rehabilitation

/ˌrihəˌbɪləˈteɪʃn̩//ˌriːəˌbɪlɪˈteɪʃn̩/

معنی: نوسازی، توانبخشی، نوتوانی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار
معانی دیگر: نوتوانی، نوسازی، توانبخشی، تجدید اسکان، احیای شهرت یا اعتبار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or rehabilitating or the condition of having been rehabilitated.

- They believe that a prison's goal should be rehabilitation and not just punishment.
[ترجمه گوگل] آنها معتقدند که هدف زندان باید بازپروری باشد نه فقط مجازات
[ترجمه ترگمان] آن ها بر این باورند که هدف یک زندان باید بازسازی و نه فقط مجازات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has stopped drinking and regained his health, and he credits Alcoholics Anonymous for his rehabilitation.
[ترجمه الهام] او مصرف الکل را متوقف کرده و به خاطر احیای سلامتی اش، باعث اعتبار ( انجمن ) الکلیهای گمنام شد.
|
[ترجمه گوگل] او نوشیدنی را ترک کرده و سلامتی خود را به دست آورده است و او به الکلی های گمنام مدیون توانبخشی خود می باشد
[ترجمه ترگمان] او مشروب را متوقف کرده و سلامتی خود را دوباره به دست آورده است، و به Alcoholics ناشناس برای توان بخشی خود اعتبار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the rehabilitation of northern forests
بازسازی جنگل های شمال

2. the rehabilitation of slum areas
بازسازی محله های فقیرنشین

3. The prison is euphemistically called a "rehabilitation centre".
[ترجمه گوگل]این زندان در اصطلاح "مرکز بازپروری" نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]این زندان به نام \"مرکز توان بخشی\" خوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's checked into a private clinic for drug rehabilitation.
[ترجمه گوگل]او برای بازپروری مواد مخدر به یک کلینیک خصوصی مراجعه کرده است
[ترجمه ترگمان]او برای توان بخشی معتادان به یک کلینیک خصوصی رسیدگی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's booked himself into a rehabilitation clinic.
[ترجمه گوگل]او خود را به یک کلینیک توانبخشی رزرو کرده است
[ترجمه ترگمان]او خودش را درگیر یک کلینیک توان بخشی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Important differences existed between the clinical and rehabilitation members in their approach to patient management.
[ترجمه گوگل]تفاوت های مهمی بین اعضای بالینی و توانبخشی در رویکرد آنها به مدیریت بیمار وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تفاوت های مهمی بین اعضای بالینی و توان بخشی در رویکرد آن ها نسبت به مدیریت بیمار وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rehabilitation will be an uphill struggle.
[ترجمه گوگل]توانبخشی یک مبارزه دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]توان بخشی یک مبارزه دشوار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have also backed scientific research into rehabilitation schemes and their effectiveness.
[ترجمه گوگل]ما همچنین از تحقیقات علمی در مورد طرح های توانبخشی و اثربخشی آنها حمایت کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین از تحقیقات علمی در زمینه طرح های نوسازی و اثربخشی آن ها پشتیبانی کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government's international rehabilitation was greatly assisted by the Gulf war.
[ترجمه گوگل]بازسازی بین المللی دولت با جنگ خلیج فارس کمک زیادی کرد
[ترجمه ترگمان]جنگ داخلی دولت به شدت به بازسازی بین المللی کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These offer valuable information and rehabilitation services to handicapped individuals.
[ترجمه گوگل]این اطلاعات ارزشمند و خدمات توانبخشی را به افراد معلول ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این ها خدمات اطلاعاتی و توان بخشی ارزشمندی برای افراد معلول ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, rehabilitation has made rather more significant inroads than is suggested by the formal description of the system.
[ترجمه گوگل]با این حال، توانبخشی نسبت به آنچه که در توصیف رسمی سیستم پیشنهاد می شود، پیشرفت های چشمگیری داشته است
[ترجمه ترگمان]با این حال، نوسازی باعث تاخت و تاز بسیار بیشتری نسبت به توصیف رسمی سیستم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some seek personal de-criminalisation and rehabilitation, others have a more fundamental objection to man-made laws and courts as such.
[ترجمه گوگل]برخی به دنبال جرم زدایی و بازپروری شخصی هستند، برخی دیگر مخالفت اساسی تری با قوانین و دادگاه های ساخت بشر دارند
[ترجمه ترگمان]برخی به دنبال جرم انگاری و توان بخشی شخصی هستند، برخی دیگر اعتراض اساسی تری نسبت به قوانین و دادگاه ها دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a psychiatric rehabilitation centre for people unable to cope with daily problems.
[ترجمه گوگل]این مرکز توانبخشی روانپزشکی برای افرادی است که قادر به مقابله با مشکلات روزمره نیستند
[ترجمه ترگمان]این یک مرکز توان بخشی روانی برای افرادی است که نمی توانند با مشکلات روزمره کنار بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They had a team of architects beavering away at a scheme for the rehabilitation of District
[ترجمه گوگل]آنها تیمی از معماران را داشتند که از طرحی برای بازسازی منطقه دوری می‌کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها گروهی از معماران را داشتند که در طرحی برای نوسازی منطقه دور افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوسازی (اسم)
novation, modernization, renovation, instauration, reconstruction, rehabilitation

