confabulation

/kənˌfæbjəˈleɪʃn̩//kənˌfæbjʊˈleɪʃn̩/

معنی: خیال پرستی، درد دل، صحبت
معانی دیگر: صحبت، درد دل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of chatting casually.
مشابه: chat

(2) تعریف: in psychiatry, the substitution of fantasy for fact in the memory.

جمله های نمونه

1. A team of people confabulation wears and say from guard the weakest of western city gate city.
[ترجمه گوگل]تیمی از افراد confabulation می پوشند و از نگهبان می گویند ضعیف ترین شهر دروازه شهر غربی
[ترجمه ترگمان]تیمی از مردم confabulation از ضعیف ترین شهر در شهر غربی محافظت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This phenomenon, known as confabulation in psychiatric jargon, is also found in people with frontal lobe disorders.
[ترجمه حسین شاکری] همچنین این پدیده که در اصطلاحات روانشناسی �افسانه سازی� نامیده می شود، در آدم هایی با اختلالات قشر پیشانی یا گیجگاهی مغز نیز دیده می شود.
|
[ترجمه گوگل]این پدیده که در اصطلاح روانپزشکی به عنوان confabulation شناخته می شود، در افراد مبتلا به اختلالات لوب فرونتال نیز دیده می شود
[ترجمه ترگمان]این پدیده که به عنوان confabulation در اصطلاحات روانی شناخته می شود نیز در افراد با اختلالات لوب پیشانی پیدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The researchers said that as M. L. 's tendency to confabulation doesn't vary with the difficulty of memory retrieval, it undermines the idea that it's inherently a memory retrieval problem.
[ترجمه گوگل]محققان گفتند که از آنجایی که تمایل M L به مخدوش کردن با دشواری بازیابی حافظه متفاوت نیست، این ایده که ذاتاً یک مشکل بازیابی حافظه است را تضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]محققان گفتند که به عنوان م آل گرایش به confabulation با دشواری بازیابی حافظه، تفاوت چندانی ندارد، این ایده، این ایده را که ذاتا یک مشکل بازیابی حافظه است، تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their suggestion is that confabulation often doesn't involve memory at all. Rather, they say it reflects a basic inability to select the appropriate mental process for the task at hand.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد آنها این است که confabulation اغلب به هیچ وجه شامل حافظه نمی شود در عوض، آنها می گویند که این نشان دهنده یک ناتوانی اساسی در انتخاب فرآیند ذهنی مناسب برای کار مورد نظر است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن ها این است که confabulation اغلب شامل حافظه نمی شود بلکه آن ها می گویند که این نشان دهنده ناتوانی اساسی در انتخاب فرآیند ذهنی مناسب برای کار در دست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Confabulation triumphs over organic disease. The hemiplegiac’s anosognosia is a stark example, but we all engage in the same basic process.
[ترجمه گوگل]Confabulation بر بیماری ارگانیک پیروز می شود آنوسوگنوزیا همی پلژی یک مثال واضح است، اما همه ما درگیر یک فرآیند اساسی هستیم
[ترجمه ترگمان]confabulation در غلبه بر بیماری های ارگانیک The hemiplegiac یک نمونه کامل است، اما همه ما در یک فرآیند اولیه درگیر می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Though the occurrence of confabulation in torture victims is more speculative, it's a marked possibility.
[ترجمه گوگل]اگرچه وقوع اختلاس در قربانیان شکنجه بیشتر حدس و گمان است، اما یک احتمال مشخص است
[ترجمه ترگمان]هر چند که وقوع confabulation در قربانیان شکنجه بیشتر speculative است، این یک احتمال مشخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their suggestion is that confabulation often doesn't involve memory at all.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد آنها این است که confabulation اغلب به هیچ وجه شامل حافظه نمی شود
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن ها این است که confabulation اغلب شامل حافظه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Confabulation is an important type of false memory.
[ترجمه گوگل]Confabulation نوع مهمی از حافظه کاذب است
[ترجمه ترگمان]confabulation یک نوع مهم از حافظه غلط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the restaurant, we met us hereafter the confabulation object for 7 days.
[ترجمه گوگل]در رستوران، ما از این پس به مدت 7 روز شیء confabulation را ملاقات کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در رستوران به مدت ۷ روز از این پس the confabulation را ملاقات کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the psychological mechanisms and neural basis of confabulation are not understood yet.
[ترجمه گوگل]اما مکانیسم‌های روان‌شناختی و مبنای عصبی confabulation هنوز درک نشده‌اند
[ترجمه ترگمان]اما مکانیسم های روانی و اساس عصبی of هنوز درک نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some girls sprang up a dance immediately, other of just stand the side of the side confabulation see.
[ترجمه گوگل]برخی از دختران بلافاصله به رقص برخاستند، برخی دیگر فقط در کنار کناره‌ای بایستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از دخترها بلافاصله شروع به رقص کردند و یکی دیگر از آن ها دور هم جمع شدند تا ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Conclusion: Impairment of basal forebrain alone is sufficient for amnesia and spontaneous confabulation.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: اختلال قاعده پیش‌مغز به تنهایی برای فراموشی و کانفابولاسیون خودبخودی کافی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Impairment از forebrain های اساسی به تنهایی برای فراموشی و confabulation به خودی کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because the cultural background is different, hold the person of dissimilarity language at confabulation, even the language be without any error accurate, will also produce misconstruction.
[ترجمه گوگل]از آنجا که زمینه فرهنگی متفاوت است، نگه داشتن فرد ناهمسانی زبان در confabulation، حتی زبان بدون هیچ گونه خطایی دقیق، نیز تولید اشتباه می کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پس زمینه فرهنگی متفاوت است، فرد of را در confabulation حفظ کنید، حتی اگر زبان بدون خطا باشد، misconstruction نیز تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But once the prime minister go up, immediately shouted a what, suddenly the Yan comes to a stop, then hears them for with the west look inward words quick confabulation.
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که نخست وزیر بالا رفت، بلافاصله فریاد زد، ناگهان یان متوقف می شود، سپس آنها را می شنود برای با نگاه غرب به درون کلمات سرهم بندی سریع
[ترجمه ترگمان]اما وقتی نخست وزیر بالا می رود، بلافاصله الف به سرعت فریاد می زند: چه اتفاقی، ناگهان یان یان به یک توقف ناگهانی می اید، بعد آن ها را با کلمات درونی به شکلی درونی به زبان می اورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیال پرستی (اسم)
castle building, daydreaming, wool-gathering, stargazing, dreaminess, stardust, confabulation, romanticism, utopia, utopianism

