پیشنهاد‌های عاطفه انارکی (٢٠٠)

بازدید
٥٣٤
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

basically means kinda "to say, that you hide inside, out loud منظور اینکه اون چیزی رو که الان مخفیش کردی رو سریع و بلند بگو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

A common non - offensive substitute for for fuck's sake. Used to emphasize the importance or urgency of a statement

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصه بافتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

داستان مزخرف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

منبع مالی باد آورده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنایه از سرعت کار کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضابطه مندو قانونی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

to walk with difficulty به سختی راه رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به سادگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

I am beat من خیلی خسته ام exhausted= when you are very tired

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

I am in a pickle من در دو راهی هستم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

It is all bananas شرایط خیلی سردرگم و گیج کننده هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

she is in a stew او از چیزی ناراحت است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

he is full of beans او پر از انرژی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

she is a peach peach=sweet

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

چرت زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنی اول بیرون برای ناهار و معنی دوم قاطی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

آلوده به موادمخدر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نشستن پرواز هواپیما land in

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

کتابچه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

یه ضرب و بدون ارفاق نمره الف گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسئول رفع نقص

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

حس لامسه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

کشوری که شخص از آنجا آمده!!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

مشکل حاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

شلوغ و پربرنامه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

یک دریا تفاوت!!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تجربه عذاب آور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

relax easygoing

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک عالمه غذا خوردن اصطلاح استرالیایی هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

huddle over:چنبره زدن huddle over books:به اصطلاح خودمون میگم:خر خونی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

به بیان دیگر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

زمان محور همه چیز بر اساس زمان انجام میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعاده حیثیت کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

هواپیمایی، هوانوردی، پرواز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

شیلات

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

راحت بودن با EX:he is also at home with hardware او هم چنین به راحتی با سخت افزار هم کار میکند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

حفظ کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

زمان محور بودن Americans are very time - oriented امریکایی ها بسیار زمان محور هستند.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

let somebody down:حال کسی رو گرفتن و ناامیدکردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ارام، ارام راه رفتن، حرکت لاک پشتی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

خوشتیپ به نظر امدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اب گازداری که برای رقیق کردن نوشابه های الکلی استفاده میشود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1 - جلو و پیش 2 - جبهه جنگ 3 - نما ( ساختمان و غیره ) 4 - مواجهه شدن با

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

سود دهی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اب راکد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

رو برگرداندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنکور کارشناسی ارشد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سنجیدن در مقابل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

گردباد استوایی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

as a joke

پیشنهاد
١١

from a very reliable source

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

totally uninteresting and meaningless

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کنترل شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

?How come the front door is open ? Didn't you close it before we went shopping I'm sure I did. I can't understand it. Frankly, I smell a rat Me, t ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

شکسته خاطرشد. خفیف و خوار شد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

مزاح کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دل. دگرگون شده و منقلب شده. تقلبی و ناسره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیچیدگی در چشم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

علاقه مند نبودن رو برگرداندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

ذخیره کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

علاقه مند بودن به فعالیت های جدید و وقت صرف کردن برای ان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

1 - توافق کردن 2 - متحد کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

توسعه دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

از نظر اماری در سطح بالایی بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تمام کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

موثربودن و به نتیجه مطلوب رساندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

اصطلاح /برای اضافه کردن اطلاعات به منظور تاکید انچه گفته میشود/علاوه بر ان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is a gentleman all round او از هرجهت ادم با شخصیته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

He is in good condition او خوب مانده است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٩

افکار کهنه داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

He is as cool as a cucumber مثل سیب زمینی بی برگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

He is as bold as a brass رویش سنگ پای قزوینه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

he is so behind طرف شوته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

He is rolling in money

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

He is really present - minded او واقعا حضور ذهن خوبی دارد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

He is post master at طرف خدای فلان کارهست

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

He is over the hill او سن و سالی ازش گذشته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Back up: Make a copy of computer data تهیه ی کپی از داده های کامپیوتر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

شخصی را ازطریق تلفن به دیگری وصل کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

رفتار احمقانه داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

سریعا. در زمان و مکان مناسب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

منتج شدن. خم شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

suddenly can not remember

پیشنهاد
٥

با کسی صحبت کردن EX:I had a word with her family با خانواده اش صحبت کردم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

می خواستم بدونم اگر. .

