surpass

/sərˈpæs//səˈpɑːs/

معنی: بهتر بودن از، پیش افتادن از، تفوق جستن
معانی دیگر: پیشی گرفتن، جلو زدن، پیشتر رفتن، بیشتر بودن، فراتر رفتن، خارج بودن از

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: surpasses, surpassing, surpassed
مشتقات: surpassable (adj.)
(1) تعریف: to go past or beyond in degree or quantity; be greater or larger than.
مترادف: better, exceed, outdo, outstrip, top
مشابه: best, cap, one-up, outclass, overcome, pass, trump

- This year's milk production surpasses last year's.
[ترجمه R.A] تولید شیر امسال از تولید سال قبل پیشی میگیرد
|
[ترجمه گوگل] تولید شیر امسال از سال گذشته بیشتر شده است
[ترجمه ترگمان] تولید شیر امسال از سال گذشته بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be better than or exceed in talent, accomplishment, or the like.
مترادف: excel, outdo, outmatch, outshine, top
مشابه: ace, best, better, break, cap, eclipse, exceed, outperform, outstrip, overshadow, transcend

- She surpassed all others with her excellent teaching skills.
[ترجمه گوگل] او با مهارت های تدریس عالی خود از دیگران پیشی گرفت
[ترجمه ترگمان] او با مهارت های تدریس عالی خود، از همه دیگران پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be beyond the reach, powers, or capacity of; transcend.
مترادف: transcend
مشابه: exceed, outdistance, rise above

جمله های نمونه

1. the desire to surpass animated hassan's efforts to continue his education
میل برتری جویی،حسن را برانگیخت که تحصیلات خود را ادامه دهد.

2. nor let the sea surpass its bounds
(میلتون) و نگذار دریا از کران خود فراتر رود.

