draw together


1- متحد کردن، 2- توافق کردن، هم دل شدن

جمله های نمونه

1. The project enables students to draw together their knowledge, skills and experience.
[ترجمه گوگل]این پروژه دانش‌آموزان را قادر می‌سازد تا دانش، مهارت‌ها و تجربیات خود را گرد هم آورند
[ترجمه ترگمان]این پروژه دانش آموزان را قادر می سازد تا دانش، مهارت ها و تجربیات خود را کنار هم قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We can return to these questions now, and draw together the strands of the preceding argument.
[ترجمه گوگل]اکنون می‌توانیم به این پرسش‌ها بازگردیم و رشته‌های استدلال قبلی را کنار هم بکشیم
[ترجمه ترگمان]حالا می توانیم به این سوال ها برگردیم و رشته های آرگومان قبلی را کنار هم جمع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We tend to draw together to seek mutual solace for our disease.
[ترجمه گوگل]ما تمایل داریم به هم نزدیک شویم تا به دنبال آرامش متقابل برای بیماری خود باشیم
[ترجمه ترگمان]ما تمایل داریم با هم جمع شویم و به دنبال تسلی متقابل برای بیماری خود باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My own argument I will draw together in the conclusion.
[ترجمه گوگل]من استدلال خود را در نتیجه گیری با هم خواهم آورد
[ترجمه ترگمان]استدلال من این است که با هم به این نتیجه می رسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sensible people will draw together to face a common danger.
[ترجمه گوگل]افراد عاقل برای رویارویی با یک خطر مشترک گرد هم می آیند
[ترجمه ترگمان]اشخاص معقول با هم جمع می شوند تا با خطر مشترک مواجه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This category actually draw together the one part in concept of fulfil of contemporary company fuel.
[ترجمه گوگل]این دسته در واقع یک بخش را در مفهوم تکمیل سوخت شرکت معاصر گرد هم می‌آورند
[ترجمه ترگمان]این رده در واقع تنها یک بخش از مفهوم تکمیل سوخت شرکت معاصر را کنار هم قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tending draw together or constrict tissues ; styptic.
[ترجمه گوگل]کشیدن بافت ها به هم یا منقبض کردن ممتنع
[ترجمه ترگمان]Tending به دور هم جمع می شوند و یا بافت های منقبض را منقبض می کنند؛ styptic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Would you please draw together the snag in my cuff?
[ترجمه گوگل]لطفاً گیره دستبند من را کنار هم بکشید؟
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا یه مانع از دستم بکشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Over the top he managed to draw together two or three bushes, and the improvised wigwam was complete.
[ترجمه گوگل]از بالا او توانست دو یا سه بوته را کنار هم بکشد و ویگوام بداهه کامل شد
[ترجمه ترگمان]بالای پله ها توانست دو یا سه بوته را جمع کند و آلونک improvised کامل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. News - aggregation sites such as Google News draw together sources from around the world.
[ترجمه گوگل]اخبار - سایت های تجمیع مانند Google News منابعی را از سراسر جهان گرد هم می آورند
[ترجمه ترگمان]سایت های انتشار اخبار مانند گوگل News منابع را از سراسر جهان کنار هم جمع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her draw together in confusion.
[ترجمه گوگل]او با سردرگمی به هم نزدیک می شود
[ترجمه ترگمان]او گیج و سردرگم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Put two halfpennies [pennies] in a purse, and they will draw together.
[ترجمه گوگل]دو نیم پنی [پنی] در یک کیف قرار دهید، و آنها با هم می کشند
[ترجمه ترگمان]دو پنی پول در یک کیسه قرار دهید، و آن ها با هم جمع خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You look sharp running figure, hands the ball to follow the arc to draw together comfortable.
[ترجمه گوگل]شما به نظر می رسد چهره تیز در حال اجرا، دست توپ را به دنبال قوس به هم رسم راحت
[ترجمه ترگمان]شما به شکل running شدید نگاه می کنید، توپ را به دست می گیرید تا از کمان استفاده کنید تا راحت کنار هم قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

E. g. The project enables students to draw together their knowledge, skills and experience
جمع بندی کردن
گردهم آوردن
1 - توافق کردن
2 - متحد کردن

بپرس