ائل در زبان ترکی به معنی ایل، طایفه یا جمع مردم است. - گوجو یعنی قدرت و توان. - سئل همان سیل است که نیرویی مهارنشدنی دارد. این مثل مردم را به سیل تشبیه میکند: همانطور که سیل وقتی به راه میافتد، هر مانعی را با خود میبرد، اتحاد و ارادهی یک ایل یا جمعیت هم میتواند هر مشکل و مانعی را از سر راه بردارد.
ضربالمثل قدرت همبستگی: ائل(el): جمعیت، طایفه، مردم، جمع گوج (güc / güç ): قدرت، توان، زور سئل: سیل ضربالمثل El gücü, sel gücü. نیروی همبستگی، قدرت سیل دارد. معادل فارسی: اتحاد، قدرت میآورد. یک دست صدا ندارد.
یکی به این جواب بده خواهش.معنی نمیخواهم ،مفهوم میخواستم.
واقعیت انکار ناپذیر: «هیچ مولکول آبی واقعاً "غریبه" نیست. آنها در طول میلیاردها سال در بدن موجودات زنده و غیر زنده، ابرها، رودخونهها، یخچالهای قطبی، فاضلابهای باستانی، نفس ماموتهای پشمالوی عصر یخب ...
تاق همان تاگ در زبان پهلوی به چیم بلندی و بالا نیست که به نوشته برخی هممیهنانمان در تاق بستان و تاق خسروهم کاربری تاریخی داشته است؟ به گمانمی رسد که طاق و تاق دو املای پس از یورش اعراب و تورکان مغول ...
ارجاع به «هشت دلیل» بدون ارائه مستندات عینی، نظریه زبانشناسی تاریخی را رد نمیکند. این نظریه بر اساس شواهد ملموس (متون کهن، قوانین آواشناسی) تأیید میکند که زبان پیشین آذربایجان (آذری باستان) ایرانی ...
سلام دوستان به تازگی این امکان استفاده از چت جی پی تی در VSCODE ایجاد شده و خیلی کاربرد های عجیب غریبی داره کسی الان استفاده میکنه ازش ؟ چطور میتونم رو VSCODE خودم فعال کنم ؟
مصداق بارز آن پیوند
که خرگوش هر مرز را بیشگفت سگ آن ولایت تواند گرفت ✏ «نظامی»
سلام شغال بیشه مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی ضرب المثلها: خرگوش هرمزد را سگ هرمزد میگیرد. آهن را آهن از کوره میکشد. سنگ، سنگ را میشکند.
درود وقت بخیر از دوستان کسی میتونه این بیت مولانا رو ترجمه کنه؟ ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش ممنون میشم
سلام وقت بخیر اولا اینکه ترجمه نه معنی و تفسیر دوماً ترجمهٔ روان فارسی: ساعتی میزان آنی، ساعتی موزون این گاهی تو (یا همه چیز) در حال قضاوت و سنجش هستی، گاهی در هماهنگی و موزون بودن قرار ...
در کدام مصرع واژه ی مرکب وجود دارد ؟ الف) هم صفیر و خدعه مرغان تویی ب) ای زبان تو بس زبانی مر مرا ج) مرد غرقه گشته جانی می کند د) ای دریغا مرغ خوش الحان من
واژه خوش الحان مرکب است
برای کلمه عربی سامد در لغت نامه دهخدا بازیگر به فارسی ترجمه آمده است ، سردروا آورنده ، به اینکه بازیگر معنی بده بعید بنظر میرسه چون انتم سامدون ( شما همه بازیگر هستید ) یعنی ما انسانها ، یعنی پروردگار همین منظور ش بوده ؟ همه اینا که آمدن و رفتن فقط بازیگر بودند ؟ فکر نمیکنم بازیگر معنی بده !!!!
۱. معنی «سامد» در لغتنامهها در لغتنامه دهخدا ، «سامد» گاهی با معنی بازیگر ، فعلکننده یا فعال آورده شده است. اما این ترجمه در متن قرآن یا ادبیات عرفانی با معنای امروزی «بازیگر تئاتر» فرق ...
سن منیم هر دردیمه درمان سن دیلبریم معنیش جمله بالا یعنی چی؟
تو درمان هر درد منی، ای عزیز دلم