پرسش خود را بپرسید

معانی مختلف واژه Squash

تاریخ
٨ ماه پیش
بازدید
١٠٥

معنی های مختلف واژه

 Squash

١٠,٩١٣
طلایی
٩
نقره‌ای
٢٤
برنزی
٢٩٧

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:
  1. سبزیجات یا میوه از خانواده کدو (به عنوان مثال کدو حلوایی):

    Example: She made a delicious soup with butternut squash.

  2. ورزش اسکواش:

    Example: They play squash every weekend at the local sports club.

  3. فشردن یا فشرده کردن چیزی به صورت مسطح یا تا حدی که شکل آن تغییر کند:

    Example: Please squash the empty cans before recycling them.

  4. فشرده کردن یا نشانه‌گذاری کردن چیزی به صورت قوی:

    Example: She tried to squash the rumors about her leaving the company.

  5. توده چیزها یا افراد به هم فشرده شده:

    Example: We had a squash of people in the small room, making it difficult to move around.

  6. بازیکنی که در ورزش اسکواش شرکت می‌کند:

    Example: He is a skilled squash and tennis player.

  7. مشروب افشانی مخلوط میوه‌ها یا سبزیجات:

    Example: I ordered a refreshing squash made with oranges and lemons.

  8. نام یک گونه از کدو (معمولاً بزرگ و تخمی):

    Example: The farmer grew a variety of squashes in his garden.

٦٦,٢٢٠
طلایی
٤٨
نقره‌ای
٣٥٨
برنزی
٥٨١
تاریخ
٨ ماه پیش

پاسخ شما