پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٦٥)
مایل ( به انجام کاری ) متمایل ( به انجام کاری ) I'm inclined to study mathematic من مایل هستم به مطالعه ی ریاضیات مستعد ( انجام کاری ) با استعداد ( ...
مخ ( دختر/پسر ) را زدن
مشکل دار، گرفتار در حال تقلا ( برای حل مشکل خود ) struggling Americans آمریکایی های گرفتار ( مشکل دار )
دریافت ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم، . . . ) در بدن جذب ( انرژی، غذا، ویتامین، کلسیم، . . . . ) در بدن
حال روحی کسی خراب شدن در خود شکستن حال شکستگی پیدا کردن He broke down and cried او حالش خراب شد و گریه کرد. She broke down in tears when she heard ...
به تدریج گردآوری کردن به تدریج انباشتن به تدریج توسعه دادن به تدریج تقویت کردن به تدریج رسوب کردن build up. . . . . develop
holiday entitlement حق مرخصی Pension entitlement حق بازنشستگی benefit entitlement حقوق مزایا، مزایای حقوقی
توجیه، ( کارمند یک اداره ) آشناسازی، جهت دهی ( یک کارمند جدیدالورود به امور محوله )
فعالیت تبلیغاتی
به مرحله ی اجرا در آوردن ، اجرایی کردن ( یک طرح )
از ( جدا شدن از چیزی ) From بعد مکانی میباشد ولی off از مجازی یا معنوی می باشد We took the pumpkin and cut off the top ما کدو تنبل را بر داشتیم و ب ...
رابطه نا مشروع داشتن ( با زن شوهر دار )
جامعه ی مصرف زده/مصرف گرا
Reach sb ارتباط برقرار کردن با کسی، درک کردن کسی
مرکز تندرستی و زیبایی
جانب احتیاط را رعایت کردن
۱ - غرق در ( هیجانات مثبت ) کردن ۲ - غرق در ( هیجانات منفی ) کردن Harriet was overwhelmed by a feeling of homesickness هریت غرق در احساس غم غربت شد T ...
طوفان ( خوشی ها ) ، کولاک ( خوشی ها ) موج ( انفجار خوشی ها ) The seven days in New York was a blast این ۷روز در نیویورک کولاک ی بود. ( ترکوندیم )
انتقاد پذیر بودن accept/take criticism ( =allow it and learn from it ) بر گرفته از دیکشنری لانگ من
( سرنوشت، آینده ) روی هوا بودن ، نا معلوم بودن
آهسته و پیوسته پیش رفتن
In a matter of hoursدر ظرف چند ساعت In a matter of a few daysدر ظرف چند روز
لغات تخصصی
( شخص ) با ثبات
کمتر از . . . . . بودن کمتر از ( حد انتظار، اهداف مورد نظر. . ) بودن
راه افتادن و رفتن، کله کردن ( به سمت جایی ) I head off to the camera shop
تحت. . . بودن ( درمان، عمل جراحی. . . ) The president will be undergoing routine surgery رییس جمهور تحت عمل جراحی معمولی خواهند بود
بار، سنگینی، فشار، بار ( روی دوش ) ، بار ( مسوولیت ) ، بار مجازی If things go wrong , he will bear the burden of guiltyبار گناه I don't want being a ...
نهایتا ختم شدن به culminate in نهایتا رسیدن به come down to=
۱ مجاب کردن ۲ موجب. . . شدن Nothing would induce me to vote him again هیچ چیز من را مجاب نمیکند که دوباره به او رای بدهم I'm trying to induce risk - ...
سخت گیرانه Harsh punishment مجازات سخت گیرانه
live off sb/sth خرج زندگی را از کسی/چیزی در آوردن earn sb's keep خرج زندگی را درآوردن Oliver earns his keep الیور خرجی اش را خودش در می آورد oliver l ...
باعث عود کردن. . . شدن ( بیماری، سر درد ) باعث. . . شدن ، باعث بروز. . . شدن سر باز کردن ( زخم کهنه ، مشکل قدیمی ) رو آمدن/ رو آوردن /تازه کردن ( ی ...
۱ - اگر قبل ازother thanجمله ی منفی یا جمله ای که معنای منفی از آن استنباط گردد بیاید، به معنای 《به جز ، الا ، به غیر از 》 می باشد. There's nobody h ...
زیر ساخت زیر ساخت های فرهنگی cultural contexts
نقض کپی رایت
با خنده زیر سبیلی رد کردن ( یک موضوع ) با خنده از کنار یک موضوع گذشتن ( نادیده گرفتن اشتباه دیگران ) ریشخند کردن با خنده از سر گذراندن با خنده رفع ...
چهره ( شخصیت معروف )
( خطر، مشکل، تهدید ) . . . زا بودن ( خطر، مشکل، تهدید ) . . . . . . آفرین بودن The events pose a challenge to the church’s leadership این حوادث چالش ...
پیامد غیرمستقیم نتایج غیر مستقیم آثار غیر مستقیم تاثیرات غیر مستقیم indirect concequences/result /effect = We should come to term with its implicatio ...
مسیر سریع السیر ( به سوی موفقیت ) کوتاه ترین مسیر
خیلی عصبانی، به هم ریخته، داغون
۱ - توی مسیر، توی راه ( حین انجام کارهای دیگر ) ۲ - متواری، درحال فرار
خدمات سواره ( بدون پیاده شدن ) ، خرید پنجره ای
پیگیری کردن ( از مجاری قانونی ) دنبال کردن ( از مبادی قانونی ) تعقیب کردن ( از مراجع قضایی )
اتاقک پارتیشن بندی شده درون یک اتاق ( محل کار ) Office=دفتر کار ( یک اتاق کامل ) Cubicle=اتاقک کار ( قسمتی از یک اتاق )
نرخ مقبولیت ( یک کالا یا خدمات )
اگر بخواهیم یک چند تایی نام ببریم ( برای قس علی هذا، . . etc بکار می بریم )
( اگر phrasal verb نباشد ) فروش رفتن به مبلغ. . . . . ، ( پول ) بالای . . . رفتن the car go for $2000 این ماشین ۲۰۰۰دلار فروش میرود ( ۲۰۰۰دلار بالای ...
پشت کسی بودن ، پشتیبانی و حمایت کردن