پیشنهادهای علی ماشا اله زاده (٨٦٥)
هیچ شانسی ندارم
شکل صورت ( کشیده، گرد، بیضی. . . )
سواره رو
عکس سهام، عکس تجاری
خدمات سواره ( بدون پیاده شدن ) ، خرید پنجره ای
بدتر از. . . که دیگر نیست
دستمزد کارگر
از هیچی که بهتره
حساب سپرده بلند مدت
کارت شناسایی دولتی
پرداخت مستقیم ( به حساب بانکی شخص دیگری )
سقف اضافه برداشت ( از کارت اعتباری مثل حکمت کارت )
راسته ( محله ) راسته ی کدو تنبل فروش هاpompkin patch راسته ی خیاط ها tailor 's patch
زیر ساخت زیر ساخت های فرهنگی cultural contexts
از ( جدا شدن از چیزی ) From بعد مکانی میباشد ولی off از مجازی یا معنوی می باشد We took the pumpkin and cut off the top ما کدو تنبل را بر داشتیم و ب ...
با قاشق کندن و در آوردن
فشاری خودکار فشاریclicker pen
کاری را از سر راه برداشتن ( کاری را به انجام رساندن، پایان دادن )
فرزند کارمند ( بچه کارمند ) بچه کلید دار ( که بتواند بعد مدرسه در خانه را باز کند ) تنها در خانه!
برنامه نگهداری دانش آموز بعد از مدرسه
مددکاری، انجمن های خیریه، پایگاه بسیج مردمی
( شهریه ، قیمت ) قابل انعطاف، متغیر
ورودیه قابل انعطاف، ( شهریه ) حق ورود متغیر
چقدر سخته! ( همراه با همدردی ) آخی بیچاره ها سختشونه شرایط سختی دارند
توجیه، ( کارمند یک اداره ) آشناسازی، جهت دهی ( یک کارمند جدیدالورود به امور محوله )
اتاقک پارتیشن بندی شده درون یک اتاق ( محل کار ) Office=دفتر کار ( یک اتاق کامل ) Cubicle=اتاقک کار ( قسمتی از یک اتاق )
راه افتادن و رفتن، کله کردن ( به سمت جایی ) I head off to the camera shop
عکس یههویی، عکس بی هوا ( بدون اطلاع سوژه )
بر باد رفته ( از تعجب ) نیست و نابود شده ( از تعجب ) When I got to the store , I was blown away by all the option I had. وقتی رسیدم فروشگاه، نیست ...
فلاش سر خود Built - in flash camera
پنجره ی تحویل بلیط های رزرو شده از قبلwill call window
( دوربین عکاسی، فیلمیرداری ) کادر بندی کردن
سر جای خودش گذاشتن
بار مسافر
( شخص ) عادی، معمولی mainstream Americansآمریکایی های معمولی ( عامه ی آمریکایی ها )
محسوب کردن، به حساب آوردن Many credit the Beat as fathers and mothers of the 1960s cultural renaissance بسیاری از مردم جنبش اعتراضی بیت را به عنوان پ ...
بوده است ( اینگونه از قدیم الایام ) served as عمل می کرده ( از قدیم الایام ) ( مجازی ) خدمت میکرده North Beach served as the centre of culture
بوده است ( اینگونه از قدیم الایام ) served as عمل می کرده ( از قدیم الایام ) ( مجازی ) خدمت میکرده North Beach served as the centre of cultu
( اگر phrasal verb نباشد ) فروش رفتن به مبلغ. . . . . ، ( پول ) بالای . . . رفتن the car go for $2000 این ماشین ۲۰۰۰دلار فروش میرود ( ۲۰۰۰دلار بالای ...
Get a load of this اینجا را باش، اینجا را بپا Get a load of that guy اون آقا را باش، اون آقا را ببین
بلیط قطار چندمنظوره ( برای ترغیب گردشگری )
فندقی مثل کیک میوه ای مغز فندقی شیرین میزند عقل درست و حسابی ندارد، دیوانه است
فندقی مثل کیک میوه ای مغز فندقی شیرین میزند، دیوانه است، عقل درست و حسابی ندارد
تا آخر کاری رفتن ( به سر انجام رسانیدن ) I have to get through a long line of traffic من مجبورم تا آخر این صف طویل ترافیک را بروم.
بخشی از هزینه را پرداخت کردن We’re $5 short, but I’ll make up the difference.
آدم رزل بدرد نخور
با ( فلان چیز ) حال می کنم ( فلان چیز را انتخاب می کنم ) You could spray the mosquito or burn it. I'd go with spraying با اسپری حال میکنم ( با اسپری ...
خیلی عصبانی، به هم ریخته، داغون
آویزان ماندن ( روی طناب، میله. . . )
شب به رخت خواب رفتن