پرسش خود را بپرسید
١ رأی
١ پاسخ
٤٨٧ بازدید

در بیان این سه کم جنبان لبت از ذهاب و از ذهب وز مذهبت کین سه را خصمست بسیار و عدو در کمینت ایستد چون داند او ✏ «مولوی»  

٦ ماه پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
١٠٣ بازدید

شعله‌ها با گوهران گردان بود شعله آن جانب رود هم کان بود نور روزن گرد خانه می‌دود زانک خور برجی به برجی می‌رود ✏ «مولوی»  

٦ ماه پیش
٣ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٢٩ بازدید

ما همه شیران ولی شیر علم حمله‌شان از باد باشد دم‌بدم حمله‌شان پیداست و ناپیداست باد آنک ناپیداست هرگز گم مباد ✏ «مولوی»  

٧ ماه پیش
٢ رأی
١ پاسخ
١٠٦ بازدید

چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زهره کرد عورتی را زهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخست ای عنود پس ببین کین مسخ کردن چون بود پیش آن مسخ این به غایت دون بود ✏ «مولوی»  

٧ ماه پیش
١ رأی
تیک ٣ پاسخ
٥٨٨ بازدید
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
٢١٥ بازدید

دشمن به دشمن آن نپسندد که بیخرد با نفس خود کند به مراد و هوای خویش گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق بهتر ز دیده‌ای که نبیند خطای خویش چاهست و راه و دیدهٔ بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خوایش ✏ «سعدی»  

٧ ماه پیش
١ رأی
٤ پاسخ
٨٣ بازدید
چند گزینه‌ای
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
١٢٩ بازدید

دین به دنیای دنی دادن نه کار عاقل است می دهی یوسف به سیم قلب ای نادان چرا هیچ میزانی درین بازار چون انصاف نیست گوهر خود را نمی سنجی به این میزان چرا نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن می خوری خون از برای نعمت الوان چرا ✏ «صائب تبریزی»  

٧ ماه پیش