individuation


معنی: شخصیت، وجود، جدا سازی، جدا شدگی، تک سازی، فرد سازی، تک شدگی، تشخیص فرد در جمع، یکایکی، تکی
معانی دیگر: فرد پرستی، وجود شخص

جمله های نمونه

1. The work of individuation, however, demands that one should not be compulsively affected in this way.
[ترجمه گوگل]با این حال، کار تشخص ایجاب می کند که فرد نباید به طور اجباری تحت تأثیر این گونه قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، کار of نیازمند این است که نباید به صورت compulsively در این روش تاثیر گذار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As I contemplate the process of separation / individuation I may have feelings and sensations that I can not articulate.
[ترجمه گوگل]همانطور که من به روند جدایی / فردیت فکر می کنم ممکن است احساسات و احساساتی داشته باشم که نمی توانم آنها را بیان کنم
[ترجمه ترگمان]همانطور که در مورد فرآیند جدایی \/ individuation فکر می کنم، ممکن است احساسات و احساسات داشته باشم که نمی توانم بیان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What provide individuation most is to was aimed at the width of flatlet space to design anise luxurious model all sorts of model such as water bed.
[ترجمه گوگل]آنچه که بیشتر فردی را فراهم می کند این است که با هدف عرض فضای تخت طراحی مدل لوکس انیسون انواع مدل ها مانند بستر آب انجام شود
[ترجمه ترگمان]چیزی که individuation را فراهم می کند این است که با هدف به عرض of فضایی برای طراحی مدل لوکس در تمام انواع مدل مثل بس تر آب انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Individuation of teaching plans includes the individuations of teaching objective, contents, strategies, thinking exercises and development.
[ترجمه گوگل]جداسازی طرح های آموزشی شامل تفکیک هدف، محتوا، راهبردها، تمرینات تفکر و توسعه می باشد
[ترجمه ترگمان]تدوین برنامه های آموزشی شامل the اهداف آموزشی، محتوا، استراتژی ها، تمرین های فکری و توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Social relationships are characterized simultaneously by individuation and communalism, both processes using, at the same time, spatial patterning and on-line communication.
[ترجمه گوگل]روابط اجتماعی به طور همزمان با فردیت و جمع گرایی مشخص می شوند که هر دو فرآیند همزمان از الگوهای فضایی و ارتباطات آنلاین استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]روابط اجتماعی به طور همزمان توسط individuation و communalism، هر دو فرآیند با استفاده، در عین حال، الگوی فضایی و ارتباط آنلاین مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion Taking individuation community intervention measure, which can improve the control of Agedness Hypertension.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری انجام اقدامات مداخله ای جامعه فردی، که می تواند کنترل فشار خون بالا را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری معیار مداخله جامعه individuation، که می تواند کنترل of Hypertension را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The principles of individuation, integrity and dynamics should be considered in the pharmic therapy of depression.
[ترجمه گوگل]اصول فردیت، یکپارچگی و پویایی باید در درمان دارویی افسردگی در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]اصول of، انسجام و پویایی را باید در روش درمان افسردگی در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective Discussing the method of individuation community intervention to the Agedness Hypertension.
[ترجمه گوگل]هدف بحث در مورد روش مداخله جامعه فردی در پرفشاری خون سالمندی
[ترجمه ترگمان]هدف بحث در مورد روش مداخله جامعه individuation به Agedness Hypertension
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The third part introduces some specific cases of individuation in Finland.
[ترجمه گوگل]بخش سوم به معرفی چند مورد خاص از فردیت در فنلاند می پردازد
[ترجمه ترگمان]بخش سوم برخی موارد خاص of در فنلاند را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Therefore, sense - represent and individuation should be taken more attention in the Visualization - design of product.
[ترجمه گوگل]بنابراین در تجسم - طراحی محصول باید به حس - بازنمایی و تشخص بیشتر توجه شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، sense و individuation باید توجه بیشتری به طراحی محصول داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cultivation of individuation talents requires that teaching should have individuation character.
[ترجمه گوگل]پرورش استعدادهای فردی مستلزم آن است که تدریس ویژگی فردی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]پرورش استعدادهای individuation مستلزم آن است که تدریس شخصیت individuation داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The diversification and individuation of the process information expression is researched helpfully.
[ترجمه گوگل]تنوع و تشخص بیان اطلاعات فرآیند به طور مفید مورد تحقیق قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]تنوع و individuation بیان اطلاعات فرآیند برای آن ها مورد تحقیق قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The hospital offer humanization and individuation service to the patients.
[ترجمه گوگل]این بیمارستان خدمات انسانی و فردی سازی را به بیماران ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان خدمات humanization و individuation را به بیماران ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The basic idea, in short, is that the problem of individuation should be approached from the horizon of ordinary everyday experience.
[ترجمه گوگل]ایده اصلی، به طور خلاصه، این است که مسئله فردیت را باید از افق تجربه معمولی روزمره بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، ایده اصلی این است که مشکل of باید از افق تجربیات روزمره معمولی گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شخصیت (اسم)
identity, character, being, self, amour-propre, self-esteem, personality, personage, individuality, individuation, selfhood, selfdom

وجود (اسم)
quality, being, person, personality, essence, existence, entity, gink, individuation

جدا سازی (اسم)
detachment, segregate, sequestration, separating, individuation, separatism, severance

جدا شدگی (اسم)
individuation, disunion

تک سازی (اسم)
individuation, individualism, individualization, unification

فرد سازی (اسم)
individuation, individualization

تک شدگی (اسم)
individuation

تشخیص فرد در جمع (اسم)
individuation

یکایکی (اسم)
individuation

تکی (اسم)
individuation

انگلیسی به انگلیسی

• act or process of giving an individual character to; separateness, uniqueness, individuality

پیشنهاد کاربران

شخصیت سازی
در روانشناسی:
بالندگی شخصیت - به معنای منش، فردیت، به معنای ویژگی هایی ست که یک فرد را از دیگران متمایز می سازد.
تجسّم، تمثّل، جلوه، نمود، تشخّص
تفرد ( در روانشناسی )
فردی سازی
تفرُّد، فردیّت ( روانشناسی تحلیلی یونگ )
فرایند تکوین شخصیتی منسجم و متوازن که تدریجا محتوای بیشتری از ناهشیار جمعی و فردی را یکپارچه می سازد و فرد را قادر به حل تعارضات موجود می سازد.
فرد شدگی
یگانگی
فردپرستی
تفرد، فردیت، یکتایی
منفردسازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس