reciprocation

/rɪˌsɪprəˈkeɪʃn̩//rɪˌsɪprəˈkeɪʃn̩/

معنی: عمل متقابل
معانی دیگر: عمل متقابل

جمله های نمونه

1. There was no reciprocation of affection.
[ترجمه گوگل]هیچ واکنش متقابل محبتی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ اثری از مهر و محبت وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Generally, then, one would expect to find reciprocation in populations of highly social animals living in small intensely interactive groups.
[ترجمه گوگل]بنابراین، به طور کلی، می توان انتظار داشت که در جمعیت حیوانات بسیار اجتماعی که در گروه های کوچک به شدت تعاملی زندگی می کنند، واکنش متقابل پیدا شود
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، پس از آن انتظار می رود که در جمعیت های به شدت اجتماعی که در گروه های بسیار تعاملی کوچک زندگی می کنند، عمل متقابل انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reciprocation seems to depend on the expectation of assistance from the beneficiary at a later time.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد متقابل به انتظار کمک از سوی ذینفع در زمان بعدی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد reciprocation به امید کمک از سوی ذی نفع در زمان بعدی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reciprocation lies in the ownership and professional systems.
[ترجمه گوگل]متقابل در مالکیت و سیستم های حرفه ای نهفته است
[ترجمه ترگمان]عمل متقابل در مالکیت و سیستم های حرفه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Six principles are Reciprocation, Commitment and Consistency, Social Proof, Liking, Ahthority, and Scarcity.
[ترجمه گوگل]شش اصل عبارتند از: متقابل، تعهد و سازگاری، اثبات اجتماعی، دوست داشتن، اقتدار و کمیابی
[ترجمه ترگمان]شش اصل عبارتند از: تعهد و ثبات، اثبات اجتماعی، دوست داشتن، Ahthority، و کمیابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Reciprocation of self - inflation of governmental organization and officer's standard value orientation.
[ترجمه گوگل]متقابل خود تورمی سازمان دولتی و جهت گیری ارزشی استاندارد افسران
[ترجمه ترگمان]reciprocation از خود - تورم سازمان دولتی و جهت گیری ارزش استاندارد کارمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All is communicated through the straightest reciprocation between direct mind to mind.
[ترجمه گوگل]همه چیز از طریق مستقیم ترین ارتباط متقابل بین ذهن مستقیم به ذهن منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]همه چیز از طریق عمل متقابل بین ذهن مستقیم به ذهن منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This article expatiates the lead-foot-line reciprocation method and its usages from the two sides of cathode lead-foot joint reciprocation and deflexion loop down-lead reciprocation.
[ترجمه گوگل]این مقاله روش رفت و برگشتی خط سرب-پای-خط و کاربردهای آن را از دو طرف رفت و برگشت مفصل سرب-پای کاتد و رفت و برگشت حلقه خمشی به پایین-سرب توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد روش متقابل پیشروی - پای - محور و کاربرد آن از دو طرف اتصال به سمت کاتد - پایین - پایین و حلقه deflexion - پیشروی - پیشروی - عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That would raise unjustified hopes and there had been no reciprocation.
[ترجمه گوگل]این امیدهای ناروا را افزایش می داد و هیچ واکنش متقابلی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]این کار باعث افزایش امیدها و خواسته های ناموجه می شد و هیچ اقدامی متقابل وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Preferences for partners are probably based on the frequency of reciprocation.
[ترجمه گوگل]ترجیحات برای شرکا احتمالاً بر اساس دفعات متقابل است
[ترجمه ترگمان]ترجیحات برای شرکا احتمالا براساس فرکانس عمل متقابل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The criteria for reciprocal altruism seem fulfilled as the interactions seem based upon expectations of reciprocation.
[ترجمه گوگل]معیارهای نوع دوستی متقابل برآورده به نظر می رسد زیرا تعاملات بر اساس انتظارات متقابل به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که معیارهای نوع دوستی متقابل به نظر می رسد و تعاملات براساس انتظارات عمل متقابل عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was becoming painfully obvious that apart from a brief, overpowering lust there was no reciprocation of her fragile feelings.
[ترجمه گوگل]به طرز دردناکی آشکار می شد که به جز یک شهوت کوتاه و غلبه کننده، هیچ واکنش متقابلی در احساسات شکننده او وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]به طرز دردناکی واضح می شد که جدا از یک شهوت شدید و غیرقابل مقاومت در آن وجود نداشت که احساسات لطیف او را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Others must be taken, very precisely, very deliberately, as there is reciprocation on the other side.
[ترجمه گوگل]باید دیگران را بسیار دقیق، بسیار عمدی در نظر گرفت، زیرا در طرف مقابل متقابل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]افراد دیگر نیز باید بسیار دقیق و به طور دقیق انجام شوند، چرا که در طرف دیگر نیز اقدام متقابل انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It all seems so resistless. Sometimes we even want to throw ourselves over the span into oncoming reciprocation because it is all so depressing and we know that we can't overthrow our own governments.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد همه چیز بسیار بی مقاومت است گاهی اوقات ما حتی می‌خواهیم خودمان را به سمت اقدامات متقابل پیش رو بیندازیم، زیرا همه چیز بسیار ناامیدکننده است و می‌دانیم که نمی‌توانیم دولت‌های خود را سرنگون کنیم
[ترجمه ترگمان]همه چیز بسیار سرکش به نظر می رسد بعضی اوقات ما حتی می خواهیم خود را به مسیری سوق دهیم که در حال برخورد است، زیرا همه این همه افسرده کننده است و ما می دانیم که ما نمی توانیم دولت های خود را سرنگون کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمل متقابل (اسم)
retaliation, rebuttal, reciprocity, reciprocation, reciprocal action

انگلیسی به انگلیسی

• act of requiting, act of doing something in return

پیشنهاد کاربران

همیاری ( بهترین ترجمه ) / عمل متقابل
n
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : reciprocate
اسم ( noun ) : reciprocation / reciprocity
صفت ( adjective ) : reciprocal
قید ( adverb ) : reciprocally
معامله ( مقابله ) به مثل

بپرس