توانبخشی (اسم)
rehabilitation

نوتوانی (اسم)
rehabilitation

تجدید اسکان (اسم)
rehabilitation

احیای شهرت یا اعتبار (اسم)
rehabilitation

تخصصی

[زمین شناسی] توانبخشی قلبی
[حقوق] اعاده حیثیت، اعاده اعتبار، اعاده وضع، ترمیم
[آب و خاک] نوسازی، احیا، تجدید حیات

انگلیسی به انگلیسی

• restoration to good health or condition; restoration of a person's good reputation

پیشنهاد کاربران

تجدید قوا
1. توانبخشی
2. اصلاح/ باز پروری/ بازسازی
معنای دوستان:
✔️ اعادۀ اعتبار
✔️ بازپروری
✔️ اصلاح و تربیت مجدد
Some feel that punishment should focus more on rehabilitation instead of long prison terms. Others feel prison terms are important for social stability
...
[مشاهده متن کامل]

▪️▪️▪️
✔️ احیای شهرت یا اعتبار
Sheikh Nawaf, Emir of Kuwait, Dies at 86
He was defense minister when Iraq invaded his tiny but oil - rich country, and he became ruler in his 80s.
. . .
At the time of the Iraqi invasion, Sheikh Nawaf was minister of defense. His rehabilitation after the war came slowly.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : rehabilitate
اسم ( noun ) : rehab / rehabilitation
صفت ( adjective ) : rehabilitative
قید ( adverb ) : _
بازتوانی، توان بخشی
ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﺑﻬﺪﺍﺷﺘﯽ، ﺗﻮﺍﻧﺒﺨﺸﯽ ﯾﺎ ﺑﺎﺯﺗﻮﺍﻧﯽ ‏ ( Rehabilitation ) ﻓﺮﺁﯾﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ بهﻓﺮﺩ ﺗﻮﺍﻧﺨﻮﺍﻩ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻭﺍﻗﻌﻪ، ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﯾﺎ ﺁﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩﯼ ﻭﯼ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﺠﺪﺩﺍً ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ.
rehabilitation ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: بازپروری
تعریف: احیای زمین تخریب شده برای دستیابی به سطح قبلی تولید و پایدار نگهداشتن آن
توان بخشی برای بازگشت به زندگی عادی ( درباره ی معتادان و زندانیان )
توانبخشی
در متون حقوقی به معنی اعاده حیثیت
دوره درمان وابستگی به مواد مخدر یا الکل
توانبخشی ( پس از بیماری ) یا اعاده ی اعتبار ( پس از آزادی ) برای بازگشت به زندگی
تقویت
احیای محل سکونت
مرمت
اعاده حیثیت مجرم
در نفت و گاز:
ارتقای ضریب بازیافت
افزایش ضریب بازیافت
نوسازی
بازپروری
اصلاح و تربیت مجدد
بازپروری
بازسازی
اعادۀ اعتبار، اصلاح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس