنفر است، زیرا آن ها لیبرال و مخالف هستند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The results showed that the main reasons of misplay were because the pass direction was improper at middle-low speed and weak oppositional state.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که دلایل اصلی بازی نادرست به دلیل نامناسب بودن جهت پاس در سرعت متوسط ​​به پایین و حالت مخالف ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که دلایل اصلی of این بود که جهت عبور نامناسب در سرعت متوسط و حالت مخالف ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of opposition, of objection; of the opposing side

پیشنهاد کاربران

oppositional tendencies:
گرایش های متعارض
یه کاربرد معروف توی پزشکی و روانشناسی: ( ODD ) Oppositional defiant disorder ، یک طبقه بندی بالینی نسبتاً جدید، شامل یک الگوی مداوم از رفتار انتاگونیستی ( ضِد ) ، �مقابله ای�، و خصمانه نسبت به والدین و دیگر شخصیت های معتبر است.
نافرمانی جویانه ( صفت را باید به شکل صفت ترجمه کرد، نه به شکل اسم و یا. . . )
متعارض، متضاد، متقابل
oppositional children کودکان نافرمان
( روان شناسی ) مقابله جویانه
نافرمانی، عنادورزی، مخالفت ورزی

بپرس