این ابیات از مثنوی را معنی کنید و مفهوم آنرا بیان نمایید
همچو صیادی سوی اشکار شد
گام آهو دید و بر آثار شد
چندگاهش گام آهو در خورست
بعد از آن خود ناف آهو رهبرست
رفتن یک منزلی بر بوی ناف
بهتر از صد منزل گام و طواف
✏ «مولوی»
٣ پاسخ
این ابیات از مثنوی معنوی مولانا جلالالدین بلخی (مولوی) هستند و به شرح زیر معنی و تفسیر میشوند:
- همچو صیادی سوی اشکار شد / گام آهو دید و بر آثار شد:
- مانند یک شکارچی که به دنبال شکار میرود، ردپای آهو را میبیند و به دنبال آن میرود.
- چندگاهش گام آهو در خورست / بعد از آن خود ناف آهو رهبرست:
- برای مدتی، ردپای آهو برای او راهنماست، اما پس از آن، بوی ناف آهو (مشک) خود راهنمای او میشود.
- رفتن یک منزلی بر بوی ناف / بهتر از صد منزل گام و طواف:
طی کردن یک منزل (مسافت) با بوی ناف آهو بهتر از صد منزل با دنبال کردن ردپای آن است.
مفهوم کلی: مولوی در این ابیات به اهمیت هدایت درونی و الهام اشاره میکند. او میگوید که در ابتدا ممکن است انسان به دنبال نشانههای خارجی (مانند ردپای آهو) باشد، اما در نهایت، هدایت درونی و الهام (بوی ناف آهو) بهترین راهنما خواهد بود. این هدایت درونی میتواند انسان را به مقصد نهایی برساند، حتی بهتر از دنبال کردن نشانههای خارجی.
این ابیات به نوعی به اهمیت اعتماد به هدایت درونی و الهامات قلبی اشاره دارند و نشان میدهند که این هدایت میتواند انسان را به مقصد نهایی و حقیقت برساند.
سلام.
با احترام به نظر دوستان قبلی و بسنده کردن به تفسیر شون، و استفاده از نظراتشون، شاید بشه اضافه کرد که ماحَصَل و درس این ابیات مولوی رو اینطوری بشه گفت که انسان اهل ایمان و عبادت ابتدا یه سِری کارهای ظاهری انجام میده تا اینکه در اثر همون عبادات ظاهری به حال و معنویت و معرفت و حب الاهی می رسه. وقتی اینها برسه، کم کم همون عبادات ظاهری براش معنای جدیدی پیدا میکنه. قبلا همون عبادات رو میدید؛ حالا روی یار معبود رو می بینه؛ قبلا با عبادات پیش میرفت ؛ حالا روی یار اونو می کِشه؛
کسانی که به دنبال علوم ظاهری هستند از طریق کتاب و آموزش هایی که در این زمینه میبینند به مقصد خود میرسند مثل نجوم ریاضی فیزیک و...سالکانی که برای رسیدن به علوم باطنی تلاش میکنند از طریق دنبال روی و با توجه به قلب مرادشان قدم برمیدارند.برای مثال ، صوفی مانند آن صیادی است که به سوی شکار می رود . ردّ پای آهو را پیدا می کند و دنبال آن می رود.در آغاز راه ، ردّ پای آهو برای نشان دادن راه به شکارچی ، وسیله خوب و شایسته ای است . اما وقتی که شکارچی ، مقداری از راه را اینگونه پیمود . بوی دلاویز نافِ آهو(ناف آهو:نافه، انبان مشک، انبانچه که در زیر شکم آهوست و در آن مادهاى فراهم مىآید که تبدیل به مشک مىگردد) او را به سوی خود هدایت می کند . [ سالک در آغاز سلوک ، بیشتر به صورت حقیقت توجه دارد و راه را تعبّدی و تقلیدی می رود . اما وقتی که لختی راه پیمود ، اخگر ذوق و اشتیاق در قلبش پدید می آید و تکلیف و تکلف ، صبغۀ ذوق و اشتیاق می گیرد و بدین ترتیب باقی مانده راه را تا وصول به اصول ، عاشقانه می پیماید . علوم رسمی می تواند در مراحل آغازین سلوک ، مفید افتد . ولی از آن به بعد دیگر این وسیله مناسبی نیست بلکه باید با براق عشق به راه ادامه داد . نافِ آهو نیز می تواند بر معرفت حقیقی دلالت کند .یک منزل طی کردن بوسیله بوی خوش آهو بهتر است از طی کردن صد منزل به وسیله دنبال کردن ردِ پای آهو و گشتن به دنبال اوست . [ فرق است میان سالکی که راه را با انگیزه تعبّد و تقلید می پیماید و آنکه راه سلوک را با عشق و جذبه طی می کند . چنانکه برای شکار چی ، دنبال کردن ردِ پای آهو با پی گیری آهو ، به وسیله بوی خوش ناف آن ، فرق دارد . گام و طواف = : میتواند به معنای آداب و تکالیف ظاهری شریعت باشد یا گذشتن از مقامات و منازل سلوک.(منبع دیدار جان)
************************
صوفی ما در حال مراقبه چون یک نفر شکارچی رد پاى آهو دیده و بر اثر آن روان گردید. ( 163) بر اثر گام آهو رفتن چند گاهی خواهد بود پس از آن بوى ناف آهو رهبر او خواهد بود.( 164) وقتى شکر این گام برداشتن و بوى ناف آهو استشمام کردن را بجا آورد بىشبهه از این گام برداشتن بکام خواهد رسید. ( 165) یک منزل ببوى نافه رفتن بهتر از صد منزل گام برداشتن و طواف کردن است.مولانا بر این نکته تأکید دارد که برای رسیدن به حقیقت، علوم ظاهری و کتاب و دفتر وسیله مناسبی نیست. باید راهی به حقیقت و معرفت آن پیدا کرد که از طریق دلِ پاکِ مردانِ حق است. او میگوید: سیرالیالله باید با معرفت همراه باشد و یک منزل راه پیمودن همراه با معرفت حق، بهتر از صد منزلی است که فقط طی طریق باشد و معرفتی با آن همراه نگردد. کسی که عارف به حقایق است دلی دارد که مهتاب معرفت در آن طلوع میکند. چنین دلی در نظر او دروازهْ بهشت است که بر او گشودهاند: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ»: و کسانى که تقواى الهى پیشه کردند گروه گروه به سوى بهشت برده مىشوند؛ هنگامى که به آن مىرسند درهاى بهشت گشوده مىشود و نگهبانان به آنان مىگویند:«سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!»پروردگار در این آیه از پرهیزکاران سخن میگوید و اینکه درهای بهشت برآنها گشوده است. آن دلی که مظهر معرفت و اسرار تابان الهی است، نسبت به عارف، دری به سوی بهشت ذات حق است. او میگوید: دل همان دل است، اما اگر کسی لیاقت معرفت حق را نداشته باشد همین دروازهْ بهشت در برابر او دیوار میشود.مولانا در دفاتر ششگانه مثنوى فرق و مزیت علم حضورى را بر حصولى چنین بیان کرده است.(عرشیات)