پیشنهاد
٢

او ممنوع الملاقات است .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

به اسانی گذراندن و کاری را با سهولت انجام دادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اماده به کار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

دلیل کاملا محکم برای اثبات غیبت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

با موفقیت کامل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

سوا کردن کالا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

بسیار پر فروشه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

به معنی تسویه کردن نمیشه، کاربر rozنوشتند اشتباه تایپی دارند، pay off, تسویه کردن معنی میده!!!!!!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یاد گرفتن چیزی از اولش If I go to France , I 'll have to learn France from scratch اگر به فرانسه بروم ، زبانشان رو باید از اولش یاد بگیرم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بسیار مشتاق و بی صبر بودن I can not wait to see you بسیار مشتاق دیدن تو هستم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

She is fed up with her life از زندگی اش خسته شده است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

He can not make ends meet از پس مخارج بر نمی اید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

غذا میل کنید، از خودتان پذیرایی کنید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

روی فرم نگه داشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

عالی، مرتب، منظم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عجله کن!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

من را در جریان بگذار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

خیلی خوشحالم کردی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

روی ابرها سیر کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

نگاه کردن به چیزهای زیادی بدون توجه به یک چیز مثلا در بازار استفاده میشود Ex:I am just browsing من فقط دارم نگاه میکنم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دو هفته Two weeks

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

طوفان سهمگین

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

طوفان گرمسیری، حاره ای

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

باعث قطعی برق شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

براساس اعتماد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

ازجنبه

پیشنهاد
٢

پنهان کردن اختلافات

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

حق السکوت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

سعی کن!!سوتی ندی!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

سهوا اشتباهی کردن

پیشنهاد
٣

تا دو ماه دیگه بچه اش به دنیا می اید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

احمقانه رفتار کردن. بچه شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

به روی چشم!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تمام راه های ممکن رو رفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

با خود فکر کردن، فکر کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

تجربه کردن و درس عبرت گرفتن I always chalk up my mistakes to experience من همیشه از اشتباهاتم درس میگیرم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

رو غلطک افتادن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاح:ابکی ، سست

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

ترکیب درهم و برهم از دو چیز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

گاه گاهی، چیزی که ثابت نیست

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح :به جان تو!!

پیشنهاد
٦

شیر به مزاج من سازگار نیست!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

پول حرف اول رو میزنه و حلال مشکلاته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصطلاح:دیوانه بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح:دیوانه بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح:مردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - خراب شدن ۲ - مردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

اصطلاح:مردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصطلاح:سلامتی کامل ( بعد از یک دوره بیماری )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح :سلامتی کامل

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بهبود یافتن Ex:the economy is on the mend اقتصاد ( بعد از یک دوره رکود ) در حال بهبودی است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح:مریض بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصطلاح :به معنی رو به بهبودی بعد از بیماری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

هدف گیری کردن و تمرکز بر روی EX:the magazine is aim at teenager تمرکز مجله بر روی جوانان است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

دعوت کردن کسی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

۱ - به امید، در انتظار ۲ - از ترس، با پیش بینی In anticipation of cold weather we took plenty of warm clothes از ترس هوای سرد، لباس گرم زیادی با خود ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیشاپیش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بودجه تبلغاتی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

a very small, usually cheap restaurant or bar

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

be okay with you

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

have really poor vision

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

see far - away things more clearly than things nearby

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

finally

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

get very angry

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

drive a lot faster

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

go upstairs soon

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

چنگ زدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

سخن بیهوده گفتن/ژاژ:گیاه بی مزه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

درویشی و حاجت مندی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

موی مرتب شده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

صدا و غوغا/اواز مهیب

پیشنهاد
٢

اوضاع نامساعد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

تلاش می کنم. اصرار و پافشاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

مندرس. نیم دار. مانده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

ابلاغ. انتشار و نفوذ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

تماس هم معنی میده ( در کتاب های دبیرستان نظام قدیم ذکر شده )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

جویدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نشیب مکان. کم ارتفاع

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

1 - گیاه خشک 2 - مال اندک ( مجاز )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - ستوران و چهارپایان 2 - خدمتکاران مرد و چاکران ویژه

پیشنهاد
٣

در تنگنا قرار گرفتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

حبری رنگ =کبود رنگ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

been forgotten

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

to get in line

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

Move in front of someone waitingin line

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

Is very long

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

Remove pressure or stress

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

Name used for the reservation

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

Register at a hotel or an airport

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

Day off because you're sick

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Very sick

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

Getting, acquiring

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Report that you will not go to work because you are sick

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣١

( To choose, pick ( phrase

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

Get quickly

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هنوز وقت دارید!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تا اینجا که خوب بوده!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

ایده به ذهن رسیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به اتمام رساندن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

دانشم خاک خورده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

روحیت را نباز!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

ادامه بده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

کاری را شروع کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اصلا حرف تو مخش نمیره

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

به امتحانش می ارزد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بدبخت شدیم!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

یک لحضه چیزی را دیدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

در لحضه خوش باش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

علاقه کسی را جلب کردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

I'm up to my ears in sth غرق این موضوع ام

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاح:ساده میخورم Ex:Do you take cream in your tea!? No, thanks, I'll have it plain

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

توقف کوتاه ( درهنگام مسافرت برای بنزین زدن و یا غذا خوردن و غیره ) مثال:فکر میکنی بتونیم یک توقف کوتاه داشته باشیم!؟ اما ما فقط ده دقیقه میشه که راه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

ساکت باش! مثال:ممکنه ساکت باشید!؟ دارم سعی میکنم مطالعه انگلیسی داشته باشم Do you mind keeping it down?! I'm trying to study English

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

یک اصطلاح به معنی : روی من هم اثربدی گذاشت مثال:این بحران اقتصادی روی من هم اثر بدی گذاشت This recession has hit me pretty hard.