پرسش خود را بپرسید

معانی مختلف واژه Row

تاریخ
١١ ماه پیش
بازدید
٦٦

معنی های مختلف واژه

 Row

١٠,٩٣٣
طلایی
٩
نقره‌ای
٢٤
برنزی
٣٠١

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:
  1. سطر یا ردیف:

    Example: Please write your name in the first row. (لطفاً نام خود را در سطر اول بنویسید.)

  2. ردیف از چیزها:

    Example: There was a row of books on the shelf. (یک ردیف از کتاب‌ها روی قفسه بود.)

  3. دراز کشیدن یا حرکت در یک خط:

    Example: The soldiers marched in perfect rows. (سربازان به صورت دقیق در یک ردیف حرکت کردند.)

  4. اختلاف نظر یا مشاجره:

    Example: There was a heated row between the two colleagues. (یک مشاجره داغ بین دو همکار وجود داشت.)

  5. ردیف از اشیاء یا افراد:

    Example: She planted a row of flowers in her garden. (او یک ردیف گل در باغش کاشت.)

  6. قایق‌رانی:

    Example: They enjoyed rowing on the lake. (آن‌ها از رانندگی قایق در رویا لذت می‌بردند.)

  7. ورود به دسته‌ای از داده‌ها:

    Example: The data is organized in rows and columns. (داده‌ها به صورت سطرها و ستونها سازماندهی شده‌اند.)

  8. درخواست تقاضا:

    Example: He made a formal request in a row to get the necessary permissions. (او در یک دنباله درخواست رسمی کرد تا مجوزهای لازم را دریافت کند.)

٦٦,٦٩٠
طلایی
٤٨
نقره‌ای
٣٦٠
برنزی
٥٨٨
تاریخ
١١ ماه پیش

پاسخ شما