پرسش خود را بپرسید
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٢١٩ بازدید

آنچ گل را گفت حق خندانش کرد با دل من گفت و صد چندانش کرد عاشق آنم که هر آن آن اوست عقل و جان جاندار یک مرجان اوست چون در زرادخانه باز شد غمزه‌های چشم تیرانداز شد بر دلم زد تیر و سوداییم کرد عاشق شکر و شکرخاییم کرد ✏ «مولانا»  

٨ ماه پیش
١ رأی
تیک ١ پاسخ
٩٤ بازدید

در سمرقندست قند اما لبش از بخارا یافت و آن شد مذهبش بدر می‌جویم از آنم چون هلال صدر می‌جویم درین صف نعال تو فسرده درخور این دم نه‌ای با شکر مقرون نه‌ای گرچه نیی ✏ «مولانا»  

٨ ماه پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
٩٠ بازدید

چون زبانهٔ شمع پیش آفتاب نیست باشد هست باشد در حساب هست باشد ذات او تا تو اگر بر نهی پنبه بسوزد زان شرر نیست باشد روشنی ندهد ترا کرده باشد آفتاب او را فنا ✏ «مولانا»  

٨ ماه پیش
٢ رأی
٢ پاسخ
٥٠٥ بازدید

دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت هرچه کردم ناله از دل، سنگدل نشنید و رفت

٩ ماه پیش
٠ رأی
تیک ٢ پاسخ
١٣٤ بازدید
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
١٢٣ بازدید

هر طروقی این فروقی کی شناخت جز دقوقی تا درین دولت بتاخت   آن دقوقی داشت خوش دیباجه‌ای عاشق و صاحب کرامت خواجه‌ای منقطع از خلق نه، از بد خوی منفرد از مرد و زن نه، از دوی ✏ «مولانا»  

٩ ماه پیش
٠ رأی
١ پاسخ
١١٣ بازدید

نیست جنسیت ز روی شکل و ذات آب جنس خاک آمد در نبات باد جنس آتش آمد در قوام طبع را جنس آمدست آخر مدام جنس ما چون نیست جنس شاه ما مای ما شد بهر مای او فنا چون فنا شد مای ما او ماند فرد پیش پای اسپ او گردم چو گرد ✏ «مولانا»  

٩ ماه پیش
٠ رأی
٢ پاسخ
٩٠ بازدید
٣ رأی
٣ پاسخ
٩٠ بازدید

در بیت  "ناله از باطن برآرد کای خدا / آنچ دادی دادم و ماندم گدا"  منظور از "گدا ماندن" چیست؟

٩ ماه پیش