پرسش خود را بپرسید

معانی مختلف واژه Row

تاریخ
٩ ماه پیش
بازدید
٦٢

معنی های مختلف واژه

 Row

١٠,٩٢٣
طلایی
٩
نقره‌ای
٢٤
برنزی
٣٠٠

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:
  1. سطر یا ردیف:

    Example: Please write your name in the first row. (لطفاً نام خود را در سطر اول بنویسید.)

  2. ردیف از چیزها:

    Example: There was a row of books on the shelf. (یک ردیف از کتاب‌ها روی قفسه بود.)

  3. دراز کشیدن یا حرکت در یک خط:

    Example: The soldiers marched in perfect rows. (سربازان به صورت دقیق در یک ردیف حرکت کردند.)

  4. اختلاف نظر یا مشاجره:

    Example: There was a heated row between the two colleagues. (یک مشاجره داغ بین دو همکار وجود داشت.)

  5. ردیف از اشیاء یا افراد:

    Example: She planted a row of flowers in her garden. (او یک ردیف گل در باغش کاشت.)

  6. قایق‌رانی:

    Example: They enjoyed rowing on the lake. (آن‌ها از رانندگی قایق در رویا لذت می‌بردند.)

  7. ورود به دسته‌ای از داده‌ها:

    Example: The data is organized in rows and columns. (داده‌ها به صورت سطرها و ستونها سازماندهی شده‌اند.)

  8. درخواست تقاضا:

    Example: He made a formal request in a row to get the necessary permissions. (او در یک دنباله درخواست رسمی کرد تا مجوزهای لازم را دریافت کند.)

٦٦,٤٢٦
طلایی
٤٨
نقره‌ای
٣٥٩
برنزی
٥٨٦
تاریخ
٩ ماه پیش

پاسخ شما