پیشنهادهای ابوالفضل نجفی (١٤٣)
شفقت ( دلسوزی / رحم و شفقت )
خستگی ( احساس خستگی مفرط )
- غرق در ( هیجانات مثبت ) کردن - غرق در ( هیجانات منفی ) کردن - در هم شکستن/ در هم کوبیدن
دادخواهی
Mania مانیا ( یعنی حالات شادی و شعف شدید که ممکن است به کار های دیوانه وار منجر شوند ) �شیدایی� یا �جنون� ترجمه می شود
دروغگویی ( ناخوداگاه )
دروغگویی ( خوداگاه )
● دانشکده ● هیئت علمی ( دانشگاه ) ● قوه ( مثلا mental faculty میشه � قوه ذهنی� ) ● استعداد ( از نوع ذاتی ) Noun
● دانشکده ● هیئت علمی ( دانشگاه ) ● قوه ذهنی ● استعداد ذاتی Noun
1. نادیدن گرفتن ( کم اهمیت شمردن . . . . ) 2. اخراج کردن ( از شغل ) 3. مرخص کردن ( با معنای مرخصی دادن )
اختصاص دادن محول کردن تعیین کردن
در حالت پسیو میتواند به معنی �سازگار شدن� با فرهنگ یک کشور را بدهد
تنوع درون گروهی
کور/ نابینا adj کور کردن / غافل کردن V
گزیده ( مجموعه/خلاصه )
معنای اصلی: ۱. تعبیر کردن ۲. تفسیر کردن مفهوم معانی اصلی: تلقی کردن ( برداشت کردن ) توضیح: معمولا از passive این کلمه استفاده می کنند
جمع: نشانه های بارز. . . جمع: بروز نشانه های. . . جلوه / تجلی
خفگی
بی قراری
قصد قبلی/ نیت قبلی
1. جنایی adj Criminal paychology 2. کیفری adj Criminal justice 3. مجرم/ جنایت کار adj/N He is criminal/he is Criminal/ the criminals pose a threat ...
اسیب پذیری/حساسیت ( از لحاظ هیجانی )
خدمات درمانی نیازمندان ( مراقبت های بهداشتی/مراقبت های پزشکی نیازمندان )
خدمات درمانی سالمندان ( مراقبت های بهداشتی/مراقبت های پزشکی سالمندان )
1. جایگذاری ( مثلا یک فرد در یک شغل و. . ) 2. دوره کارآموزی
1. موفقیت بزرگ ( پیشرفت یا دستاورد یا کشف بزرگ/مهم ) 2. پیشرفت کردن
1. عایق کردن ( روکش کردن ) 2. معنای مشابه به بالایی را دارد: محافظت کردن
1. طفره رفتن از / اجتناب کردن از 2. فرار کردن از ( هر چیزی )
1. قدردانی/تشکر 2. درک/فهم 3. ارزیابی ( فرد ) 4. افزایش ( قیمت یا ارزش چیزی ) ( با in میاد )
Adj: ورق گردان/ متحول کننده/سرنوشت ساز ( چیزی که تغییر دهنده بازی است )
صلاحیت داشتن/ واحد شرایط شدن
پول را دور ریختن ( در واقع همان پرداخت کردن است اما بار منفی دارد. انگار مثلا پول رو هدر دادی )
۱. ( احساس ) ناکامی ۲. نامیدی Noun
جرأت/جرأت مندی NOUN
با جرأت
جامعه پسند ( adj )
1. شورشی ( کسی که علیه حکومت شورش میکند ) 2. عصیانگر ( کسی که مثل مردم جامعه رفتار نمیکنه و ارزش های جامعه را رد میکند )
1. طبقه/قشر ( در جامعه ) 2. لایه/رگه ( در زمین )
همرنگی
همریختی
1. اجرا کردن ( قانون ) 2. مجبور کردن/وادار کردن ( کسی به انجام کاری یا اطاعت از قانون و. . . )