درد دل (اسم)
screed, chat, confabulation, collywobbles

صحبت (اسم)
speech, talk, converse, confabulation, conversation, dialogue, colloquy

تخصصی

[روانپزشکی] افسانه سازی

انگلیسی به انگلیسی

• light conversation

پیشنهاد کاربران

علاوه بر معانی پیشنهادی، در دیکشنری کمبریج معنی دیگری وجود دارد که هم جدید است و هم کاملاً کاربردی است:
1. the fact of an artificial intelligence ( = a computer system that has some of the qualities that the human brain has, such as the ability to produce language in a way that seems human ) producing false information.
...
[مشاهده متن کامل]

2. false information that is produced by an artificial intelligence ( = a computer system that has some of the qualities that the human brain has, such as the ability to produce language in a way that seems human )
اطلاعات اشتباه که توسط هوش مصنوعی تولید می شود.
Example 1: 👇
We tried to fine - tune the model to reduce confabulation.
Example 2: 👇
It's important to consider confabulations, or hallucinations, in AI - generated responses, which may lead to the creation of inaccurate information.

confabulation
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/confabulation#
در اصطلاح روان پزشکی، افسانه سازی ( انگلیسی: Confabulation ) یا افسانه بافی، به معنی پر کردن ناخودآگاه فواصل حافظه با تجارب غیر واقعی و خیالی است که بیمار آنها را باور می کند اما واقعیت ندارد. به عبارت دیگر در این حالت، بیمار بخشی از خاطرات خود را با جزئیات من درآوردی پر می کند
خیالبافی
خیال پردازی
افسانه بافی

بپرس