subsystem

/ˈsəbˌsɪstəm//ˈsəbˌsɪstəm/

معنی: زیرسیستم
معانی دیگر: (یک سیستم که جزو سیستم بزرگتری است) زیر سازگان، زیر سازگی، نظام فرعی، سیستم فرعی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a system that is part of a larger system.

جمله های نمونه

1. Patient employment was incorporated as an important subsystem of rehabilitation.
[ترجمه گوگل]اشتغال بیمار به عنوان یک زیر سیستم مهم توانبخشی گنجانده شد
[ترجمه ترگمان]استخدام بیمار به عنوان یک سیستم فرعی مهم احیا مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. PixelVision, a three-dimensional graphics subsystem is due later this year.
[ترجمه گوگل]PixelVision، یک زیرسیستم گرافیکی سه بعدی در اواخر امسال عرضه می شود
[ترجمه ترگمان]PixelVision، یک زیرسیستم گرافیکی سه بعدی در اواخر سال جاری می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The subsystem also concentrates many drives on to a single SCSI address.
[ترجمه گوگل]این زیرسیستم همچنین بسیاری از درایوها را روی یک آدرس SCSI متمرکز می کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم همچنین بسیاری را بر روی یک آدرس SCSI متمرکز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each subsystem provides its own interface and applications can't use more than one.
[ترجمه گوگل]هر زیرسیستم رابط مخصوص به خود را ارائه می دهد و برنامه ها نمی توانند بیش از یک مورد استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]هر زیرسیستم رابط خود را ارایه می دهد و برنامه های کاربردی نمی تواند بیش از یک کاربرد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The trusted subsystem model provides an alternative (and simpler to implement) approach to flowing the original caller's security context.
[ترجمه گوگل]مدل زیرسیستم مورد اعتماد یک رویکرد جایگزین (و ساده‌تر برای پیاده‌سازی) برای جریان دادن به زمینه امنیتی تماس‌گیرنده اصلی ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]مدل زیر سیستم مورد اعتماد، یک روش جایگزین (و ساده تر برای پیاده سازی)را برای جاری کردن زمینه امنیتی تماس گیرنده فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The main aim of the MTD subsystem in Linux is to provide a generic interface between the hardware drivers and the upper layers, or user modules, of the system.
[ترجمه گوگل]هدف اصلی زیرسیستم MTD در لینوکس، ارائه یک رابط عمومی بین درایورهای سخت افزار و لایه های بالایی یا ماژول های کاربر سیستم است
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی سیستم فرعی MTD در لینوکس فراهم کردن یک رابط عمومی بین رانندگان سخت افزار و لایه های بالاتر، یا ماژول های کاربر، از سیستم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The data acquisition and transmission subsystem can transfer the collected data to the information center by wired medium.
[ترجمه گوگل]زیرسیستم جمع آوری و انتقال داده ها می تواند داده های جمع آوری شده را توسط رسانه سیمی به مرکز اطلاعات منتقل کند
[ترجمه ترگمان]سیستم اکتساب داده و سیستم انتقال می تواند داده های جمع آوری شده را به مرکز اطلاعات با سیم انتقال دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The weak performance of communication subsystem is one of the key issues that prevent software distributed shared memory systems(DSMs) from showing high performance.
[ترجمه گوگل]عملکرد ضعیف زیرسیستم ارتباطی یکی از مسائل کلیدی است که از نمایش عملکرد بالا سیستم های حافظه مشترک توزیع شده نرم افزاری (DSM) جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]عملکرد ضعیف سیستم ارتباطی یکی از موضوعات کلیدی است که از اجرای سیستم های حافظه اشتراکی توزیع شده (DSMs)از نمایش عملکرد بالا جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. WRIS is made up of entity subsystem, assistant subsystem and environment subsystem, which are the strategic entities of the west development strategy.
[ترجمه گوگل]WRIS از زیر سیستم موجودیت، زیر سیستم دستیار و زیر سیستم محیطی تشکیل شده است که موجودیت های استراتژیک استراتژی توسعه غرب هستند
[ترجمه ترگمان]WRIS متشکل از زیرسیستم نهاد، assistant زیرسیستم و زیرسیستم محیط است، که نهاده ای استراتژیک استراتژی توسعه غرب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The measurement and control subsystem is a distributed embedded computer system constructed with a main control module and several equalization modules.
[ترجمه گوگل]زیرسیستم اندازه گیری و کنترل یک سیستم کامپیوتری تعبیه شده توزیع شده است که با یک ماژول کنترل اصلی و چندین ماژول یکسان سازی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]سیستم اندازه گیری و کنترل یک سیستم کامپیوتری توکار است که با ماژول کنترل اصلی و چندین ماژول برابری ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Moreover, the proposed function-detailed and workload-simplified subsystem pipelining software process model presents much higher parallelity than the concurrent incremental model.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مدل فرآیند نرم‌افزار خط‌کشی زیرسیستم با جزئیات عملکرد و حجم کار ساده‌شده، موازی بسیار بالاتری نسبت به مدل افزایشی همزمان دارد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تابع پیشنهاد شده - با جزییات بیشتر و مدل فرآیند نرم افزار pipelining subsystem - بسیار بالاتری از مدل افزایشی همزمان ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this work, the data acquisition subsystem is integrated into an expansion card, based on a single chip, and plugged in the expansion slot of the computer.
[ترجمه گوگل]در این کار، زیرسیستم اکتساب داده در یک کارت توسعه، بر اساس یک تراشه واحد، ادغام شده و به شکاف توسعه رایانه متصل شده است
[ترجمه ترگمان]در این کار، سیستم اکتساب داده با یک کارت توسعه، براساس یک چیپ واحد، ادغام می شود و در شیار توسعه کامپیوتر متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The design and implementation of the conference management subsystem and conference terminal subsystem are discussed in Chapter Three and Chapter Four respectively.
[ترجمه گوگل]طراحی و اجرای زیرسیستم مدیریت کنفرانس و زیرسیستم پایانه کنفرانس به ترتیب در فصل سوم و فصل چهارم مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]طراحی و اجرای زیرسیستم مدیریت کنفرانس و زیرسیستم نهایی ترمینال به ترتیب در فصل ۳ و فصل چهار مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mercury's new subsystem enhancements are based on powerful building-block components in 6U OpenVPX standard form factors.
[ترجمه گوگل]پیشرفت‌های زیرسیستم جدید مرکوری مبتنی بر اجزای سازنده قدرتمند در فاکتورهای فرم استاندارد 6U OpenVPX است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت سیستم فرعی جدید عطارد بر روی اجزای بلوکی قدرتمندی است که در ۶ U شکل می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرسیستم (اسم)
subsystem

تخصصی

[کامپیوتر] زیر سیستم .
[برق و الکترونیک] زیر سیستم ترکیب به هم متصل شده ای از مجموعه ی مرتبطی از قطعات یامدارها که زیر قسمتی از سیستم را تشکیل می دهند، مانند مونیتور کامپیوتر، چاپگر، صفحه کلید، مودم، آنتن، مادول تغذیه و کنسول ارسال - دریافت. - سیستم فرعی
[ریاضیات] زیردستگاه، دستگاه جزء، زیرمنظومه، سیستم فرعی، زیرسیستم، زیرسامانه، مجموعه ی فرعی، نظام فرعی، جزء نظام، خرده سیستم
[نساجی] زیر سیستم- سیستم فرعی

انگلیسی به انگلیسی

• subsidiary system, secondary system

پیشنهاد کاربران

زیرسامانه، سامانهٔ فرعی
خرده سیستم، زیر شاخه
زیر شاخه
زیرمجموعه
زیر همداد - زیر راژمان
نظام فرعی

بپرس