از عهده کاری برامدن مقاابله کردن با غلبه کردن با/بر
تداخل داشتن ر وی هم افتادن ( روی هم قرار گرفتن ) هموپوشانی داشتن_ همپوشانی کردن اشتراک داشتن _
برداشت/ تفسیر ( از محیط اجتماعی )
عفونت ( سرایت/ابتلا )
مبتلا کردن/ الوده کردن
ارتقا دادن ( سطح چیزی ) بالا بردن
Gross 1. حال بهم زن/چندش اور 2. ناخالص Adj Grossly به شدت ( به طور حال بهم زنی/ به طور چندش اوری ) Adv
Gross 1. حال بهم زن/چندش اور 2. ناخالص Adj Grossly به شدت ( به طور حال بهم زنی/ به طور چندش اوری ) Adv
پخش /پراکندگی/ انتشار Noun
1. رئیس 2. ارشد
Identify foreclosur هویت تحمیلی یا هویت ارثی
● مشغول بودن ( درگیر ( چیزی ) شدن ) ● مشارکت کردن ● نامزد کردن
V: ترکیب کردن N: ترکیب Adj: ترکیبی/مرکب N: محوطه ( ی فنس کشی یا دیوارکشی شده که دارای چند ساختمان است )
اشکار/ قابل توجه
روانشناسی عصب نگر ( عصب روانشناسی )
Noun: جایزه Adj: با ارزش/ ارزشمند
اسیب شناسی روانی
متخصص اسیب شناسی روانی/اسیب شناس روان
متخصص اسیب شناسی/ اسیب شناس
اسیب شناسی ( پاتولوژی )
متخصص مغز و اعصاب/ عصب شناس
عصب شناسی ( نورولوژی )
متخصص اعصاب و روان/ روانشناس عصب نگر
علت ناشناخته
ADJ عجول/عجولانه/بی فکر/بی فکرانه
صمیمی ( نزدیک ) Adi Intimate relationship رابطه ی صمیمی ( نزدیک )
افراد سنتی ( افراد پیرو سنت و رسوم )
1. مسئولیت ( قانونی ) 2. بدهی ( البته باید به صورت جمع باشد و به معنی بدهی ها می شود ) مثال: assets and liabilities دارایی ها و بدهی ها 3. ( در رو ...
تلاش همه جانبه ( تلاش مصرانه )
اصلی:همه جانبه گاهی: مصرانه _ مشترک Adj
- قدرت دادن/بخشیدن - صاحب اختیار و قدرت کردن
1. رقیق _ رقیق کردن ( زیست شناسی - میکرب شناسی ) تعریف: کاستن از غلظت و قدرت محلول یا مخلوط 2. کم کردن ( ارزش/قدرت چیزی )
در هر مقطع زمانی
توصیف کردن/مشخص کردن ویژگی های ( کسی یا چیزی )
1. تناقض داشتن با 2. مخالف بودن با 3. مخالفت کردن با
شکل پذیری ( ترجمه اصلی و بهتر ) انعطاف پذیری Noun
1. تاب اور/انعطاف پذیر ( شخص ) 2. کشسان/ انعطاف پذیر ( چیزی ) Adj
1. تاب اوری/ انعطاف پذیری ( شخص ) 2. کشسانی/ انعطاف پذیری ( چیزی ) Noun
همیاری ( بهترین ترجمه ) / عمل متقابل n
دارای صلاحیت/شایسته/کارامد ( بهرور )
1. شایستگی/صلاحیت 2. تبحر ( توانایی انجام کاری به خوبی ) N
1. قابل توجه/مهم 2. معنادار Adj
1. اهمیت 2. معنی/مفهوم ( البته در پژوهش های اماری، �معنادار� ترجمه می شود. مثال: statistical significance به لحاظ اماری معنادار
تفاهم - رابطه ی نزدیک
1. رابطه ی نزدیک ( صمیمیت ) 2. رابطه جنسی توجه: معنی، بستگی به شرایط دارد.