3. The machines of the twentieth century surely surpass those of earlier times.
[ترجمه گوگل]ماشین‌های قرن بیستم مطمئناً از ماشین‌های زمان‌های قبل پیشی می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]ماشین های قرن بیستم، مطمئنا از آن هایی که قبلا بوده اند، پیشی می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most farmers believe that rural life far surpasses urban living.
[ترجمه گوگل]اکثر کشاورزان بر این باورند که زندگی روستایی بسیار بیشتر از زندگی شهری است
[ترجمه ترگمان]اغلب کشاورزان بر این باورند که زندگی روستایی فراتر از زندگی شهری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is undeniable that a cold lemonade in July cannot be surpassed.
[ترجمه گوگل]غیرقابل انکار است که یک لیموناد سرد در ماه جولای قابل پیشی گرفتن نیست
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که نوشیدن لیموناد در ماه جولای را نمی توان از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was determined to surpass the achievements of his older brothers.
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که از دستاوردهای برادران بزرگترش پیشی بگیرد
[ترجمه ترگمان]مصمم بود که از دستاوردهای برادران بزرگ ترش پیشی بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It will be hard to surpass this very high score.
[ترجمه گوگل]پیشی گرفتن از این امتیاز بسیار بالا دشوار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]به سختی می توان از این امتیاز بسیار بالا پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He hopes one day to surpass the world record.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است روزی بتواند رکورد جهانی را پشت سر بگذارد
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است روزی از رکورد جهانی پیشی بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That would surpass its previous high of $ 37
[ترجمه رضا] آن از ارزش قبلی 37 دلاری خود پیشی خواهد گرفت
|
[ترجمه گوگل]این رقم از بالاترین قیمت قبلی خود یعنی 37 دلار فراتر خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]که از ۳۷ دلار قبلی بالاتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He wants to surpass and astound them by transforming the world.
[ترجمه گوگل]او می خواهد با دگرگون کردن جهان از آنها پیشی بگیرد و آنها را مبهوت کند
[ترجمه ترگمان]می خواهد با تغییر جهان از آن ها پیشی بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 15 years, China will likely surpass the U. S. as the world's largest market.
[ترجمه گوگل]در 15 سال آینده، چین احتمالاً از ایالات متحده به عنوان بزرگترین بازار جهان پیشی خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]در عرض ۱۵ سال، چین احتمالا از ایالات متحده پیشی خواهد گرفت اس به عنوان بزرگ ترین بازار جهان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the early 1990s, Goodby helped Sega surpass Nintendo.
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1990، گودبی به سگا کمک کرد تا از نینتندو پیشی بگیرد
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۹۰، Goodby به سگا برتر از نینتندو کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Middle-class living standards here far surpass life in Moscow, where many still live dormitory-style in small apartments.
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی طبقه متوسط ​​در اینجا بسیار بیشتر از زندگی در مسکو است، جایی که بسیاری هنوز به سبک خوابگاهی در آپارتمان های کوچک زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زندگی طبقه متوسط در این کشور از زندگی در مسکو فراتر می رود، جایی که هنوز بسیاری از آن ها در آپارتمان های کوچکی در خوابگاه زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Housing surpass Qingdao Qingdao Seagull unknown Seaview Hotel to listen to the sea Menuhin family, cooking, it is cheaper!
[ترجمه گوگل]مسکن پیشی گرفتن از چینگدائو چینگدائو مرغ دریایی ناشناخته هتل Seaview به گوش دادن به دریا خانواده Menuhin، پخت و پز، آن را ارزان تر است!
[ترجمه ترگمان]خانه سازی از هتل Seaview Qingdao Seagull unknown برای گوش دادن به خانواده Menuhin دریا، پخت وپز، ارزان تر است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Surpass the high marks demand sheet statistics regular college course thesis!
[ترجمه گوگل]فراتر از نمرات بالا تقاضا ورق آمار پایان نامه دوره کالج معمولی!
[ترجمه ترگمان]در پایان، آمار بالای برگه درخواست ماهانه دانشکده را بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The modern gecko's length of body will not surpass 16 inches.
[ترجمه گوگل]طول بدن مارمولک مدرن از 16 اینچ فراتر نمی رود
[ترجمه ترگمان]طول عمر مدرن بدن از ۱۶ اینچ بالاتر نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. But, like the Super Bowl itself, expectations for these Web sites usually surpass the actual event.
[ترجمه گوگل]اما، مانند خود Super Bowl، انتظارات برای این وب سایت ها معمولاً از رویداد واقعی فراتر می رود
[ترجمه ترگمان]اما مانند خود سوپر بول، انتظارات برای این وب سایت ها معمولا از رویداد واقعی پیشی می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهتر بودن از (فعل)
cote, excel, surpass

پیش افتادن از (فعل)
surpass, whop, outstrip, outmatch

تفوق جستن (فعل)
surpass

تخصصی

[ریاضیات] بزرگتر بودن، تجاوز

انگلیسی به انگلیسی

• exceed, be greater than; do better than, excel; go beyond, transcend
to surpass someone or something means to be better than them or to have more of a particular quality than them; a formal word.
if something surpasses expectations or understanding, it goes beyond the limit of what could have been expected or what could have been understood.

پیشنهاد کاربران

فراتر رفتن از
He divided 37 by 86 and
He even surpassed the computer .
او از کامپیوتر هم بهتر حساب کتاب کرد .
بهتر بودن از
surpass ( v ) ( sərˈp�s ) =to do or be better than sth sb, e. g. He hopes someday to surpass the world record. The success of the show surpassed all expectations.
surpass
پیشی گرفتن
پیش افتادن
بهتر بودن از ، پیشی گرفتن از ، فراتر بودن از
اقا این کلمه حرف اضافه نداره پس خودتون باید" از "رو اضافه کنید
surpass///فراتر بودن ، فراتر رفتن
suppress///سرکوب کردن
بهتر بودن ، پیشی گرفتن
پیشی گرفتن
جلوتر ، فراتر
That has surpassed all expectations
یعنی فراتر از تمام انتظارات بودند.
برآورده کردن
That has surpassed all expectations
که همه انتظارات رو برآورده کرده است
بهتر شدن در طول زمان
تجاوز کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس