معانی مختلف واژه Row
معنی های مختلف واژه
Row
١ پاسخ
- سطر یا ردیف:
Example: Please write your name in the first row. (لطفاً نام خود را در سطر اول بنویسید.)
- ردیف از چیزها:
Example: There was a row of books on the shelf. (یک ردیف از کتابها روی قفسه بود.)
- دراز کشیدن یا حرکت در یک خط:
Example: The soldiers marched in perfect rows. (سربازان به صورت دقیق در یک ردیف حرکت کردند.)
- اختلاف نظر یا مشاجره:
Example: There was a heated row between the two colleagues. (یک مشاجره داغ بین دو همکار وجود داشت.)
- ردیف از اشیاء یا افراد:
Example: She planted a row of flowers in her garden. (او یک ردیف گل در باغش کاشت.)
- قایقرانی:
Example: They enjoyed rowing on the lake. (آنها از رانندگی قایق در رویا لذت میبردند.)
- ورود به دستهای از دادهها:
Example: The data is organized in rows and columns. (دادهها به صورت سطرها و ستونها سازماندهی شدهاند.)
- درخواست تقاضا:
Example: He made a formal request in a row to get the necessary permissions. (او در یک دنباله درخواست رسمی کرد تا مجوزهای لازم را دریافت کند.)