1. پروسه ای که یک خانم حامله میشه n 2. تصور/ فکر n
مشخص کردن ( با مفهوم: شناسایی کردن ) ( البته به طور دقیق )
1. به وجود امدن ( مشکلی یا فرصتی و. . . ) ( مطرح شدن ( سوالی، بحثی و. . . ) ) 2. برخاستن ( بلند شدن ) 3. قیام کردن Arise
Turn to Ving رو اوردن به ( چیزی یا انجام کاری )
از بین بردن ( اکثر اوقات با مفهوم: پاک کردن/ زدودن )
تشویق/ دلگرمی N
پیشی گرفتن پیش افتادن
برجسته بودن/ متمایز بودن/ به چشم امدن/سری تو سر ها دراوردند بهتر: مطرح شدن/ درخشیدن
1. دشت ( جلگه ) N 2. ساده ( برای لباس، ساده از لحاظ بدون طرح یا یک رنگ بودن ) ADJ 3. زشت ( برای قیافه ) ADJ 4. به وضوح ( اشکارا/ کاملا ) ADV
بررسی اجمالی/ مرور کلی/ نگاه کلی
1. نمایندهN 2. تفویض اختیار کردن ( اختیار دادن به / وکالت دادن به ) بهتر: محول کردن/ سپردن به/� ( یعنی حق یا مسئولیت و غیره به کسی سپردن )
1. مشاور ( یا راهنما یا مربی، که باتجربه و معتمد هست و به تو اموژچزش و نصیحت میدهد ) N 2. راهنمایی کردن V
1. فهمیدن/پی بردن 2. مد شدن/ متداول شدن
ارباب رجوع ها / مشتریان ( ثابت )
1. وسواس داشتن 2. ( موضوعی ) ذهن ( کسی را ) مشغول کردن
1. جرقه ( چیزی را ) زدن 2 جرقه
1. منفجر کردن - منفجر شدن 2. به سرعت گسترش یافتن و رشد کردن
به یاد ماندنی ( خاطره انگیز/فراموش نشدنی ) Adj
1. ترک کردن 2. ول کردن ( کسی ) / دست از سر ( کسی ) برداشتن
1. تاثیرگذار/ موثر ( از لحاظ عاطفی ) 2. عاطفی adj
1. تحریم 2. تصویب ( رسمی ) / تایید ( رسمی ) / اجازه ( مجوز ) 3. تصویب کردن/ تایید کردن 4. مجازات
خلل و فرج/ تخلخل
به همین ترتیب به این ترتیب
انحصارا ( منحصرا ) / صرفا / به تنهایی
1. توانبخشی کردن ( بازگرداندن ( کسی ) ) ( از بیماری ) 2. اصلاح کردن ( بازسازی کردن ) ( مجرم و. . . . )
1. توانبخشی 2. اصلاح/ باز پروری/ بازسازی
سکونت کردن در/ساکن بودن در ( زندگی کردن در )
1. معرفی کردن 2. وضع کردن ( تصویب کردن )
پایدار _ قابل تحمل
1. تحمل کردن 2. حفظ کردن _ نگه داشتن 3. اثبات کردن ( صحت یا عدالت چیزی )
1. به تصویر کشیدن ( کسی یا چیزی ) - نشان دادن ( کسی یا چیزی ) 2. توصیف کردن ( شرح دادن ) ( با کلمات )
جیب بر
1. جرم 2. حمله ( در ورزش ) 3. توهین
آموزش درون اجتماعی/ آموزش جامعه/ فرهنگ سازی
1. سر و کار داشتن با 2. مقابله کردن با ( برخورد کردن با ) 3. معامله کردن با
پناهگاه/جای امن
1. اگزوز 2. خسته کردن ( نیروی چیزی را گرفتن/از پا دراوردن ) 3. تهی ( تمام ) کردن ( ( به طور کامل ) مصرف کردن ) 4. بیرون کشیدن ( دود، گاز ، هوا و. . ...
بهترین: تحریک پذیر. تند مزاج/کج خلق/بی اعصاب
تنش
1. کنار امدن ( با کسی ) 2. پیش رفتن
1. نامزد کردن/کاندید کردن 2. نامگذاری کردن
اصلی: تاج و تخت ( پادشاهی ) تخت پادشاهی
1. قضاوت/داوری 2. حکم ( رای )
شکاکانه/مشکوک/مردد Adj ############## Be skeptical of =شک داشتن به
بسامد - فرکانس Noun
لرزش - ارتعاش Noun
عجیب است که/ جالب اینکه
1 - خبر ( اطلاع ) محرمانه Noun 2 - خبر دادن به/اطلاع دادن به Verb
1. اختصار ( مخفف ) N 2. انقباض N 3. رکود و کساد ( در اقتصاد ) N
1 - اواره_ اواره کردن 2 - جابجا کردن
اصلی: پرخاشگری می توان گفت: تهاجم N
اصلی: پرخاشگر ( پرخاشگرانه ) می توان گفت: تهاجمی Adj
دارای اضافه وزن/ سنگین وزن
افزایش دادن تقویت کردن
۱. نابودی ۲. ویرانی ۳. تخریب
قرار دادن/ فروکردن ( چیزی را در داخل چیز دیگری ) درج کردن