پرسش خود را بپرسید

(دردسر بزرگ انداختن) به انگلیسی

تاریخ
١ سال پیش
بازدید
١٧٢

دردسر بزرگ انداختن

٥١٦
طلایی
٠
نقره‌ای
٠
برنزی
٣٠

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

Get someone into big trouble!

Put someone in a pickle!

Drag someone into a big  mess!

٢٦,٤٦٥
طلایی
١٠
نقره‌ای
٥٦٧
برنزی
٢٢٣
تاریخ
١ سال پیش

1.throw someone to the wolves

He decided to throw his co-worker to the wolves when he asked him to go and see the manager.

 او تصمیم گرفت همکارش را به دردسر بیندازد وقتی از او خواست که برود مدیر را ببیند.

2.get into hot water 

The decided to get their roommate into hot water.

انها تصمیم گرفتند هم اتاقی شان را  به دردسر بیندازند.

3.Run into huge trouble/difficulty/problem ...

She ran into a huge trouble when she got to work late.  

هنگامی او دیر به سر کار رفت با دردسر بزرگی روبرو شد.

4.land somebody in trouble/shit

Maddison landed people 's lives in trouble after passing the traffic light.  

مدیسون با عبور از چراغ راهنمایی جان مردم را به خطر انداخت./مردم‌ را به دردسر انداخت.  

١٢,١٨٧
طلایی
٩
نقره‌ای
١٨٤
برنزی
٦٩
تاریخ
١ سال پیش

Putting in great trouble

٧٦٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٩
برنزی
٤
تاریخ
١ سال پیش

پاسخ شما