dilute

/daɪˈluːt//daɪˈljuːt/

معنی: ابکی، رقیق کردن، ابکی کردن
معانی دیگر: (از راه آمیختن با آبگونه) رقیق کردن یا شدن، تنک کردن یا شدن، آبناک کردن یا شدن، تنکیدن، (از راه آمیختن با چیز دیگر) دگرگون کردن یا شدن، کم توان کردن یا شدن، ضعیف کردن یا شدن، رقیق

جمله های نمونه

1. to dilute combustible gases with carbon dioxide
گازهای آتش گیر را با دی اکسیدکربن رقیق کردن

2. to dilute the solution with water
محلولی را با آب رقیق کردن

3. Dilute the juice before you drink it.
[ترجمه سعید] آب میوه را قبل خوردن رقیق کنید
|
[ترجمه گوگل]قبل از نوشیدن آب آن را رقیق کنید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه بخوریش، آب میوه رو خالی کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Dilute the paint with a little oil.
[ترجمه راضیه] رنگ را با کمی روغن رقیق کن
|
[ترجمه گوگل]رنگ را با کمی روغن رقیق کنید
[ترجمه ترگمان]نقاشی را با کمی روغن عوض کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dilute the ammonia with water before you use it.
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده آمونیاک را با آب رقیق کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از استفاده از آن، آمونیاک را با آب رقیق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you give your baby juice, dilute it well with cooled, boiled water.
[ترجمه گوگل]اگر به کودک خود آبمیوه می دهید، آن را با آب سرد شده و جوشانده خوب رقیق کنید
[ترجمه ترگمان]اگر به نوزادتان آب میوه می دهید، آن را رقیق کنید و خنک کنید و آب جوشیده را خنک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Add water to dilute the solution to the required strength.
[ترجمه گوگل]آب را اضافه کنید تا محلول به قدرت لازم رقیق شود
[ترجمه ترگمان]آب را برای رقیق کردن محلول به توان مورد نیاز اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These measures are designed to dilute public fears about the product's safety.
[ترجمه گوگل]این اقدامات برای کاهش ترس عمومی در مورد ایمنی محصول طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این اقدامات برای رقیق کردن ترس های عمومی در مورد امنیت محصول طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dilute the paint with water until it is the consistency of milk.
[ترجمه گوگل]رنگ را با آب رقیق کنید تا قوام شیر شود
[ترجمه ترگمان]رنگ را با آب رقیق کنید تا استحکام شیر خشک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dilute the juice slightly with water.
[ترجمه گوگل]شیره را کمی با آب رقیق کنید
[ترجمه ترگمان]عصاره را کمی با آب رقیق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dilute the orange juice with water before you drink it.
[ترجمه گوگل]آب پرتقال را قبل از نوشیدن با آب رقیق کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از نوشیدن آب پرتغال را با آب مخلوط کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The poisons seeping from Hanford's contaminated land quickly dilute in the water.
[ترجمه گوگل]سمومی که از زمین های آلوده هانفورد تراوش می کند به سرعت در آب رقیق می شود
[ترجمه ترگمان]The که از زمین آلوده Hanford تراوش می شوند به سرعت در آب رقیق می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a clear intention to dilute black voting power.
[ترجمه گوگل]قصد روشنی برای کاهش قدرت رای سیاه پوستان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک تصمیم روشن برای رقیق کردن قدرت رای دهی سیاه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When albumin is placed in water, dilute salt solutions, or moderately concentrated salt solutions, it remains soluble.
[ترجمه گوگل]وقتی آلبومین در آب، محلول‌های نمک رقیق یا محلول‌های نمکی با غلظت متوسط ​​قرار می‌گیرد، محلول باقی می‌ماند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آلبومین در آب، محلول های نمک رقیق و یا محلول های نمک متوسط قرار داده شود، قابل حل باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابکی (صفت)
watery, dilute, washy, diluted, soupy, wishy-washy

رقیق کردن (فعل)
attenuate, thin, dilute, extenuate, rarefy, rarify, subtilize

ابکی کردن (فعل)
dilute

تخصصی

[شیمی] رقیق، رقیق کردن
[عمران و معماری] رقیق
[مهندسی گاز] رقیق کردن، آبکی کردن
[زمین شناسی] رقیق کردن ،ابکی کردن پایین آوردن غلظت یک مخلوط ؛ در این مورد غلظت هر گاز خطرناک در هوای معدن بوسیله اضافه کردن هوای تازه .
[نساجی] رقیق کردن - رقیق سازی - رقیق
[ریاضیات] رقیق کردن، رقیق

انگلیسی به انگلیسی

• make a liquid thinner or weaker, water down, reduce the strength of
diluted, watered down, thinned, reduced in strength
when you dilute a liquid, you add water or another liquid to it in order to make it weaker.
to dilute someone's power, idea, or role means to make it weaker or less effective.

پیشنهاد کاربران

dilute [v, adj]
🗣️["داٰی" لوت]
dilution. [n]
🗣️["داٰی" لوشِن]
diluted [v, adj]
🗣️["داٰی" لوتِد]
[VERB]
۱ ) رقیق کردن - آبکی کردن
۲ ) کم اثر کردن - از قدرت و تأثیر چیزی کاستن
💠 Israel has been under intensifying pressure in recent weeks from its closest ally, the United States, to scale down its military campaign and reduce civilian deaths.
...
[مشاهده متن کامل]

On Friday, Washington withheld its veto for the first time from a United Nations Security Council resolution on the war, allowing the resolution to pass after language calling for an immediate halt to hostilities was diluted.
[ADJECTIVE]
۱ ) رقیق شده - آبکی شده
۲ ) کم اثر شده - ضعیف شده ( از لحاظ قدرت تأثیر گذاری )

1. رقیق _ رقیق کردن
( زیست شناسی - میکرب شناسی )
تعریف: کاستن از غلظت و قدرت محلول یا مخلوط
2. کم کردن ( ارزش/قدرت چیزی )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dilute
✅️ اسم ( noun ) : dilution / dilutent
✅️ صفت ( adjective ) : dilute / diluted / dilutive
✅️ قید ( adverb ) : _
فروکاستن | فروکاهیدن
Dilute
Dilute food در گوارش غذا اتفاق می افتد که به معنای آبکی کردن غذا در روده است
کم اثر کردن. تضعیف کردن. کاستن از کیفیت چیزی
کم کردن ارزش/قدرت چیزی
dilute ( زیست شناسی - میکرب شناسی )
واژه مصوب: رقیق کردن
تعریف: کاستن از غلظت و قدرت محلول یا مخلوط
رقیق ( کردن ) ؛ کم کردن ( قدرت چیزی )
– dilute hydrochloric acid
– Dilute the solution with water
– Dilute the juice before you drink it
– These measures are designed to dilute public fears
سرسری گرفتن
( درباره قوانین و دستورات و. . . ) شل گرفتن، جدی نگرفتن، سهل انگاری کردن
کمرنگ کردن
کم کردن تأثیر چیزی
تضعیف کردن
رقیق، آبکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس