پرسش خود را بپرسید
١ رأی
تیک ١ پاسخ
١٣٣ بازدید

طالب زر گشته جمله پیر و خام لیک قلب از زر نداند چشم عام پرتوی بر قلب زن خالص ببین بی محک زر را مکن از ظن گزین گر محک داری گزین کن ور نه رو نزد دانا خویشتن را کن گرو یا محک باید میان جان خویش ور ندانی ره مرو تنها تو پیش ✏ «مولانا»  

١ سال پیش
٣ رأی
تیک ١ پاسخ
١٤١ بازدید

کز ضرورت هست مرداری مباح بس فسادی کز ضرورت شد صلاح دیر یابد صوفی آز از روزگار زان سبب صوفی بود بسیارخوار جز مگر آن صوفیی کز نور حق سیر خورد او فارغست از ننگ دق ✏ «مولانا»  

١ سال پیش
٢ رأی
١ پاسخ
١٣٧ بازدید

بیت  "مست میدانم ز مِی‌ دانم خراب / شیشه مشکن مست میدان را مکش"  به چه مفاهیمی از مستی و معنویت اشاره دارد و چگونه به تصویر کشیده شده است؟  

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
١٥٧ بازدید

در  "گر فضولم من که مهمان توام / شرط نبود هیچ مهمان را مکش" مولانا به چه شیوه‌ای موضوع فروتنی و مهمان‌نوازی را بیان می‌کند؟  

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ١ پاسخ
١٥٤ بازدید
٠ رأی
٢ پاسخ
١٤٥ بازدید

مولانا در بیت  «باری تو از ارواحشان وز باده و اقداحشان»  به چه نوع مستی معنوی اشاره می‌کند و چگونه این مستی از ارواح و باده با حالت‌های عادی مستی متفاوت است؟

١ سال پیش
٦ رأی
تیک ١ پاسخ
١٦٧ بازدید

درونی ده که بیرون نبود از درد به بیرون و درون نبود ز تو فرد چنان دارم که تا پاینده باشم نه از جان بلکه از دل زنده باشم مرا در شعله‌های شوق خود نه چو خاکستر شوم بر باد در ده بهر چه آید درونم دار خرسند برون هم، زیور خرسندیم بند ✏ «امیرخسرو دهلوی»  

١ سال پیش
٢ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٤٩ بازدید

همچو صیادی سوی اشکار شد گام آهو دید و بر آثار شد چندگاهش گام آهو در خورست بعد از آن خود ناف آهو رهبرست رفتن یک منزلی بر بوی ناف بهتر از صد منزل گام و طواف ✏ «مولوی»  

١ سال پیش
٥ رأی
تیک ١ پاسخ
٢٤٦ بازدید

بر دل تازه خیالان مخور از زخم زبان از ره نوسفران خار به مژگان بردار چشمه خون ز دل سنگ گشودن سهل است نامه درد مرا مهر ز عنوان بردار شاهی و عمر ابد هر دو به یک کس ندهند ای سکندر طمع از چشمه حیوان بردار از صدف تا کف خود بحر گشوده است ،ای ابر تخم اشگی بفشان، گوهر غلطان بردار از جگرسوختگان خشک گذشتن ستم است توشه آبله ای بهر مغیلان بردار ✏ «صائب تبریزی»  

١ سال پیش