پیشنهاد‌های علی ماشا اله زاده (٨٦٥)

بازدید
٢٥٦
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Be in the dog house آن روی سگ کسی بالا آمدن ( بودن ) ، عصبانیت خود را سر کسی خالی کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

هم یاری the activity of providing what you need for yourself and others with similar experiences or difficulties without going to an official organiz ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

۱ - ارتباط عاطفی بر قرار کردن با کسی I sometimes find it difficalt to get through to young people من بعضی وقت ها سخت است که ارتباط برقرار کنم با جوان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

فارغ شدن ( از کاری ) ، خلاص شدن ( از کاری ) ، پشت سر گذاردن ( کاری ) She do the laundry when she is over to watch the kids او رختشویی میکند وقتیکه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

آدم رزل بدرد نخور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مستقل تصمیم گرفتن تصمیم خودش را بگیرد استقلال رای داشتن تصمیمات سخت را گرفنن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بررسی قانونی Legitimate test=legal test

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خود را پیدا کردن ارزیابی درستی از خود پیدا کردن ( در شرایط جدید ) I asked Susie if I could stay with her till I found my feet. ازش خواهش کردم اگر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دست به یکی کردن جملگی سر کسی ریختن You've all ganged up against me, it's not fair. شما همگی دست به یکی کرده اید رو در روی من. این عادلانه نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برگزیده Lawrence’s novel was eventually recognized as a work of genius. رمان لورنس برگزیده شد به عنوان یک کار نابغه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

فشاری خودکار فشاریclicker pen

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( صدا ) ۱ - قطع و وصل شدن ۲ - خروسی شدن ( صدای نوجوان تازه بالغ شده ) ۳ - گرفتگی صدا پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

صفت : برای زندگی در محل کار Live - in nanny پرستار برای زندگی در محل کلر Live - inaccomodation اتاق برای زندگی در محل کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( علارقم سیر بودن به احترام سفره و دیگران ) یک لقمه حوردن

پیشنهاد

( آدم ) موزی است

پیشنهاد

اشتباه اول از . . . بود اول . . . اشتباه کرد ا ول تقصیر. . . . بود At first he wasn't friendly, maybe I got off on the wrong foot. He thought I wasn' ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

پاسخگوی مطالبات بودن

پیشنهاد

آنقدر زیاد که حتی به گوش تو هم نرسیده We’ve got pumpkins coming out our ears this time of year. ما آنقدر زیاد کدو داریم که حتی به گوش توهم نرسیده

پیشنهاد
٠

خیلی زیاد مثل ریگ ( مثل پشکل ) آنقدر زیاد که از در و دیوار می بارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوشش تیز شد به دقت گوش کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوش خود را تیز کردن با دقت گوش دادن Jay pricked up his ears when I mentioned a vacation. جی گوشش را تیز کرد وقتی من نام بردم از یک تعطیلات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیم اجرایی یک گروه که کار میدانی و عملیاتی انجام می دهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معلومه که مشخصه که از ظواهر امر پیداست که ظاهرا You have been known to antagonize him معلومه که او را با خودت بد کرده ای اینجور که پیداست، او را با خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پنهان نگه داشتن ( حرفی، حقیقتی. . ) از کسی نگفته نگهداشتن حرفی از کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثل برق و باد تسخیر کردن کسی/چیزی/جایی چشم برهم زدنی پیروز شدن/قبضه کردن/دستگیر کردن کیش و مات کر ن کسی The invaders took the castle by storm. مهاجم ...

پیشنهاد
٠

خوب، خوب است. بد هم بد است گل ذاتش گل است نمی تواند زشت باشد. خصلت اوست. کسی که ذاتش خوب است هیچوقت بدی نمی کند چون در طبیعتش بدی نیست

پیشنهاد
٠

یک سر و گردن بالاتر از کسی بودن خیلی بهتر از کسی بودن =much better than

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( وقتی امید کمی وجود دارد ) امید دادن به کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متفکر همگرا کسی که مثل بقیه فکر می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متفکر متفاوت نگر کسی که متفاوت از بقیه فکر می کند

پیشنهاد
٠

Fair=نسبتا قابل ملاحظه A Fair percentage of student population eat too few vegetables درصد نسبتا قابل ملاحظه ای از جمعیت دانشجویی ، خیلی کم سبزیجات م ...

پیشنهاد
٠

مته به خشخاش گذاشتن وسواس زیادی به خرج دادن ایراد ملا لغتی گرفتن از چیزی ؟Why does he need to make such heavy weather of a simple task چه نیازی هست ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیر تو شیر - بل بشو

پیشنهاد
٠

Work yourself into the ground سخت کار کردن و خسته شدن Drive yourself into the ground خود را داغون کردن Run yourself into the ground سگ دو زدن You're ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنده ی زورکی شادمانی تحت فشار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی احساس نسبت به. , in an age of pressurized happiness we seem to have grown insensetive to simple pleasures در عصر شادی زورکی، ما به نظر می رسد که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد لباس، خز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مانع افتادن شدن He's just breaking his fall او فقط مانع افتادن خودش شد ( دستش را سپر کرد روی زمین که نیافتد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فقط اسما رسما ( نه عملا ) It's my car in name only, to all intents and purposes , it belongs to my son این ماشین اسما مال من است ولی عملا مال پسرم ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی باید خوش شانس باشند که. . . . احتمالش تقریبا صفر است که. . . . They'll be lucky to find a restaurant open at this time of night خیلی باید خوش ...

پیشنهاد
٠

آره برای او خیلی هم خوبه که. . . اما ( برای من نه ) برای بیان نظر مخالف ( contrast Idea ) It's all very well for him to say it's not important, but ...

پیشنهاد
٠

عذاب وجدان داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نجات معجزه آسا The car just missed the child but it was a very close thing این خودرو نخورد به بچه اما این یک نجات معجزه آسا بود خطر از بیخ گوشش رد شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A close/near thing نجات معجزه آسا The car just missed the child but it was a very close thing این خودرو نخورد به بچه اما این یک نجات معجزه آسا بود خط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رقابت نزدیک رقابت تنگاتنگ After finding out I got the job, I learned from a friend within the company that it was a close thing due to the yearlong g ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شانسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیچ چیزی نمی تواند او را متوقف کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روز توام با بی حالی . i spent a lazy day in the park یک روز توام با بی حالی را در پارک گذراندم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوش آوردن کتری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چنین چیزی نیست امکان ندارد جنین چیزی وجود داشته باشد There's no such thing as a free lunch چنین چیزی وجود ندارد که نهار مفت به کسی بدهند