پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٦٥)
کارکنان تعمیر و نگهداری پرسنل تعمیر و نگهداری ( یک دستگاه، ساختمان ، کارگاه. . . . )
تیم تعمیر و نگهداری ( مسول تعمیر و نگهداری یک ساخنمان ، کارگاه ، دستگاه. . . . )
حیرت When we looked out over the huge canyon, we were filled with awe. وقتی به دره بزرگ نگاه کردیم، پر از حیرت بودیم He felt great awe for the lands ...
impede. مانع ( پیشرفت، موفقیت. . . ) شدن prevent. مانع ( خسارت، تصادف، جراحت. . . ) شدن Impedeبار معنایی منفی دارد Preventبار معنایی مثبت دارد
بخشی از . . . ( تیم، اجتماع، گروه ) . . . . شدن ( فعل لازم ) خود را ( با جمع ) وفق دادن ( فعل متعدی ) کسی را وارد جمع کردن
فعل : تو لب رفتن، عنق بودن، اخم کردن اسم: لب و لوچه ی آویزان صفت : ( لب و لوچه ) آویزان. in pout Amelia seemed to pout, playing with a salt shaker. ...
ناملایمات دوران سختی شرایط سخت His courage in the face of adversity شجاعتش در مواجهه با ناملایمات Adversity is a good [great] schoolmaster. شرایط ...
فکر بهتر راهکار ثانویه باز اندیشی طرحی نو ( بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم )
از مرگ نجات یافتن از بیماری خطرناک جان به در بردن
گرفتن مریضی گرفتن ( بیماری مسری ) گرفتن ( بیماری واگیر دار )
آدم همیشگی نیستی خود همیشگیت نیستی
ارزان بودن ( ارزان ارایه شدن ) به قیمت ارزان برای فروش گذاشته شدن
سیر نزولی /سراشیبی This year's downward spiral of house prices has depressed the market سیر نزولی قیمت مسکن، بازار را راکد کرده است. The country's e ...
be in arrears with قسط عقب افتاده داشتن/معوقات داشتن تفاوت زبان انگلیسی با فارسی: در انگلیسی ( هستم ) می گویند در فارسی ( دارم ) می گویند I'm in arre ...
قسط عقب افتاده rent/mortgage/tax arrears اقساط عقب افتاده ی اجاره خانه/اقساط عقب افتاده وام مسکن We’ve got 3 months' arrears to pay. ما قسط عقب افتا ...
خود را خالی کردن چیزی که مدت ها در سینه داشتی را گفتن
ارزان در نمی آید Michelin - star restaurants don't come cheap رستوران میشلن استار ارزان در نمی آید ( گران است )
هیچی حساب کردن چیزی عادی دانستن چیزی ( که از نظر همه غیر عادی است ) He think nothing of spending $100 just on a night out او هیچی حساب می کند خرج کر ...
زندگی پر زرق و برق داشتن زندگی لاکچری داشتن زندگی با امکانات مدرن داشتن
غیر منطقی پول خرج کردن
Have more money than sense غیر منطقی پول خرج کردن
( شخص ) فرهیخته ( فیلم، کتاب ) فاخر
نخوردن ( پرهیز کردن ) Try and go without sugary drinks سعی کن نوشابه های قندی نخوری در انگلیسی برای هر منظور یک لغت مجزا دارند نخوردنnot to eat, پره ...
زیان ده ضرر ده This is the airline’s fourth straight year in the red این چهرمین سال زیان ده بودن این خط پروازی است. این چهارمین سال است که ای خط هوا ...
آپارتمان های به هم پیوسته آپارتمان های یکپارچه در یک ردیف
انتظار یک واقعه ی خوب را کشیدن در انتظار یک واقعه خوب بودن
رد کسی کردن ( که بترسد فرار کند ) دنبال کسی دویدن ( که بترسد فرار کند ) کیش دادن کسی
کله کسی را خوردن ( با داد و بیداد و اعتراض بیجا )
کله ی کسی را خوردن ( از بس داد و بیداد و اعتراض کرد )
( بی هدف ) ور رفتن ( با چیزی )
۱ - به نشانه اعتراض ترک کردن ( جلسه. . . . ) ۲ - ترک کردن زندگی زناشویی ( با کسی )
شرمنده کسی شدن ( به خاطر تعاریف و لطفی که در حق ما کرده ) بدهکار کسی شدن ( به خاطر تعاریف و لطفی که شاید شایسته اش نبودیم )
زندگی می کنیم ها! ( خیلی داره بهمون خوش می گذره )
زندگی می کنیم ها! ( خیلی داره بهمون خوش می گذرد ( )
مواظبم اند هوامو دارند
مواظبم هستند هوای من را دارند هوامو دارند
که به خودش هم شک دارد he is the kind of people who is self doubt او از اون نوع آدم هایی هست که به خودش هم شک دارد
دوباره سراغ چیزی /کسی رفتن
قسمتش بوده است خدا براش خواسته
یکی از معانی get به معنی رسیدن ( به جایی می باشد ) : get through to sb رساندن خط تلفن به کسی ، وصل شدن به کسی رساندن خودمان به کسی ( با تلاش بسیار ) ...
در راه خود ثابت قدم هستند
بچه ی سرسخت بچه ی مهار نشدنی بچه لجوج
به تدریج تبدیل شدن به
این شایع است توی خانوادمون
۱ - زیر پایی گرفتن، پشت پا زدن ۲ - پشت پا خوردن، پایمان به جایی گیر کردن to hit something with your foot so that you fall, or to make someone do this ...
بر خلاف معمول که ازش بعید بود که از شخصیتی مثل تو انتظار نمی رفت که از همچین کسی/چیزی انتظار نمی رفت
I got it the wrong way من *بد برداشت کردم* ( و دلخور شدم ) I got the wrong end of the stick من *اشتباه برداشت کردم* ( ولی دلخور نشدم )
به اندازه ی کافی عادلانه است I'll trade you my tennis racket for your skates. " "Okay, fair enough. " من راکت تنیسم را با اسکیت تو معامله میکنم. قبو ...
به شدت باهات موافقم شدیدا باهات موافقم
بالاخره چشمم خورد به. . .