feel out


معنی: سر و گوش آب دادن

مترادف ها

سروگوش آب دادن (فعل)
sound, query, pry, feel out, ferret out, pump

پیشنهاد کاربران

نظر کسی کسی و راجع به چیزی پرسیدن
فکر کسی را خواندن
مزه دهن کسی را چشیدن
ته و تو چیزی درآوردن جوری که سوال های غیر مستقیم بپرسی طرف نفهمه.
برانداز کردن
سر و گوش آب دادن
از زیر زبان کسی حرفی یا فکری را بیرون کشیدن
جستجو کردن به صورت کورمال کورمال
با دقت و با احتیاط حرکت کردن برای دانستن چیزی؛ آهسته و با احتیاط قدم بر داشتن در جایی تاریک؛ فهمیدن اینکه فرد در مورد فلان شخص یا فلان چیز چه فکر و عقیده ای دارد

بپرس