held


زمان گذشته و اسم مفعول فعل: hold

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of hold

جمله های نمونه

1. held in high repute
دارای شهرت خوب،معتبر،به نیکی شناخته شده،سربلند

2. akbar held the rudder while the other five rowed rapidly
اکبر سکان را در دست گرفت در حالیکه آن پنج نفر دیگر به سرعت پارو می زدند.

3. he held a seat in congress for more than twenty years
او بیش از بیست سال عضو کنگره ی امریکا بود.

4. he held it with his teeth
با دندان آن را نگهداشت.

5. he held the audience's attention for two hours
او دو ساعت توجه حضار را به خود معطوف داشت.

6. he held the embassy in that country for over nine years
او متجاوز از نه سال سفارت در آن کشور را به عهده داشت.

7. he held the presidency for four years
چهار سال مقام ریاست جمهوری را (بعهده) داشت.

8. i held the baby in my arms
بچه را بغل گرفتم.

9. i held the job and he hammered it
من آن را نگه داشتم و او به آن چکش زد.

10. she held my hand and led me step by step
دستم بگرفت و پا به پا برد

11. she held the child to her breast
کودک را در آغوش گرفت.

12. she held the rope tight
طناب را محکم گرفت.

13. they held me prisoner
آنها مرا در زندان نگهداشتند.

14. they held the bus waiting
آنها اتوبوس را (معطل) نگهداشتند.

15. they held the news until the last possible instant
خبر را تا آخرین لحظه ی ممکن بروز ندادند.

16. they held their ears and waited for the bang
آنها گوش های خود را گرفتند و منتظر صدای انفجار شدند.

17. they held two meetings
آنان دوبار ملاقات کردند.

18. a thing held in pledge
چیزی که گرو نگه داشته می شود

19. elections are held once every four years
انتخابات (گزینگان) هر چهار سال یک بار انجام می شود.

20. ferdowsi is held in high honor
فردوسی بسیار تجلیل می شود.

21. he had held together his torn sleeve with a few pins
آستین پاره ی خود را با چند سوزن ته گرد به هم وصل کرده بود.

22. he is held in police custody
او تحت بازداشت پلیس است.

23. the child held the kitten against his chest and petted it
کودک بچه گربه را در بر گرفت و آن را نوازش کرد.

24. the mother held the baby in the crook of her arm
مادر کودک را در خم بازوی خود نگه داشت.

25. the nurse held the patient by the hand and walked him around the room
پرستار دست بیمار راگرفت و او را دور اتاق راه برد.

26. the plane held over london
هواپیما روی لندن می چرخید و منتظر فرود بود.

27. the soldiers held their positions
سربازان مواضع خود را حفظ کردند.

28. the wind held from the north
باد به وزش از شمال ادامه داد.

29. you are held legally responsible
شما قانونا مسئول هستید.

30. a voluminous negress held him by the hand
یک زن سیاهپوست تنومند دستش را گرفت.

31. prisoners who were held incommunicado
زندانیانی که بدون ارتباط به خارج محبوس شده بودند

32. that idea once held sway but is now forgotten
یک وقتی آن اندیشه رواج داشت ولی اکنون فراموش شده است.

33. the elections were held last year
انتخابات پارسال انجام شد.

34. the rod is held in its place by four screws
میله با چهار پیچ در جای خود ثابت شده است.

35. the town's people held her in high repute
مردم شهر او را به نیکی می شناختند.

36. they have been held down, by harsh and unjust laws
قوانین سخت و غیرعادلانه آنها را پست و زبون نگهداشته است.

37. wrestling nationals are held once every two years
مسابقات ملی کشتی هر دو سال یکبار انجام می شود.

38. you will be held accountable
شما مسئول خواهید بود.

39. the money will be held in trust for you until you're 21
تا وقتی که به سن 21 سالگی برسی این پول به امانت برایت نگهداری خواهد شد.

40. he killed his drink and held out the empty glass
او مشروب خود را بالا داد و با دست دراز لیوان خالی را بلند کرد.

41. his hand trembled as he held the spoon, dribbling sugar all over the tablecloth
قاشق شکر را که گرفت دستش لرزید و شکر را بر رومیزی پاشید.

42. the rattle of the party held next door
سر و صدای مهمانی در خانه ی مجاور

43. despite repeated enemy attacks, the town held
علیرغم حملات مکرر دشمن،شهر سقوط نکرد.

44. he glued together layers of wood and held them in a clamp to dry
لایه های چوب را به هم چسب زد و در قید گذاشت تا خشک شود.

45. he had me spooked all right, he held a gun!
حسابی مرا ترساند،هفت تیر در دست داشت !

انگلیسی به انگلیسی

• held is the past tense and past participle of hold.

پیشنهاد کاربران

در آغوش گرفتن ، به آغوش چسباندن
We all know newborn babies need to be held often
همه ما می دانیم که نوزادان تازه متولد شده باید اغلب در آغوش گرفته شوند
برگزار کردن
تلقی شدن
در حقوق
برگزار شده
اعلام > اختیار >
در حال برگزاری ( مثلا یه نمایشگاه )
کسب نموده وبدست اورده باموفقیت ( درمورد مدارک تحصیلی یاسایر دوره ها )
در متون حقوقی رأی دادگاه است
اظهار داشت یا
مقرر داشت
کردن ( مثلا پاسخگو کردن )
🎵someone you ( held ) , you held when you were lonely. . . 🎵
در این تیکه آهنگ میفرماید:
کسی که ( در آغوشت گرفتی، کنار خودت نگهش داشتی ) وقتی که تنها بودی. . .
گذشته فعل holdهست یعنی نگه داشتن
منصوب شدن در مقامی
مطرح شده

برگزار شدن
گذشته فعل hold نگهداشتن
حفظ شود، ثبت شود
Held job
مشغول به کار شدن
گنجانده شده
نگه داشته
تحت اختیار
تصور شده. . .
شناخته شده
برگزار شد
نگه داشتن
گاهی مطرح شده هم معنی میده
نگهداری شده است
گرفته شده است
نگه داشته شده است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس