پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٩٢)

بازدید
١,٨٨٠
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدر رفتِ The war was an enormous drain on the country’s resources این جنگ یک هدر رفت بزرگ منابع کشور بود. is a drain on their resources. این یک هدر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از خود ساطع کردن ، از خود نشان دادن بوی. . . . . دادن He exudes an air of wealth and power او بوی ثروت و قدرت می دهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تحسین شده Lawrence’s novel was eventually recognized as a work of genius. رمان لورنس تحسین شده به عنوان یک کار نابغه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی خیال همه چیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

۱ - کسی/چیزی را . . . . . کردنcause to become The accident rendered her a quadriplegic این تصادف او را فلج کرد ( باعث شد ا. فلج شود ) Beating the cr ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گیرکردن. . . . در گلو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گیر کردن . . . . . در گلو

پیشنهاد
٤

بهترین چیز در نوع خودش از وقتیکه نان ورقه ای مد شد تا به امروز عالیه! بهتر از این نمیشه توی نوع خودش بهترینه، از وقتی یادم میاد تاحالا ( روی دستش چیز ...

پیشنهاد
٦

بهترین چیز در نوع خودش از وقتیکه نان ورقه ای مد شد تا به امروز عالیه! بهتر از این نمیشه توی نوع خودش بهترینه، از وقتی یادم میاد تاحالا ( روی دستش چیز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

محرومین ، فقرا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Come to be = start to be

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بحران زده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سرپا نگه داشتن ( اقتصاد، شرکت. . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حسرت گذشته را خوردن

پیشنهاد
٢

در تمام امور دستی بر آتش داشتن در تمام امور دخالت کردن از تمام امور سررشته داشتن انگشت توی هر سوراخی کردن

پیشنهاد
١

در تمام امور دستی بر آتش داشتن در تمام امور دخالت کردن انگشت توی هر سوراخی کردن از تمام امور سر رشته داشتن

پیشنهاد

( آدم ) موزی است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ضایع شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضایع شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مرید کسی شدن

پیشنهاد
١

مرید کسی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دهان کسی را آب انداختن It's making my mouth water این داره دهانم را آب می اندازد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دهان کسی را آب انداخنن It is making my mouth water این داره دهنم را آب می اندازد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

( علارقم سیر بودن به احترام سفره و دیگران ) یک لقمه حوردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خطر قریب الوقوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر و نگهدلری ( یک کارگاه، دستگاه، ساختمان )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم تعمیر و نگهداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر و نگهداری ( یک دستگاه، ساختمان ، کارگاه. . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم تعمیر و نگهداری ( مسول تعمیر و نگهداری یک ساخنمان ، کارگاه ، دستگاه. . . . )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حیرت When we looked out over the huge canyon, we were filled with awe. وقتی به دره بزرگ نگاه کردیم، پر از حیرت بودیم He felt great awe for the lands ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

impede. مانع ( پیشرفت، موفقیت. . . ) شدن prevent. مانع ( خسارت، تصادف، جراحت. . . ) شدن Impedeبار معنایی منفی دارد Preventبار معنایی مثبت دارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بخشی از . . . ( تیم، اجتماع، گروه ) . . . . شدن ( فعل لازم ) خود را ( با جمع ) وفق دادن ( فعل متعدی ) کسی را وارد جمع کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فعل : تو لب رفتن، عنق بودن، اخم کردن اسم: لب و لوچه ی آویزان صفت : ( لب و لوچه ) آویزان. in pout Amelia seemed to pout, playing with a salt shaker. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

ناملایمات دوران سختی شرایط سخت His courage in the face of adversity شجاعتش در مواجهه با ناملایمات Adversity is a good [great] schoolmaster. شرایط ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

فکر بهتر راهکار ثانویه باز اندیشی طرحی نو ( بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

از مرگ نجات یافتن از بیماری خطرناک جان به در بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرفتن مریضی گرفتن ( بیماری مسری ) گرفتن ( بیماری واگیر دار )

پیشنهاد
٢

آدم همیشگی نیستی خود همیشگیت نیستی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارزان بودن ( ارزان ارایه شدن ) به قیمت ارزان برای فروش گذاشته شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیر نزولی /سراشیبی This year's downward spiral of house prices has depressed the market سیر نزولی قیمت مسکن، بازار را راکد کرده است. The country's e ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

be in arrears with قسط عقب افتاده داشتن/معوقات داشتن تفاوت زبان انگلیسی با فارسی: در انگلیسی ( هستم ) می گویند در فارسی ( دارم ) می گویند I'm in arre ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قسط عقب افتاده rent/mortgage/tax arrears اقساط عقب افتاده ی اجاره خانه/اقساط عقب افتاده وام مسکن We’ve got 3 months' arrears to pay. ما قسط عقب افتا ...

پیشنهاد
٨

خود را خالی کردن چیزی که مدت ها در سینه داشتی را گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارزان در نمی آید Michelin - star restaurants don't come cheap رستوران میشلن استار ارزان در نمی آید ( گران است )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هیچی حساب کردن چیزی عادی دانستن چیزی ( که از نظر همه غیر عادی است ) He think nothing of spending $100 just on a night out او هیچی حساب می کند خرج کر ...

پیشنهاد
٠

زندگی پر زرق و برق داشتن زندگی لاکچری داشتن زندگی با امکانات مدرن داشتن

پیشنهاد
١

غیر منطقی پول خرج کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Have more money than sense غیر منطقی پول خرج کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

( شخص ) فرهیخته ( فیلم، کتاب ) فاخر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نخوردن ( پرهیز کردن ) Try and go without sugary drinks سعی کن نوشابه های قندی نخوری در انگلیسی برای هر منظور یک لغت مجزا دارند نخوردنnot to eat, پره ...