پیشنهادهای حدیث ایران (١٣٣)
بو - بوییدن - بودادن
مزه - مزه دادن - چشیدن
دربرداشتن - درگیرکردن - شامل شدن - مستلزم بودن
موفق شدن - از عهده برامدن - اداره کردن
به نظر رسیدن - ظاهر شدن
معمول - عادی - رایج - مشترک
چاق
نازک - لاغر - رقیق
فرش
اگر اسم باشد = شوک. اگر فعل باشد = شوکه کردن.
گیج کردن
ترساندن
خداشناسی - عشق - معرفت
سخن پیامبر - عشق - تازه
غلبه کردن - شکست دادن
اگر اسم باشد = تعجب - کار تعجب اور. اگر فعل باشد = متعجب کردن.
سرگرم کردن
نترس - شجاع
ترس - ترسیدن - نگرانی
1 - نگه داشتن - حفظ کردن. 2 - ادامه دادن
کاغذ
اهن
ورقه - برگه
اگر فعل باشد = کاشتن اگر اسم باشد = گیاه
بلند شدن - به پا خاستن
سیم
مسی
جلو
ارتش
سر - راز - رمز
بی فایده
بلند کردن - سرقت
اغوش
نگه داشتن
برداشتن - بلند کردن - یادگرفتن
سروصدا
بستن - برهم نهادن
فریاد زدن - باصدای بلند گفتن
عادت
صداکردن - تلفن زدن - فریاد زدن - نامیدن
شکست
معنی - منظور
معنی دادن - منظور داشتن - دربرداشتن
اگر فعل باشد به معنی => روزه - روزه بودن - غذا نخوردن. اگر صفت باشد به معنی => تند - سریع
خلاق - مبتکر
اختراع
از خود پرسیدن
شگفت انگیز - عالی
اسم =معما - سوال بدون پاسخ - جورچین فعل= گیج کردن
عالی - مهم - بزرگ
رفتن به - رسیدن به
دوچرخه سواری کردن
گرد هم اوردن
حمل و نقل
حمل و نقل
اسم = نیرو - زور فعل= مجبور کردن
از خود بیرون دادن - ساطع کردن
ساطع کردن - از خود بیرون دادن
ورزش دو و میدانی
به طور روشن - به وضوح
فصل
روی زمین
کف زمین - طبقه
به ارامی - در سکوت
سکوت
ساکت
عملیات - عملکرد - عمل جراحی
عمل کردن - عمل جراحی کردن - کار کردن - کار کردن با
تا به حال
تا به حال
درست - حق
فرد - انسان واحد - فردی - انفرادی
قرار دادن
جا - مکان - در ( رتبه ای - جایی و. . . ) قرار دادن
دریافت - پذیرش
دریافت کردن
توصیه
توصیه کردن - نصیحت کردن
برنده
برنده شدن
لمس - لمس کردن - تماس - دست زدن به
شفاهی - دهانی
فورا - بلافاصله
اندازه گیری
اسم = معیار - مقیاس - اقدام فعل= اندازه گیری کردن
پهنا
پهن
درازا
عمق
عمیق
گرما
تشویق کردن - دلگرم کردن - جرئت دادن
ته - قسمت پایینی
جایزه
جایزه - اعطا کردن
شانس - بخت - اقبال
بخت - شانس - اقبال
گنجاندن - شامل شدن
دنبال کردن - پیروی کردن - تعقیب کردن
شامل - شامل شدن - تشکیل شدن از = be made up of
کنترل ( کردن ) - نظارت ( کردن )
اساسا - اصولا
مذهب
دشت - زمین مسطح
جذاب
جذابیت - جذب
جذب کردن
مترادف ان =with = با
رقابت - هم چشمی - مسابقه
جشن
جشن گرفتن
کشتی
قهرمان ورزشی - ورزشکار
برگزار کردن - نگه داشتن
مسابقه دادن
مفصل - با جزئیات
خلاصه - مختصر - کوتاه مدت
علاقه
اتفاق افتادن - برگزار شدن
یکنواخت - صاف - هموار
به یاد اوردن
بیماری
پایه - اساس
یک بیماری روحی - روانی
روحی - ذهنی - روانی
1 - منطقه - ناحیه - بخش 2 - مساحت
ما بازی را باختیم
تمام پولم را گم کردم
از دست دادن - باختن - گم کردن
ضرر - از دست دهی
بی هوش - بی خبر - نااگاه
احساسات - شور - عاطفه
احساساتی - عاطفی